1
اضطراب از بیمار شدن
با سلام .بنده به دلیل ایست قلبی پدرم مدت 15روز در بیمارستان بودم م تاثیر زیادی تو روحیم گذاشت..الان مدت یک ساله ک گذشته از اون مدت اظطراب و ترس زیادی در همه ی زنگیدم دارم..شبا معمولا ساعت 4میخوابم.بیکار هستم سنمم 24سال میباشد… قبلا پسر رفیق بازی بودم ک ازون مدت اخلاقم خیلی تند شده که اکثر دوستانم ترکم کردن… اهل عبادت و نماز نیستم..مشروب هم استفاده میکنم…همیشه ترس دارم ک ی مریضی دارم یا ترس از دست دادن کسی رو دارم…همیشه منتظر ی اتفاق بد واسه خودم هستم و فکر میکنم میخواهم تا چند وقت دیگه از دنیا بروم…نمیدونم چرا این حالتا تو این یکی دوسال در من ایجاد شده…ممنون میشم اگه راهنماییم کنید
هيپوكندريا ( خود بيمار انگاري )
واژه هيپوکندريا که متشکل از دو بخش هيپو به معناي پائين و کندروس به معناي غضروف دنده ها مي باشد ، ابتدا توسط يونانيان باستان مطرح شد.آنها بر اين باور بودند که يک سري نشانه هاي بيماري درست از زير دنده ها(شکم فوقاني) منشا مي گيرد.همچنين مي پنداشتند علائم روحي که غالبا با درد وناراحتي همراهند نتيجه وجود بيماري هستند.
ازآن زمان براي هربيماري ناشناخته يا غير قابل تشخيص واژه فوق يعني hypochondria را بکار مي بردند.در علم روانپزشکي به شخصي که از سلامت بدني برخوردار است و در عين حال خود را بيمار مي انگارد هيپوکندرياک يا همان خود بيمار انگار گويند.تشخيص اين حالت زماني صورت مي گيرد که شخص طي حداقل شش ماه عليرغم اطمينان خاطر از لحاظ پزشکي ، خود را متقاعد نموده که بيمار است و يا مي ترسد که بيمار باشد.اين ترس از بيماري يا ابتلا ء به نشانه هاي آن ، ناخوشايند است و تاثير منفي در روند عادي زندگي روزانه فرد دارد و نهايتا منجر به آزمايشات کلينيکي يا درمان مي شود.حتي ممکن است بيمار موقتا بپذيرد که توضيح فيزيکي براي علائمي که وي بروز مي دهد وجود ندارد. اصطلاحا هيپوکندرياک به فردي گفته مي شود که گمان مي کند بيمار است «يا تنها» تصور مي کند علائمي از بيماري دارد…
ولی در مورد ترس از مرگ به نکته بسیار خوبی اشاره کردید و آن داشتن افکاری است که شما را از انجام دادن برخی از کارها باز می دارد. اگر به صورت خلاصه بگوییم افکار، احساسات و رفتار شما با هم در ارتباط متقابلند و هریک بر دیگری تاثیر می گذارند. اگر چنانچه فکر شما نسبت به انجام دادن یک کار مثبت باشد، در نتیجه آن احساس شما و در نهایت رفتار شما نیز مثبت خواهد بود اما بالعکس اگر فکر شما منفی باشد متعاقباً احساس و رفتار شما نیز به تبع آن فکر تغییر می کند. گاهی اوقات افکار ما منفی هستند. اما این منفی بودن دو حالت دارد: یا افکار ما ناکارآمد و نادرست است و جز آسیب چیزی برای ما ندارد (که ممکن است در مورد افکار شما اینگونه باشد) و یا اینکه منفی است اما درست. مثل زمانی که یک معلول قطع عضو پا بخواهد در تیم بسکتبال افراد عادی بازی کند. اینکه او فکر کند که نمتواند این کار را بکند فکری منفی اما درست است. زیرا واقعاً نمی تواند. برای افکار منفی و ناکارامد باید آنها را از بین برد و برای افکار منفی و درست باید از روش حل مسئله استفاده کرد. اما در مورد علایم فکری و بدنی شما یک فرضیه شاید ترس باشد. یکسری از اختلالات وجود دارند تحت عنوان اختلالات اضطرابی که در آنها منبع ترس مشخص نیست و شامل ترس نمی شود جون در ترس معمولا منبع ان مشخص است.استرس در زندگی روزمره، امری عادی است .اما هنگامی که جنبه مرضی پیدا کند و بصورت نگرانی و اضطراب دائم درآید و افکار و اعمال انسان را تحت تأثیر قرار دهد، میتواند خطرناک باشد. اگر در عملکرد روزانه تان مشکل ایجاد کرده نیاز به پیگیری تخصصی دارد. بنابراین توصیه می شود به روانشناس مراجعه کنید
در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵