سلام . دوستم سه سال پیش با پسرخاله خود به اجبار ازدواج کرد .حتی بعد از مراسم عقد بر حسب اتفاق به همسرش گفت که من مایل به زندگی کردن با تو نیستم .اما همسرش به خاطر ابرو خانواده سکوت کرد و گفت چرا قبل از عقد بهم چیزی نگفتی اکنون به هیچ طریقی خانم حاظر به زندگی نیست و مدام در حال نزاع هستند. حتی به مشاور هم رفته اند اما زن میگوید نمیتواند او را بپذیرد و خیلی سردوبی تفاوت هست .لطفا راهنمایی کنید که چگونه به نتیجه برسیم