زندگی زناشویی
عرض سلام و ادب
بنده حدود یک ساله که ازدواج کردم
متاسفانه یک روز بعد از عقدم از ازدواجم پشیمان شدم و تا به امروز هم همش حسرت گذشته را میخورم و میگم کاش با این آقا ازدواج نکرده بودم
همسرم تحصیلات عالیه دارن
اوضاع مادی شون هم خوبه
سالمه
خوش چهره و خوشتیپ هم هست
اخلاقش هم خیلی خوبه و بشدت به من علاقه داره و مدام منو میبوسه
ولی یازده سال با من اختلاف سنی داره و ازم بزرگتره
من 28 سالمه
هشت تا بچه اند و من تک بچه
مادرش بیسواده و توی روستاست
مادر من لیسانسه و معلمه
اوضاع مادی پدر و مادر خودمم خیلی خوبه
خودمم دانشجوی دکترای درسی ام و خیلی خوش چهره ام
خواهر و برادراش تحصیلکرده ان ولی مجموعا 52 نفرن که این خیلی برام آزار دهنده است
زن برادرا و خواهراش از مادرم بزرگترن! خواهر زاده و برادر زاده اشم خیلی هاشون از من بزرگترن
مادرش خیلی بی کلاسه
وقتی غذا میخوره قاشقش رو میزنه توی همه چیر
شلخته و بد لباسه و بی ادبم هست
البته اون توی روستاست و 130 کیلومتری از ما دوره
ولی خب شوهرم خیلی دوستش داره
همش میشه ننم ننم ننم!
کلا عاشق خواهر و برادراشم هست
ولی من از همشون متنفرم
اصلا باهاشون حرف نمی زنم
فقط در حد سلام و خداحافظ
راستش خیلی غصه میخورم که باهاش ازدواج کردم
همش میگم بهش تو همسر ایده آل من نیستی
مادرت پیره
تعدادتون زیاده
راستش ازدواجمون سنتی بود و توسط زن برادرش که دوست مامانم بود اومدن خواستگاری
تا روز خواستگاری نگفتن مادرش روستاست
تا شب نامزدی مون هم مادرش را نیاوردن
پدر و مادرمم خیلی مخالف بودن ولی خودم به زور باهاش ازدواج کردم
حالا پشیمونم
چیکار کنم؟
نمیتونم با خانوادش کنار بیام
از همه بیشترم از مادرش متنفرم
مادرش هشت سال از مادربزرگ من بزرگتره! بی ادب و سطح پایینه و وقتی می بینمش حالم بهم میخوره
به من بگید چه کنم؟
با سلام خدمت شما
قبول مسئولیت کنید که کرده اید شما این ازدواج را انتخاب کرده اید ، هیچ مشکلی را از خودشان ننوشته اید فقط از خانواده اش و علاقه اش به نفرات اصلی خانواده اش. به نظر می رسد شما نگرشتتان را به این مسئله بایستی تغییر دهید.شما تک فرزند هستید و احتمالا عادت به مسائلی که مورد تایید یا علاقه تان نباشدو با آنها سازگار شوید ندارید . قبل از اینکه این مسئله معضل بزرگی در زندگیتان شود جهت حل آن اقدام کنید و توجه کنید که به همسرتان این مسائل را انتقال ندهید زیرا او مقصر نیست . در انی زمنیه می توانید از روانشناسان کانون مشاوران ایران یاری بگیرید ۲۲۳۵۴۲۸۲
سلام خسته نباشید خدمت شما،من ۲۴سالمه ۵سال که ازدواج کردم سه ماه بعد از ازدواجم نا خواسته باردار شدم،از سقطش ترسیدم بچه رو بدنیا اوردم،بعدبچه ام ۶ماهش که شد متوجه شدیم که مشکل ژنتیکی داره،ودکترا تشخیص دادن که بعد از سه سال فوت میشه که همین اتفاقم افتاد،من خیلی بابت از دست دادن ناراحتم الان هم که یکسال نیم از فوتش میگذره حالم بد میشه،بعدش شوهرم یه خواهر زاده داره که دو سال از خودش کوچکتره خیلی دوسش داره اونم بخاطر مشکلاتی که داشت از همسرش جدا شد الان خیلی باشوهرم در ارتباط تا حدی که دیگه من بهشون شک کردم که چیزی بینشون هست،دیگه همسرم به من توجهی نداره حتی وقتی که ناراحتم دلیل ناراختیمو نمیپرسه منو دیگه وقتی ناراحتم واسه بچه ام که فوت شده دیگه منو تو بغل خودش نمی پذیره فقط کارم سده گریه من با این خواهر زادش چکار کنم که بره دنبال زندگی خودش حتی همسرم میگه که بیاد پیش ما زندگی کنه،دیگه خسته شدام دلم میخواد بعضی وقتا خود کشی کنم اما دوباره دلم واسه پدر ومادرم میسوزه منصرف میشم
دوست عزیز شرایط سختی رو گذروندید ولی دلیلی نمیشه که رابطه بین دایی و خواهر زاده رو مشکوک ببینید ….
به هر حال وقتی شما در این حس و حال خودتون رو قرار دادید شوهرتون به سمت دیگه ای کشیده میشه
توصیه اکید میکنم حتما با مشاوری مجرب در این مورد مشورت کنید چون همین انزوا و شک زندگی شمارو دچار تنش خواهد کرد
تحمل مرگ عزیزان، آسان نیست. در غم از دست دادن آن ها به سوگ می نشینیم و غصه می خوریم. شیون و مویه، فرایندی طبیعی است که فرد برای پذیرش فقدانی بزرگ، به آن متوسل می شود. امکان دارد ماتم گرفتن شامل انجام مراسم مذهبی به احترام مرده یا گردآمدن با حضور دوستان و افراد خانواده باشد تا در غم مصیبت دیده شریک شوند.
بعد از مرگ عزیزان
این قانون طبیعت را بپذیرید
همه ما خوب می دانیم که مرگ و نیستی، جزئی از زندگی است. به راستی، مفهومی واقعی به وجودمان می بخشد زیرا به ما یادآوری می کند که حیات چقدر گران بهاست. غصه خوردن، نمود بیرونی ضایعه ای است که بر شخص وارد شده است. شاید اندوه وی از نظر جسمی، عاطفی و تن نکردشناسی (فیزیولوژی) بیان شود؛ برای مثال گریستن، نمایش جسمانی و افسردگی، تجلی روانی است. بیان این احساسات بسیار اهمیت دارد. مرگ، مسئله ای است اجتناب ناپذیر، نادیده گ رفتنی یا ردکردنی. در نظر اول، شاید رهایی از درد و رنج مفید به نظر برسد، اما پرهیز یکباره از غم، امکان ناپذیر است. روزی همان احساسات نهان باید زدوده شوند وگرنه ممکن است به ایجاد بیماری های جسمی یا روانی منجر شوند.
اغلب افراد، نشانه های جسمی توأم با غم واندوه را آشکار می سازند. درد معده، بی اشتهایی، به هم خوردگی روده، اختلال خواب و کم توانی، همگی علائم شایع غصه های طاقت فرسا هستند. در میان همه فشارهای روانی زندگی، «عزاداری»، دستگاه دفاع طبیعی بدن را به طور جدی تحت تاثیر قرار می دهد. شاید امراض موجود وخامت یابند یا عوارضی جدید بروز کنند. چه بسا واکنش های عاطفی فراوانی مانند حمله های اضطرابی، خستگی و پریشان دلی بی اندازه و اندیشه خودکشی، واکنش طبیعی هر فردی در برابر جان باختن دیگری است.
از دست دادن فرزند موجب بروز احساس شدید بی عدالتی شده و تمام استعدادها و رویاهای فرد را یکباره به باد می دهد. ممکن است پدر و مادر در مقابل مرگ فرزند خود احساس مسئولیت کنند و برایشان اهمیت نداشته باشپد که این نگرش تا چه اندازه نامعقول است. درضمن ممکن است حس کنند که بخش بسیار مهمی از هویت خود را از دست داده اند.
کنارآمدن با مرگ، در تامین سلامت روانی بشر نقش دارد. وقتی یکی از عزیزان شما جان می سپارد، غمگین شدنتان، طبیعی است. بهترین کاری که می توانید انجام دهید این است که خود را تسلیم اندوه کنید و به دنبال افراد لسوز باشید. از خویشاوندان و دوستانی کمک بگیرید که بتوانند احساسات شما را درباره فقدان عزیزتان درک کنند. بین گروه پشتیبان و افرادی که داغدیدگی مشابه دارند، پیوندی ایجادکنید. احساساتتان را بر زبان آورید و از احساسات خود، دیگران را باخبر سازید؛ برون ریزی احساسات، به شما کمک می کند تا بر فرایند غمگینی چیره شوید.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲