با سلام و عرض خسته نباشید
بنده 27 سال دارم و فوق لیسانس هستم. همسر بنده 21 سالشه و دانشجوی سال دوم پرستاری هستش. اول از همه بگم که نسبت من و همسرم تقریبا دور هست و عمه همسرم زن عموی من میشه. حدودا شش ماهه که عقد دائم کردیم و هنوز تو دوران عقد هستیم و عروسی نگرفتیم البته عقد ما طوری هست که دائم هست و حالت نامزدی نداره. من همسرم و زندگیم رو خیلی دوست دارم ولی یک مشکل خیلی بزرگ تو زندگیم دارم که خیلی ازارم میده. همسرم الان که اسفند 94 هست ترم سه هست. در دوران قبل از ازدواج و ترم یک دانشگاه یک رابطه دوستی با یکی از همکلاسیاش داشته که من این رابطه رو بعدا از طریق تلگرام و صحبتایی که تو گروه دوستان دختر هم کلاسیش داشته و حواسش نبوده پاکشون کنه فهمیدم و اون رابطه تا اخر ترم به مدت 4 ماه ادامه داشته و از زمانیکه اون جریان رو فهمیدم دنیا برام سیاه شد چون من خودم با وجود شرایط خیلی خوبی که داشتم چه از نظر تحصیلی و مالی و چه قیافه هرگز دنبال این مسائل نرفتم چون دوست داشتم به همسر ایندم خیانت نکنم و انتظار داشتم همسرم هم همچین ادمی باشه البته خانواده ایشون فوقالعاده مذهبی و شناخته شده هستن و ما هم بدلیل شناختی که از خانوادش داشتیم تحقیقات خاصی از دخترشون نکردیم.
رابطه شون وری که خودش میگه هفته ای دو سه بار میرفتن بیرون کافی شاپ پارک یا بازار و اینکه نهاین=ت دست همو میگرفتن و من تقریبا به این حرفش اعتماد دارم که رابطشون بیشتر از این نبوده ولی همین رابطه خیلی منو رنج میده. اوایلی که من فهمیدم دعواهای شدیدی با هم داشتیم و من بخاطر اینکه دوسش داشتم و ابروی خودم جلو خانوادم و دیگران و اصرار خودش این جریان رو به کسی نگفتم ولی از همون زمان از درون دارم خرد میشم چون نمیتونم قبول کنم که همسرم قبلا با کسی در ارتباط بوده باشه و الان این زندگیمو شدیدا تحت تاثیر قرار داده و با اینکه بعد از چندماه برای اینکه زندگیم ارومتر بشه نمیخوام به روش بیارم ولی یادش هر روز تو ذهنم میاد و خرد میشم و پیش خودم ذلیل میشم چون واقعا انتظاشو نداشتم زندگی من اینجوری باشه. شاید رز حین روز تا 20 بار اون جریان یادم بیاد و هی داغون میشم بخدا نمیدونم چکار کنم دوست دارم یک جوری اون جریان رو فراموش کنم ولی هر کاری میکنم نمیتونم دیگه داره زندگیم تباه میشه
لطفا کمکم کنید تا زندگیمو نجات بدم
سپاسگزارم از لطفتون