10
پرسش
با سلام مشکلات من به این صورت است:
1. کمرو بودن و عدم توانایی صحبت در جمع و همچنین صحبت با پسران؛
2. ناتوانی در گرفتن حق خود از دیگران؛
3. بی انگیزگی و ناامیدی؛
4. از دست دادن اراده.
باسلام
دختری هستم ۲۵ ساله که بارها پیش مشاور های گوناگون رفتم اما کسی نمی تونه مشکل منو حل کنه.وقتی ۱۰ سالم بود پدرو مادرم از هم جدا شدن…کودکی و نوجوانی خوبی نداشتم چون همیشه توی خونمون جنگ بود بعد طلاق پدرو مادرم هم من پیش پدرم بزرگ شدم برادرم که ۵ سال از من بزرگتره پیش مادرم… از اون به بعدم باز هم هیچی عادی نبود پدرم سن زیادی نداشت و اهل خوش گذرانیو دختر بازی بود هر روز دختری به خانه ما میومد وآخر هفته ها همیشه خونه ی ما مهمونی بود خوب این اصلا برای یه بچه ۹٫۱۰ ساله جای درستی نبود .خونه ی مادرم هم بدتر اون بعد طلاق گرفتن سریع با معشوقه اش ازدواج کرد و من از بچگی کسی نبودم که بخوام برم زیر سقف شوهر مامانم زندگی کنم یه جورایی دچار تنهایی شده بودم تا ۱۸ سالگی که وارد دانشگاه شدم با پسرای زیادی دوست شده بودم می خواستم تلافی این سال هارو در بیارم ..خوش بختانه پدرم با این موضوع مشکلی نداشت تا اینکه یه مدت با یه پسری اشنا شدم که کم کم به او علاقه مند شدم…او هم به من ابراز علاقه می کرد ۶٫۷ ماهی با هم بودیم .وضع مالی خوبی داشتیم برای همین پدرمبرام با خواست خودم خونه مجردی گرفته بود …اون پسر اکثر اوقات خونه من بود با هم ارتباط داشتیم مسافرت های خارجه می رفتیم هر کاری برام می کرد یعنی اینو خودش می گفت ۴ سال با هم بودیم قصد ازدواج داشتیم ولی من عقیده داشتم که زوده تا اینکه کم کم حس می کردم داره رابطمون سرد میشه به پسرای دور و برم گیرای الکی می داد همش گوشیمو چک می کرد سر زده میومد خونم که مچمو بگیره یا وقتی جواب تلفنشو نمی دادم غوغا به پا میکرد حسابی کلافم کرده بود یه روز سره یکی از همکارای بابام که باهام تماس گرفت تا سراغ بابامو ازم بگیرهدعوامون شد می گفت که چرا به تو زنگ زده و تموم کردیم …حال خوبی نداشتم واسه تعطیلات همراه با ۳ تا از دوستای نزدیکم رفتیم دبی وقتی برگشتم دیگه طاقت نیاوردم و برای اولین بار خواستم من پیش قدم بشم گل و کادو گرفتم و رفتم خونش کلید داشتم ساعت کاریش نبود و خونه نبود اولش نخواستم برم تو گفتم شاید ناراحت بشه وشاید دوسنداشته باشه من وقتی نیس برم اونجا تا سوپرایزش کنم خلاصه اخرم گفتم بی خیال از دلش در میارم اما وقتی رفتم تو توی خونش لباسای زنونه پیدا کردم حسابی غافل گیر شده بودم که کم کم ساعت ۶ شدو وقتی توی اتاق بودم اومد خونه خواستم برم از اتاق بیرون که صدای زنونه شنیدم با گریه هر چی از دهنم درومد بش گفتمو ازون جا رفتم یه سال پیش داداشم تو ترکیه بودم میخواستم این رابطرو فراموش کنم اما نتونستمو برگشتم کم کم افسرده شدم از جمع دوستام دوری می کنم با خانواده و فامیل که کلا کات کردم فقط تو خونه می شینمو گریه می کنم همش اضطراب دارم تا اینکه یه ماه پیش دوباره برگشت گفت خیلی پشیمونه ازون به بعد دیگه با کسی نبوده و گفت که می تونم از دوستای مشترکمون بپرسم…بهش گفتم نه و گفتم می تونیم دوسته معمولی باشیم تا اینکه هفته پیش بهم پیش نهاده ازدواج داد به نظرتون من چه کنم؟خواهشا کمکم کنید قبول کنم یا نه؟
سلام عزیزم منم یه جورایی قضیه ام مثل شما بود . اما مطمئن باش پسری که واقعا عاشق باشه همچین کارایی نمیکنه و عشقش رو هیچوقت و تحت هیچ شرایطی تنها نمیزاره. درسته نمیشه از داستان زندگی دیگری برداشت کنی واسه زندگی خودت … اما این یه حقیقته همونطور که گفتی با مچ گیری ها و گوشی چک کردن پسره میخواسته شما رو از سرش وا بکنه . اما اینکه با یه دختری بوده و حالا ابراز پشیمانی و ابراز علاقه کرده راستش یکم منطقی یا از روی دوست داشتن نیست. پسری که من عاشقش بودم اول میگفت دوسم داره بعد خیلی با هم صمیمی شدیم در اخر فهمیدم با یکی دیگس بهم خیانت کرده به عشقی که میگفت از اون به بعد دیگه بهش اعتماد نداشتم حالم خیلی بود چون وابستش شده بودم تازه فهمیدم عاشقشم اما عشقم نسبت بهش یه طرفه بود عشق یه طرفه به جایی نمیرسه چطور ممکنه یه عاشق ابراز علاقه کنه و با یکی دیگه باشه این تنوع طلبیه عشق نیس توهم عشقه … نمیدونم چطور بهت بگم من با اون پسر کاملا کات کردم چون خودمو برای رسیدن بهش به اب و اتیش زدم اما اون فقط روزای خوشم باهام بود روزای تنهاییم و تو اوج سختی هام ولم کرد رفت بعد برگشت و گفت اشتباه کردم منم یه مدت فکر کردم و به پیشنهادش جواب مثبت دادم و گفتم حداقل شرمنده دلم نمیشم خلاصه باهاش ازدواج کردم چندماه بعد از ازدواج شروع کردن بهانه گیری و گیر دادن سر مسائل کوچیک دعوا راه مینداخت تا اینکه یه روز از سر کار زودتر مرخصی گرفتم و رفتم خونه دم در کفشای زنونه بود رفتم سمت اتاق یه دختر و با شوهرم دیدم که ای کاش اون لحظه میمردم داغون شدم به ازدواجمون به یکسال نکشید که طلاق گرفتم. حالا من موندم با یه قلب شکسته که هنوز عاشق مردیه که بهش خیانت کرده افسردگی شدید گرفتم زندگیم جهنمه کاش باهاش ازدواج نمیکردم تو خونه خودم عشقم با یه دختر دیگه بود این زندگی من بود اما تو تا مطمئن نشدی از علاقه ش نسبت به خودت جواب مثبت نده الان دوستته اما بعدش که شوهرت شه مال خودت شه تحمل خیلی چیزا سخت تره. تا میتونی امتحانش کن اگه بهش اعتماد کامل نداری باهاش ازدواج نکن به روزگار من دچار میشی زندگیت میشه جهنم… الان داغون شی بهتره تا با خاطره های بیشتر از کنارش بری تصمیم با خودته عزیزم. امیدوارم هر چه که به صلاحته همون بشه خوشبخت بشی گلم.
درود.خدا قوت.یه مشکل حاد در درس خوندن داشتم!حوصله درس خوندن ندارم.سوم انسانی هستم و خیلی میخام برم پیش دانشگاهی.ولی حوصله اش رو ندارم.درس ام خوبه ولی حوصله ی درس خوندن ندارم!
چاره چیه؟
در رابطه با روحیه و حوصله نداشتن برای درس توجهتان را به مطالب زیر جلب می کنیم:
هر رفتاری که انسان انجام می دهد ناشی از تعامل سه عنصر هدف، انگیزه و نیاز است. چرا وقتی ما تشنه می شویم سراسیمه به هر طرفی می رویم تا آب بدست آوریم و رفع عطش کنیم. زیرا نیاز به آب داریم و کم بود آب در بدن ما موجب انگیختگی فیزیولوژیکی ما می شود و ایجاد انگیزه می کند در نتیجه بر رسیدن به «هدف» یعنی آب همه سعی و تلاش خود را بکار می گیریم اگر شما می خواهید انگیزه مطالعه کردن بیشتری پیدا کنید در مرحله اول باید هدف خود رامشخص کنید وقتی مشخص شد که شما چه هدفی دارید طبعا برای رسیدن به آن هدف احساس می کنید نیازمند به چیزهایی هستید که از طریق مطالعه و درس خواندن بدست می آید. در نتیجه برای دستیابی به آن چیزها برنامه ریزی می کنید و سپس بر اساس آن برنامه عمل می کنید. بدون تردید شما به خاطر هدفی تلاش کردید تا در کنکور سراسری قبول شوید و به دانشگاه راه پیدا کنید حال که وارد دانشگاه شدید باید توجه داشته باشید که هدف شما چه بود زیرا بعضی از دانشجویان یا هدف نهایی خود را گم می کنند یا اهداف واسطه ای را به عنوان هدف نهایی تلقی می کنند که در هر دو صورت دچار نوعی سردرگمی می شوند و انگیزه ای برای مطالعه ندارند حال آنکه وارد دانشگاه شدن در واقع آغاز راه است و برای طی کردن این راه باید شبانه روز تلاش کرد و از همه امکانات بهره جست تا به هدف رسید. راهکارهای زیر انگیزه شما را برای مطالعه افزایش می دهد سعی کنید با جدیت به آنها عمل کنید. ۱٫ تعیین اهداف (هدف کوتاه مدت _ دراز مدت ، اهداف واسطه ای ، رفتاری و هدف نهایی) ۲٫ برنامه ریزی صحیح برای اوقات شبانه روزی ۳٫ انتخاب دوستانی منظم و با انگیزه و اجتناب از ایجاد رابطه دوستی با افراد بی انگیزه و سردرگم ۴٫ مطالعه کتاب «رمز پیروزی مردان بزرگ» از جعفر سبحانی بسیار مفید است.
مطالعه و کتابخوانى کارى بسیار حساس و مهم است. جانسون در کتاب «هنر کتاب خواندن» مىگوید: «کتب مىتوانند در شمار دوستان ما در آیند. ما مىتوانیم به جست و جوى آنها برویم تا ما را به خودمان بشناسانند. اما این توانایى را نیز دارند که در ما تأثیر کنند و درهاى زندگى را به روى ما بگشایند یا ببندند. مىتوانند ما را در پناه خود گیرند یا از میان بردارند. از ما پشتیبانى کنند یا منکوبمان سازند. کتابها چون زبانند که بهترین و در عین حال بدترین چیزها است».
۸نکته در ارزش مطالعه:
۱٫ حضرت رسول اکرم(ص) مىفرماید: یک ساعت تفکر از شصت سال عبادت برتر است.
۲٫ کاردیل مىگوید: آنچه را مىتوان بعد از بیستسال تجربه آموخت، مطالعه صحیح در یک ساعت به ما مىآموزد.
۳٫ دکتر مانفرد وسپل در کتاب «چگونه فرزندم را به مطالعه علاقهمند کنم؟» به نکته بسیار زیبایى در ارزش مطالعه اشاره مىکند. یادگیرى، آموزش، رشد و تکامل شخصیت حتى در جوامع مدرن، با خواندن و نوشتن مرتبط است. در سدههاى اخیر که وسائل صوتى – تصویرى پیشرفته و وسائل الکترونیکى مانند کامپیوتر و امکاناتى چون اینترنت و… یک حرکت دسته جمعى را براى قبضه نمودن جهان آغاز کردند، برخى از متخصصان، خبر از پایان دوره کتاب و کتابخوانى دادند. اما چه در مورد بزرگسالان و چه در مورد کودکان، با وجود افزایش توجه به وسایل ارتباط جمعى مذکور، میزان مطالعه عمومى کاهش نیافته است. این نکته بسیار قابل تأملى است.
۴٫ بارباراکینگ مىگوید: نباید مطالعه روزانه را ترک کنیم؛ زیرا بدین وسیله مىتوانیم از میان ازدحام شتاب آلود زندگى روزمره، لحظهاى آرامش به دست آوریم.
۵٫ شکسپیر: کتاب بزرگترین اختراع بشر است.
۶٫ ریچارد استیل: مطالعه همان اثرى را در وجود آدمى مىگذارد که ورزش در بدن انسان ایجاد مىکند.
۷٫ مونتسکیو: مطالعه کتاب یعنى تبدیل ساعات سلامت بار به ساعات لذتبخش.
۸٫ همو مىگوید: کتاب عمر دوباره است که مىتوان با مقدارى پول تجربه تمام عمر بزرگترین عقلاى عالم را تصرف کرد.
۹ نکته در مکان مطالعه:
دکتر فیل ریس در کتاب «۵۰۰ نکته درباره مطالعه» و دکتر عین الله خادمى در کتاب «مطالعه روشمند» آوردهاند:
۱٫ برخى افراد ترجیح مىدهند در سکوت مطالعه کنند و برخى در سروصدا. بعضى صندلى راحتى را مىپسندند و بعضى دراز کشیدن یا نشستن رسمى را. اصلاً وسواس به خرج ندهید و در هر حالتى که راحتتر هستید مطالعه خود را آغاز کنید.
۲٫ اگر مکان مطالعه شما کمى آشفته و به هم ریخته است مرتب کردن آن را به نیم ساعت پس از مطالعه موکول کنید؛ چرا که در این صورت در حین مرتب کردن اتاق به مطالبى که مطالعه کردهاید فکر خواهید کرد و زمان مفیدى را از دست نخواهید داد.
۳٫ گاهى اوقات از مکانهاى استثنایى و هیجانانگیز استفاده کنید تا مطلبى که مطالعه مىکنید همراه آن خاطره در ذهن شما ماندگار شود؛ مثلاً در یک شب بارانى با یک چتر و یک چراغ قوه زیر باران روید و مطلب را مطالعه کنید و یا در یک مکان تاریخى و قدیمى به تفکر و مطالعه در مورد مطلب مورد علاقه خود بپردازید.
۴٫ اگر امکان داشته باشد موضوع مورد مطالعه شما با مکانى که انتخاب مىکنید هماهنگى و سنخیت داشته باشد، به افزایش بهرهورى شما کمک بسیار مىکند. این هماهنگى همچنین شامل وجود ابزار و لوازم مورد نیاز نیز مىشود.
۵٫ قبل از انتخاب محل مطالعه خود، چند خصوصیت عمده و ایدهآل براى مکان مطالعه در ذهن خود لیست کنید تا راحتتر بتوانید آن را بیابید .
۶٫ در مکان مطالعه شما راهى براى خیره شدن به دور دست وجود داشته باشد؛ چرا که توقف در مطالعه و چشم دوختن به بىنهایت در افزایش کارآیى مطالعه بسیار سودمند است. حداقل گاه گاهى به سقف اتاق خیره شوید!
۷٫ هیچگاه مطالعه خود را به حضور در مکان خاصى مشروط نکنید؛ زیرا در این صورت بهانهاى مىیابید که در سایر مکانها از مطالعه بگریزید. به یاد داشته باشید که در حقیقت «مکان مطالعه جایى است که شما هستید».
۸٫ دقت کنید میزان نور، دماى محیط، فرم صندلى و سایر شرایط در مکان مطالعه شما به گونهاى نباشد که شما را خواب آلوده کند.
۹٫ تهویه خوب و هواى پراکسیژن در مکان مطالعه شرطى حیاتى است.
۱۰ نکته در روش مطالعه:
۱٫ به قول آدریل جانسون، خوب کتاب خواندن را نمىتوان از خواص مادرزادى دانست. براى قرائت، بدون شک پرورش خاصى لازم است.
۲٫ بهترین روش کتابخوانى در مجموع روشى است که خواننده در این کار بتواند زیبایىهاى چیزى را که مىخواند دریابد و به هنگام لزوم معایب آنها را بفهمد و این البته از راه پرورش و ممارست حاصل مىگردد.
۳٫ در معانى کلماتى که براى نخستین بار به آنها بر مىخورید دقت کنید. بیهوده تصور نکنید که سیاق مطلب آن معانى را براى ما کشف مىکند. همان زمان بهترین وقت براى رفتن به سراغ فرهنگ لغت است.
۴٫ امیل فاگه، نویسنده فرانسوى، عقیده دارد که باید در خواندن کتاب استقامت داشته باشیم. استقامت لجاجت نیست بلکه نوعى بردبارى است که ذوق ما را مىپرورد و درک ما را عمیق مىکند.
۵٫ مون تنى، دانشمند شهیر فرانسوى، در باره انتخاب کتاب و روش کتابخوانى نظرهایى بسیار بدیع و زیبا دارد. یکى از این عقاید آن است که براى وصول به عمق معناى یک کتاب خوب باید آن را دوبار بخوانیم و با آن تماس دائمى داشته باشیم. یک اثر پربها ما را مدتها سعادتمند مىسازد. نمىتوانیم با یک بار خواندن به این درجه از خوشبختى برسیم؛ هر چند در این یکبار دقت فوق العاده به کار بریم.
۶٫ همچنین وى معتقد است، اگر بخواهیم از کتابى که خواندهایم نظر صائبى پیدا کنیم باید راجع به آن گفت و گو کنیم. کتب خوب باب گفتوگوهاى پرثمر را به روى ما مىگشایند. این همان چیزى است که ما آن را مباحثه مىنامیم.
۷٫ در کتاب «۵۰۰ نکته درباره مطالعه» آمده است که یکى از روشهاى خوب مطالعه استفاده از یادداشت بردارى است. فقط توجه کنید که به جاى یادداشت، رونویسى نکنید! طرحهاى گوناگون بریزید. نکات مهم یادداشت را برجستهتر بنویسید. اگر مطلبى را درک نمىکنید، به صورت سؤال یادداشت بردارید.
۸٫ در کتاب «روشهاى تسریع در خواندن و درک» پیشنهاد شده است هنگام مطالعه ابتدا خلاصه مطلب را که اغلب در ابتداى مقاله یا کتاب آمده است، بخوانید. سپس عنوانها و فهرست اجمالى کتاب را مطالعه کنید سپس چند سطر از ابتداى هر عنوان را مطالعه کنید؛ زیرا مهمترین مطالب معمولاً در همین خطوط اولیه هستند. در نهایت سایر توضیحات و تفاسیر کتاب را بر اطلاعات خود بیفزایید.
۹٫ از همان زمان مطالعه، براى به کار بستن آنچه مىآموزید برنامهریزى کنید. به قول تولد: «مطالعه و عمل نکردن مانند شخم زدن و بذر نپاشیدن است».
۱۰٫ بیکن جمله زیبایى در این باره دارد: «برخى کتب را باید چشید، بعضى دیگر را باید بلعید و قلیلى را هم باید جوید و هضم کرد!.
۵ نکته در موضوع مطالعه:
۱٫ امام على(ع) جستن دانشى را نیکو مىشمارند که موجب اصلاح وجود آدمى گردد. «دانشى که تو را اصلاح نکند گمراهى است.»
۲٫ دکتر آدریل جانسون مىگوید: ما وقت نداریم و نمىتوانیم هر چه را که منتشر مىشود بخوانیم. باید انتخاب کنیم؛ ولى اگر در این انتخاب خود را به دست تصادف بسپاریم، ممکن است به راههاى پیموده شده برسیم و اگر در انتخاب خود بینا نباشیم، ممکن است در راهى بیفتیم که دیگران فرسنگها از آن را پیمودهاند. بنابراین، بهتر است قبل از انتخاب موضوع مطالعه خود به چکیده مقالات و خلاصه آثار مهم در زمینه علمى که به آن علاقهمندیم سرى بزنیم تا جایگاه خود را در موضوع مطلوب خود دریابیم.
۳٫ همچنین او عقیده دارد، هنگام انتخاب یک کتاب ابتدا از خود بپرسیم خصوصیات فکرى ما و طبع کنجکاو و حساس ما که منبع بسیارى از شعفها و حزنهاى ما است طالب چیست؟ شعر؟ روانشناسى؟ حکمت؟ هنر؟ بدین ترتیب، زمینهاى براى کار در موضوعى که بدان علاقه داریم فراهم مىآوریم و حدودى براى خود ترسیم مىکنیم؛ چه همان طور که گفتیم دانستن همه چیز غیر ممکن است.
۴٫ آندره مورو عقیده دارد، بعد از کتب آسمانى شریفترین و مفیدترین کتابها بیوگرافىها هستند. به قول رنه دکارت مطالعه یگانه راه آشنایى با بزرگان روزگار است که قرنها پیش از این در دنیا به سر بردهاند و اکنون زیر خاک منزل دارند.
۵٫ ارل.اف – رسکامون مىگوید: چنان که در انتخاب دوست براى خود دقت مىکنید، در انتخاب نویسنده نیز براى خواندن خود دقت کنید.
۱۲ نکته در کارآیى مطالعه:
۱٫ کیفیت مطالعه را بالا ببرید. به روخوانى سطحى در حالت پراکندگى فکر قناعت نکنید. با مفهوم ومعناى مطلب ارتباط برقرار سازید تا آنچه را که مورد نیاز است به خوبى درک کنید.
۲٫ حجم مطالعه حواس شما را پرت نکند. مطالعه بیشتر و سریعتر تنها بهانههایى براى بیشتر دانستن است. پس ابتدا آنچه را مىخواهید بدانید و بفهمید برداشت کنید و آن گاه با کلمات «سرعت» و «بیشتر» وسوسه شوید.
۳٫قبل از آن که از موضوع اصلى کتاب منحرف شوید و به مطلب دیگرى بپردازید، قسمتهایى را که دوست دارید به خاطر بسپارید، مشخص کنید.
۴٫ حتماً براى مطالعه خود برنامهریزى داشته باشید. این که قصد یادداشت بردارى دارید یا خیر، در مورد چه موضوعى باید تمرکز کنید، چه سؤالاتى در ذهن دارید که در این کتاب جواب آنها را مىجویید و… همه باید از قبل برنامهریزى شده باشد.
۵٫ باید کتابى که مطالعه مىکنید مختص به خود شما باشد تا به راحتى در آن علامتگذارى و نکته نویسى کنید. استفاده از مداد یا ماژیک رنگى به شما امکان مىدهد تا در مراجعه مجدد به کتاب بهره بیشتر ببرید. هر چند نباید این خطوط رنگى استفاده شما از سایر خطوط کتاب را کاهش دهد.
۶٫ هنگام مطالعه همواره یک قلم در دست داشته باشید؛ زیرا مطالعه آنگاه کارآیى مطلوب مىیابد که همراه با مطالعه سؤالات ذهن خود را با آموزههاى کتاب تطبیق دهید و در حاشیه آن یادداشت کنید.
۷٫ میان مطالعه و سایر کارهاى خود تعادلى به وجودآورید که هم از خواندن خسته و دلزده نشوید و هم تجربه و عمل را به بهرهورى مطالعه خود بیفزایید.
۸٫ مطالعه پراکنده باموضوعات متنافر و متناقض موجب کاهش بهرهورى شما مىشود. حتى الامکان در نوع کتابى که براى مطالعه انتخابى مىکنید مطالعات قبلى خود را در نظر آورید تا نظم فکرى شما به هم نخورد.
۹٫ اگر بتوانید از هر کتابى که مىخوانید نکات مهم و کلیدى آن را خلاصهبردارى کنید، بر کارآیى مطالعه شما مىافزاید. این راهکار آنگاه ارزشمندتر مىشود که خواننده به زبان و عبارات خودش مطالب را یادداشت کند.
۱۰٫ به یاد داشته باشید علاقه و انگیزه در مورد مطلبى که براى مطالعه انتخاب کردهاید به بهرهورى شما از آنچه مىخوانید بسیار مىافزاید.
۱۱٫ گاه مقرر ساختن یک پاداشِ مشروط براى مطالعه حجم خاصى از کتاب به هیجان و لذت مطالعه مىافزاید و نوعى اثر تشویقى بر فرد مىگذارد. این پاداشها مىتواند دیدن یک برنامه تلویزیونى، رفتن به مکانى خاص، انجام یک فعالیت مورد علاقه یا حتى خوردن یک خوراکى محبوب باشد؛ مشروط بر آن که میزان تعیین شده مطالعه شده باشد!
۱۲٫ رنگ کاغذ، رنگ قلم، نحوه نشستن، فاصله چشم با کتاب، نور محیط و سایر شرایط مکانى نیز – همان گونه که مىدانید – در کارآیى مطالعه شما کاملاً مؤثر است.
۸ نکته در تمرکز مطالعه:
دکتر خادمى در کتاب «مطالعه روشمند» به نکاتى چند را براى ایجاد تمرکز حواس لازم مىداند:
۱٫ علاقه به موضوع مورد مطالعه یکى از علل مهم ایجاد تمرکز و دقت در حین مطالعه است.
۲٫ هماهنگى اراده و تخیل نیز در این رابطه کارساز است؛ به عبارت دیگر، چشمان فرد بر صفحه کتاب و افکار ش در حال پرواز به دور دستها نباشد!
۳٫ برخى مسائل جسمى و روحى نیز مىتواند تمرکز فرد را بر هم زند؛ مانند گرسنگى، تشنگى، سردرد یا سایر دردها، نگرانى و اضطراب.
۴٫ برخى مسائل محیطى نیز از عوامل برهم زننده تمرکزند: سروصداى زیاد، نور زیاد یا کم، لباس نامناسب و… .
آقاى حقجو در کتاب «روشهاى تسریع در خواندن و درک» چند نکته مهم دیگر را نیز بر این لیست مىافزاید:
۵٫ یکى از مهمترین عوامل بر هم خوردن تمرکز عجله و شتاب است. این حالت سطح مطالعه را نازل مىکند و تمرکز را بر هم مىزند.
۶٫ یکى از مسائل قابل توجه دیگر سنگینى معده و سیرى بیش از حد است. به قول حضرت رسول اکرم(ص) «پرى معده و سیرى زیاد به وجود آورنده حماقت است!» این همان خواندن و نفهمیدن و به عبارتى عدم تمرکز و ارتباط با مفهوم کتاب است.
۷٫ انتخاب زمان مناسب از عوامل ایجاد تمرکز است؛ مثلاً پس از استراحت خصوصاً در صبحگاهان بهترین تمرکز و در ساعات خستگى و کسالت نامناسبترین تمرکز وجود دارد. البته در صبحگاهان لازم است قدرى ورزش کرد تابدن آمادگى لازم را به دست آورد.
۸٫ نظم و انضباط در نوع مطالعه و ساعت مطالعه و مکان مطالعه همگى از عوامل ایجاد کننده تمرکز مطلوبترند.
۹ نکته در سرعت مطالعه:
۱٫ دکتر فیل ریس پیشنهاد مىکند، اگر قصد دارید سرعت مطالعه را افزایش دهید، حتماً ابتدا به فهرست مندرجات کتاب نظرى دقیق بیندازید تا کلیت کتاب را به دست آورید.
۲٫ تند خوانى همیشه مناسب نیست. در مطالبى که به تعمق و تأمل نیاز دارد اصلاً نباید به کار گرفته شود.
۳٫ مغز ما همیشه تندتر از بیان ما کلمات را دریافت مىکند. براى افزایش سرعت سعى کنید عادت بلند خوانى کتاب راترک کنید.
۴٫ تمرین کنید، به جاى درک لغت به لغت یک جمله، به درک گروهى لغات عادت کنید.
۵٫ به نظر نویسنده کتاب «تسریع در خواندن و درک» یکى از عوامل کندخوانى برگشت است؛ یعنى آن که فرد مرتب نگاه خود را به خطوط پیشین بر گرداند. این کار تمرکز فرد را از میان مىبرد و وقت زیادى را تلف مىکند. هنگام مطالعه چشم باید به طور مستقیم و به موازات صفحه حرکت کند و از پریدن به سطور بالا و پایین دورى جوید.
۶٫ کسانى که با انگشت خط مورد مطالعه را دنبال مىکنند، باید این عادت را ترک گویند؛ زیرا در تند خوانى فقط چشم کار مىکند نه دست و نه زبان.
۷٫ نویسنده کتاب «مطالعه روشمند» بر این باور است که حتى تکان دادن سر هنگام مطالعه از سرعت مطالعه مىکاهد. پس بهتر است این گونه بگوییم: در تند خوانى فقط چشم کار مىکند نه دست، نه زبان و نه سر. براى دیدن همه صفحه کتاب اصلاً به حرکت سر نیازى نیست. صفحه، خود در دامنه بینایى قرار دارد.
۸٫ ایشان از مشکل دیگرى به نام «خالى خوانى» نام مىبرد که عبارتست از سرگردانى چشم در حاشیه سفید کتاب یا لابهلاى خطوط و یا هر قسمت غیر مفید صفحه. این حالت را دیدن غیر مفید نیز مىگویند و موجب کاهش سرعت مطالعه مىشود.
۹٫ حتى نوع ورق زدن نیز به صرفهجویى در وقت کمک مىکند. ورق زدن درست آن است که با دست چپ واز گوشه بالایى صفحه صورت گیرد و چند لحظه قبل از پایان صفحه براى تورق آماده باشد. کسانى که با دست راست و از گوشه پایینى صفحه ورق مىزنند، از سرعت و تمرکز خود مىکاهند.
۵ نکته در محافظت از کتاب:
در کتاب «هنر کتاب خواندن» به چند نکته جالب توجه اشاره شده است:
۱٫ کتابى که جلد شده باشد، از کتاب بدون جلد بهتر و سالمتر باقى مىماند. این احتیاط را فورى و به محض خرید کتاب انجام دهید.
۲٫ کتابهاى خودرا در قفسههاى شیشهدار نگهدارى کنید تا گرد و غبار هوا کمتر به کتابها آسیب برسانند.
۳٫ اگر چارهاى جز استفاده از یک کتابخانه روباز ندارید، حداقل گاه کتابها را از گرد و غبار پاک کنید و براى کاهش آسیب رسانى حشره بید کتابها را ورق بزنید و هوا دهید.
۴٫ استفاده از هواکش و تهویه مناسب در محل کتابخانه به عمر مفید کتابهاى شما مىافزاید.
۵٫ هنریش هین مىگوید: هر کجا کتاب را بسوزانند، روزى انسانها را خواهند سوزاند.
در این دنیاى شتاب زده که با «بحران قرائت» روبهرو شده است، دردى از این عمومىتر نمىتوان یافت که مردم کم مىخوانند، سریع و شتاب زده مىخوانند، بد مىخوانند و… . این عبارت را دکتر جانسون در کتاب خویش به کار برده و بسیار ابراز نگرانى کرده است. واقعاً سرنوشت کتاب و کتابخوانى به کجا خواهد کشید؟ او مىگوید: «مردم گویى امروز از کتاب مىترسند. این بیمارى متأسفانه عمومى و همه گیر شده و شاید بهتر باشد آن را بیمارى ترس از کوشش نام نهاد.»
این آرزویى کهن و دیرینه بوده است که روزى بشر با تفکر و مطالعه انس گیرد و ساعات عمر خویش را با مطالعه پربرکت سازد؛ شاید حتى پیشتر از آن که سقراط بگوید: «جامعه وقتى به سعادت و فرزانگى مىرسد که مطالعه کار روزانهاش باشد».
ما نیز این گلگشت را با همان آرزو به پایان مىبریم و به عنوان حسن ختام سخن دو تن از بزرگترین نویسندگان جهان و جملهاى زیبا از مولاى متقیان على(ع) را زینت بخش نوشتار مىسازیم.
امام على(ع): هر کس اهل مطالعه باشد در سایه مطالعه کتب، به آرامشى بسیار والا دست مىیابد که هرگز از او سلب نمىشود.
ویکتور هوگو: خوشبخت کسى است که به یکى از دو چیز دسترسى دارد: یا کتابهاى خوب و یا دوستانى که اهل مطالعه کتاب باشند.
تولستوى: در دنیا لذتى نیست که با لذت مطالعه برابر باشد.
سلام
الان خیلی مدته که ازاین اتفاق میگذره ولی هنوزم این آدم روذهن منه واقعا موجودعجیبیه روزاول ثبت نام مسئول ثبت نام شماره منوبرداشت ومیگفت توباهمه فرق ودری وشخصیت منم خیلی بالاست وتونخ این جورکارانستم منم چونتاحالا باهیچکسی رابطه نداشتم وندارم وعلاقه ای هم به این کاراندارم بهش گفتم شمامثل برادرخودم میمونی آخه این چه کاری بودکردی اولش که اشتباهشوتوجیه میکردیه شب بعدپیام دادکه این بزرگترین اشتباه زندگیم بود اگه اینکارو نمیکردم شایدیه امیدی بود و ازاین جورحرفا…به هرحال دیگه مزاحم نشدالبته همیشه تودانشگاه میدیدمش به نظرم ماجراتموم شده بودبااینکه بیش ازحدجلوی چشام میومد تااینکه رفت باهمکلاسیم دوست شدوهی میومدن جلوی من .حالادردم ازاون نیست ازهم کلاسیه خودمه ازاین بگذریم.رفته به دختره گفته که این میخواسته بامن باشه ولی من نخواستم!!!!!نمیدونم ولی فکرکنم به بچه های کلاسشونم گفته چون ازنگاهاشون میفهمم درضمن ازبعضی حرفاشونم یه چیزایی میفهمم حرفاشون بوداره..یعنی رفته به اوناهم گفته؟؟؟؟؟؟ازطرفی دوست صمیمی من با این دختره دوسته.دختره که میشینه بادوست صمیمی من دردودل میکنه میگه این پسره فقط درمورد یه نفر حرف میزنه یه نفرکه دیگه باهاش نیست ویه دلخوری بینشون پیش اومده وفقط میگه چیکارکنم میگه واقعا اونو دوست داره .دوستم میگفت شایدتورومیگه من گفتم نه،منونمیگه چون بایه دختره دیگه خارج دانشگاه دوسته حتما اونومیگه تا اینکه دوستم فهمیدکه اون دختری که پسره میگه توخود دانشگاست ودوستم میگفت خب مشنگ حتما باتوئه..خب اگه منو دوست داره ومیخوادپس چرا پشت سرم حرف میزنه خب اگه نمیخواداین همه بالا وپایئن پریدن وجلز و ولز کردن دیگه چیه؟خدایا این رواعصاب منه چیکارش کنم؟
آخی. درست میشه مثبت فکر کنید.
سلام سعیده جون ممنون از اینکه جواب دادیولی یکی بگه من چیکار کنم واقعا رواعصابه .درسام افت کرده اصلازندگیم انگارتعطیل شده..آخه آدم چرا پشت سرم حرف میزنی خب بقیه باور نمیکنن بخاطر شخصیتم ولی اخرش بعضیا شک میکنن بخدا دوست خودمم دیگه شک کرده به من
سلام . خوب اگه این پسره درمورد شما حرف میزنه برو باهاش حرف بزن بگو چرا پشت سرم حرف درمیاری بقول شما باعث میشه همکلاسی ها نسبت به شما دید بدی پیدا کنن .بعدشم یکی یکی دیگه رو دوست داره نمیره پشت سرش حرف بزنه که شاید شما بهش جواب رد دادی بهش برخورده میخواد با اینکار شما رو تو جو دانشگاه خراب کنه … به نظرم با این حرف دراوردناش برخورد کن چون ممکنه تعداد افرادی که پشت سرتون حرف میزنن بیشتر بشه
ااوه اوه ببخشید آقاسعید واقاااشرمنده فکر کردم نوشته سعیده شرمنده.ازجوابوتونم ممنون داداش.راستی یه سئوال پسرا اگه ازیکی خوششون بیاد وبهشون جواب رد بده بهش لج میکنن؟؟من اصلا ازاین جور چیزا خوشم نمیاد واسه همینم بهش گفتم ،نه بخاطر غرور وخیلی چیزای دیگه در ضمن این یه پیشنهاد دوستی بود راستش خواستگار زیاد داشتم فکر کردم مثل بقیست ردمیشه میره ولی……..قبلا یه نفرمنو خیلی میخواست تابلو تابلو !!!ولی رفتاراش شبیه این نبود هوامو داشت خیلی همیشه منو می پایید ازدور البته منم که محلش نمیدادم ولی این در کمال تعجب ….خب شایدم دوسم نداره ها؟چطور باهاش وبا این موضوع رفتار کنم؟اگه کسی هست جواب بده لطفا
اون پسری که دوستون داره هوای شما رو داره به نظرم سعی کن متوجه بشی چی پشت سرت میگه؟!! اگه با دوست صمیمیت رفیق شده شاید میخواد عکس العمل شما رو ببینه و گرنه چرا تو اینهمه دختر تو دانشگاه دست گذاشته رو دوست جنابعالی؟!!رفتاراش یه جوریه !!باهاش حرف بزن ببین حرف حسابش چیه اینطوری سریش شده ؟!!بهش بگو من ابرو و دارم نمیخوام با حرفای تو پشت سرم شعور و شخصیتم زیر سوال بره من یه خواستگار داشتم کپی این اخرش جواب رد دادم پشت سرم حرف دراورد که هیچ برگشته میگه من از شما خوشم اومده هم ابرومو برد با حرفاش هم خیلی از دوستان باهام کات کردن ..به اینجور پسرا نباید رو داد بفهمن ضعیفی ازت نقطه ضعف بگیرن اذیتت میکنن مراقب باش در ضمن سعی کن خیلی به این قضیه خوش بین نباشی چون اصلا با چیزایی که گفتی نمیشه خوشبینانه به این موضوع نگاه کرد. موفق باشی