سلام. من دانشجوی کارشناسی ارشد هستم. 24 سال سن دارم و دارای اهدافی بزرگ…ولی یه مشکل دارم که میدونم گاهی وقتا ترمز زندگیم میشه و به آیندم آسیب میرسونه. اینکه گاهی افکار جنسی خودم رو نمیتونم کنترل کنم. مثل گرازی وحشی که اسیر شده، گاهی زنجیر خودشو پاره میکنه و حسابی می تازه و منو از خود واقعیم دور میکنه. وقت های گرانبهایی که دارم رو خیلی راحت نابود میکنه. ثانیه هایی که با شب بیداری بدست اومده، سریعا فراموش میکنم و سوار بر این گراز وحشی به آیندم آسیب میزنم.
ساعت ها منو پای سایت های پورن میخکوب میکنه. ساعت ها منو توی سایت های دوست یابی اینترنتی غوطه ور میکنه تا کسانی غیر ایرانی پیدا کنم و با هر وسیله ای پای چت تصویری بیارم و برای ارضای امیال جنسی اغوا کنم. هزاران دروغ و حقه بکار میبرم تا با من همراه بشن. بعضیشون عاشقم میشدن و گریه میکردن و من بی تفاوت بودم. همزمان با چندین نفر رابطه عاشقانه اینترنتی برقرار میکنم و انگار توی این کار هم استاد شدم. اینکه دروغ بگم و خیانت کنم برام یه موضوع عادی شده. تا جایی که توی ارتباطات واقعی هم که بواسطه همین سایت ها و اپلیکیشن ها برقرار میکردم، دیگه دلم پذیرای احساسی نبود و فقط بدنبال هدف خودم بودم. چیزی مثل هالک شدم! بعد یه مدت که به خودم میام، اونقدر از خودم شرمنده میشم که تمام رابطه ها و رد پاها رو قطع و حذف میکنم و به خود واقعیم برمیگردم. همون آدم سمج، سخت کوش، خانواده دوست، با محبت و تا حدودی مذهبی.
این مریضی دقیقا مثل یه هیولا وجودمو فرا گرفته. از وقتی بخاطر دانشگاه و تحصیل از خانواده دور شدم، امکانات دور و برم و محیط بی تفاوت شهر تهران باعث شده که این مریضی شدت بگیره. البته شاید دلیل مهمترش با اینکه سه سال گذشته، تموم شدن بسیار بد رابطه ام با اولین دختری بود که عاشقش شدم. میدونم که من اینطور نیستم. این خود واقعی من نیست. نمیدونم چکار باید بکنم…فقط تنها چیزی که مطمئنم منو آروم میکنه دین و مذهب و خانوادم هست. اما انگار فشار درسی و شرایط محیط زندگیم و جامعه روی افکار و اعتقاداتم اثر گذاشته و منو از این تکیه گاه بزرگ هم دور کرده. این شما و این بیماری هالک گونه من!