اختلاف با همسرم
با سلام من زنی 25 ساله هستم که سه سال از ازدواجم می گذره و کودکی یک سال دارم.من در اوایل عقد اصلا متوجه فحاشی ودست به زن همسرم نشدم حتی در مدت این 6 ماه که عقد بودیم شوهرم کمتر از کلمه شما و خانومم به من چیزی نمی گفت البته بعضی از اخلاق های ازار دهنده اش تازه دستم اومده بود مثلا خیلی روی مشغول بودن همراهم حساس و همیشه احساس می کرد که من به اون خیانت می کنم تا جایی که اگر خطم مشغول می بود با من دعوای شدید را ه می انداخت .درمدت عقد متوجه شدم ایشون خیلی خسیس تا جایی که در این سه سال یکبار برای من شارژنخریده و همیشه من برای ایشون شارژمی خریدم حتی والدینم برای من وکودکم لباس و…می خرند. ودرنهایت به من می گفت تو منت می زاری.البته با اینکه درامد داشت و این کار رو نمی کرد حتی برای تولدم هدیه ای نخرید و بهانه اش این بود که من هدیه ات رو بعدا می یارم و بعدا متوجه شدم که دروغ گفته.ولی بعد از دوماه از عروسیمون اولین توگوشی رو بابت اینکه چرا ساعت 12 شب اومده خونه خوردم .همیشه باید باکلمه شما صداش کنم ودر جمع به اون “اقا”بگم ولی اون به بهانه ی شوخی هر لفظی رو استفاده می کنه .وای به حال وقتی که بخوای باهاش شوخی کنی همیشه تبدیل به بی جنبه ترین ادم دنیا می شه.کاش کتک من به همین توگوشی می بود بعد از اون سر بهانه های مختلف کتک های بیشتر تا اینکه صورتم پرخون می شه یا لبا م پاره می شه و همیشه سرو صورتم ورم داره .وحتی یک بار دستام رو بست وتا تونست توی سرم مشت می زد وقتی سرو صدای من رو شنید توی دهنم پارچه گذاشت.من تا دو سال از این کتک ها به پدر ومادر م هیچی نگفتم تا اینکه با خود پدر ومادرم درگیر شد ومادر به همسرم سیلی زد و من که هشت ماهه باردار بودم راهی بیمارستان شدم باز هم بابت اینکه همسرم من رو هل داد و بعد از اون خودش ونه خانوادش به بیمارستان نیومدند.وبعد از اون که به خونه برگشتم پدرش ازمن خواست تا از پسرش جدابشم وکاش اون روز جدامی شدم.اما تازه اول کتک و شکنجه های من بود تا جایی که شوهرم عقده هایی که ازمادرم سر سیلی خوردنش داشت رو سر من خالی می کرد رو ی شکمم که بخیه داره می شینه ومن رو می زنه تا جایی که الان کودک من وقتی پدرش رو می بینه که به من نزدیک می شه گریه می کنه و دستاش می لرزه.و همه این فشار ها باعث شد تا من به دادگاه خانوده مراجعه ودادخواست طلاق بدم اما باز هم خودم پشیمون شدم و پاپیش گذاشتم بدون اینگه خانوادم متوجه بشن.تنها دلیلش هم اینه که نمی تونم کودکم رو دست این ادم دیونه بسپارم.اخه یکی دوبار توی دعوا دوتا مشت توی سربچم زد و بعدشم گفت که من از قصد این کار رو نکردم وجالب تر از اون که بعد از هر دعوا و کتک کاری دلش می خواد من همه این قضایا رو فراموش کنم و بهش ابراز علاقه کنم و راز دار باشم ولی دارم می پکم در ظاهر خیلی خوبم اما افسردگی دارم چون همیشه بعد از کتکاش به خودکشی فکر می کنم وتنها دلیل که مانع من می شم وجود کودکم هست.
اما بعضی از اخلاقیات شوهرم و خودم رو می گم تا شاید به شما کمک کنه تا بهتر مشاوره بدید:شوهرم سر کارش با مراجعینش می خنده و شوخی و خنده اما در خونه همیشه ساکته و جوابه هر حرفی رو بعد از دو سه بار با حرکت سر می ده.شوهرم خیلی راحت دروغ می گه و من رو می پیچونه معمولا در جواب سوال های واضح جواب های نامفهوم وگنگ می ده .من نمی تونم به حرفاش اعتماد کنم همیشه می گه این کار رو می کنه ولی کار دیگه رو انجام می ده.خیلی عقده خود بزرگ بینی داره تا جایی که همیشه می خواد ازش تعریف و تمجید کنم اگر این کاررو بکنم سریع بر علیه من موضع می گیره و بیان می کنه که تو هنر نداری اگر نه یکی از تو تعریف می کرد.خیلی چاپلوس وچاخانه. همیشه بیشتر بحثامون رو مادرش خبر داره و من هم جدیدا به مادرش می گم تا جلوی دروغای اون رو بگیرم.همیشه در دعواهاش پدر ومادرم رو فحش می ده و من اگر در جواب بگم”خودتی”سریع ادعا می کنه که من بد دهنم.بااینگه پدر ش در فحاشی نمره اول رو داره.من در 22سالگی همسرش شدم و لیسلنس داشتم و حالا به من می گه انتخاب تو مرگ ارزوهاست چون من دنبال زنی 18ساله و دانشگاه نرفته بودم با اینکه من ایشون رو در خواستگاری رد کردم اما با چاپلوسی روی مادرم تاثیر گذاشت .خیلی نسبت به من شکاکه.جدیدا من سرکار می رم واین اقا به من می گه باید کل حقوقت رو به من بدی لبا اینکه تنها دلیل من برای کار کردنم ندادن خرجی ونفقه است ولی من چه کارکنم؟در ضمن همیشه به من می گه من مردم وهرکاری می خوام می کنم تا جایی که در حین دادگاهی بودنمون من فهمیدم ایشون با دختر عموش در ارتباط بوده و اون روبه خونه می اورده.اخه این دختر عشق قبلی همسرم بوده و بعد از طلاقش به این نیت که من دلتنگ و افسرده ام با شوهرم به شب گردی و بیرون رفتن مشغول بود وشوهرم به من می گه باید شبیه اون باشی این اقا هر جا که می ره به همه می گه من اذیتش می کنم و حتی پیش دو سه تا از اقوامم گفتاه منم ای نرو اذیت می کنم تا انتقامم رو از مادر ش بگیرم.اما اخلاقیات خودم:من در دوران عقدم برای شوئهرم جون می دادم اما حالا نمی تونم کلمه محبت امیز خرجش کنم ازش متنفرم تا جایی که این حس در نگاهم موج می زنه.بابت اینکه نمی تونه یا نمی خواد به من خرجی بده و من خرجییم رو از والدینم می گیره همیشه بهش منت می زارم.بابت خسیسیش بهش منت می زارم .سعی می کنم بهش رو ندم وحتی از احساساتم بهش نگم چون اگر بگم من رو تخریب می کنه یا بر علیه من می گه .من اصلا به عنوان یک نمرد اون رو قبول ندارم ونمی تونم در برابر حرفهای دیگران از اون دفاع کنم چون خودمم حرفهای دیگران رو باور دارم.همیشه می گه تو باید به من ابراز محبت کنی و سریع از دخترایی کعه رفته بوده خواستگاریشون و نتونسته باهاشون ازدواج کنه می گه و حتی بیشر اوقات اظهار ندامت می کنه و می گه برای آبروم تورو دارم و حتی می گه کاش من می مردم .منم جدیدا کم اوردم وارزوی مرگش رو می کنم و همیشه بعد از دعواهامون ازش می خوام که من رو طلاق بده ولی اون من رو تهدید میکنه که بلایی سرت بیارم که تا اخر عمرت زجر بکشی ونتونی این خونه رو ترک کنی.من از زندگی با ابن ادم وحرفاش می ترسم .الانم که این رو براتون می نویسم ازش کتک خوردم گوشم پرخونه و یک طرف صورتم کبود و سردرد شدید دارم .کمکم کنید
با عرض سلام و خسته نباشید من ۲ ساله ازدواج کردم و یک فرزند دارم.همسرم در منزل ب هیچ عنوان صحبت نمیکنه مثل غریبه ها برخورد میکنه هیچوقت از خودش هیچی نمیگه .زمانی که من اصرار ب صحبت کردن کنم تنها جمله ای ازش میشنوم اینه که میگه چه خبر؟ یعنی هیچ حرفی با من نداره اگه از صبح تا شب من ی جمله بهش نگم اونم هیچ حرفی برای گفتن نداره همیشه مادر شوهرم میگه پسرمو میشناسم همیشه اینجور کم حرفه .ولی متاسفانه نمیتونم دیگه برخورداشو تحمل کنم .گاهی باهاش که میحرفم تو دنیای خودشه اصلا نمیشنوه صدامو.بیشتر وقتا هیچ جوابی نمیده .گاهی هم بهم پوزخند میزنه.چند روز پیش کار کامپیوتری یکی از دوستاشو انجام میداد ازش سوال پرسیدم در مورد چیه ؟با دعوا جوابمو میداد.وقتی ازش میخوام ی روز تعطیل بریم بیرون گردش ، میگه من روز جمعه میخوام استراحت کنم از صبح تا شب هم فقط میخوابه . ولی جاش برسه با دوستاش میره بیرون یا حتی گردش کوه خونه دوستش .اخیرا باهاش دعوام شد.طی جرو بحث هامون گفت به زن نباید رو داد که مثل خر سوارت بشه هر دلم بخواد میرم تو هم ربطی نداره.من از روز اول که اومد خواستگاریم بهش گفتم دوست دارم یار هم باشیم دوست ورفیق هم باشیم چرا این حرفارو اونوقت نمیزدی……نمیدونم با این آدم خشک البته فقط با من اینقدر خشک و سرده که هیچ وقت دوست نداره با من بیرون بیاد حتی سفر نمیدونم باید چیکار کنم؟لطفا راهنماییم کنید
هنر گفت گو با همسرازدواج، یك مكالمه طولانی است كه گاهی اوقات با جرّ و بحثهای بیهوده قطع میگردد. همان گونه كه ارتباط، مهمترین اساس زندگی است، مشاجره هم مخربترین عامل آن است.
زن و شوهر با مشاجره، هم عواطف خود را جریحهدار میسازند و هم رابطه زناشوییشان را مختل میسازند. همان گونه كه ارتباط، باعث نزدیكی ما انسانها به هم میشود، دعوا و مشاجره، این ارتباط را خراب كرده، انسانها را از هم دور و دورتر میسازد. بسیاری از زنان و مردان، از برقراری یك ارتباط سالم، عاجز هستند و به محض مطرح ساختن مسئله و یا مشكلی با همسر خود، وارد گرداب جرّ و بحثها و سوءتفاهمهای پیدرپی میشوند.
هنگامی كه دو نفر ارتباط عاطفی با هم ندارند، به هنگام پیش آمدن اختلاف، نمیتوانند از دعوا، اجتناب كنند. زن و شوهرها، هنگام دعوا و مشاجره، خیلی ساده، مسائل را به موارد شخصی و خصوصی، ربط میدهند.
به جای مشاجره و بزرگ كردن نكات منفی، باید با یكدیگر گفتوگو كرد. بهتر است خواستههای خود را صریح و البته با رعایت ادب و احترام، مطرح كرد. بعضی زن و شوهرها، به قدری با هم مشاجره میكنند كه كم كم محبتشان از بین میرود.
گاهی اوقات همسران، احساسات صادقانه، اما منفی خود را برای جلوگیری از مشاجره، انكار میكنند؛ اما در نتیجه این عمل، عشق را در خود نابود میكنند. بهتر است بین گفتوگو و سكوت، تعادلی برقرار كرد و در نتیجه، برای ایجاد یك ارتباط سالم، باید به مهارتهای ویژهای مجهز باشیم و بیآن كه احساسات صادقانه، اما منفی خود را انكار كنیم، از جرّ و بحث اجتناب كنیم.
بهترین روش برای حرف زدن با همسر
اگر تفاوتهای روحی و روانی زن و مرد، نادیده گرفته شوند، ناخواسته، دعوا پیش میآید. بهترین راه برای جلوگیری از دعوا، این است كه در ایجاد و نیز حفظ رابطهای صمیمی و صادقانه، تلاش كنیم. هر چه انسان با كسی صمیمیتر باشد، گوش دادن به حرفهای او – آن هم بدون عكس العمل به احساسات منفی – مشكلتر است.
در دعوای بین زن و شوهرها، معمولاً موضوع مورد اختلاف، باعث دعوا نمیشود؛ بلكه نحوه بیان نظرات است كه طرفین را میرنجاند و به موضعگیری وادار میكند. هنگامی كه مردی از لحن همسرش این چنین برداشت میكند كه زن، قصد مبارزه با او را دارد، همه تلاش خود را به كار میبرد تا ثابت كند كه خودش درست میگوید و حق با اوست و بنابراین، به احساسات زن، توجهی نمیكند و هنگامی كه مرد به احساسات زن توجه نمیكند، او را با بیمهری میرنجاند؛ و حتی حق ناراحت شدن را نیز به او نمیدهد، بدیهی است كه زن را از خود رنجانده و او را آزار داده است.
در این گونه موارد، زن هم از خود واكنش نشان داده، مرد را ناراحت میكند. مرد كه علت واكنش زن را نمیداند، به جای تغییر لحن، به تفسیر و توجیه منظور خود میپردازد و نمیداند كه در حال تدارك مقدمات یك مشاجره و دعوای تمام عیار است. او تصور میكند كه این زن است كه قصد دعوا دارد؛ در حالی كه زن، در واقع، قصد دارد در مقابل لحن تهاجمی شوهر، از خود دفاع كند و توضیحات شوهر را یك توجیه بیمورد دانسته، عصبانیتش بیشتر و بیشتر میشود.
نكته مهم این است كه برخلاف مردها كه یا سكوت میكنند و یا راهحل نشان میدهند، زنها با گله كردن و شكایت، كار را به دعوا و مشاجره میكشانند.
زن و شوهرها برای اجتناب از دعوا، باید بدانند كه موضوع اختلاف آنها، آن قدر طرف مقابل را نمیرنجاند كه لحن آنها میرنجاند. در یك دعوا، یكی از طرفین باید كوتاه بیاید وگرنه، دعوا دامنه پیدا كرده، هرگز تمام نمیشود.
بهترین روش برای حرف زدن با همسر
چند نكته برای جلوگیری از پدیدار شدن دعوا و جرّ و بحث بین همسران
۱) همسران باید دقت داشته باشند كه چه وقت یك گفتوگوی سالم به بحث تبدیل میشود و درست در همان موقع، سكوت كنند.
۲) آنها علاوه بر این كه باید لحن صحبت كردن خود را درست كنند، باید به لحن طرف مقابل نیز توجه داشته باشند و ببینند نیاز عاطفی او را برآورده میسازند یا نه.
۳) سكوت كردن، به فرد فرصت میدهد تا خونسردی خود را باز یابد و آرام گیرد؛ پس از هر سكوتی، میتوان با ملایمت و آرامش بیشتری گفتوگو را ادامه داد؛ پس شخص باید تمرین كند و در بین صحبت، اندكی سكوت كرده، درباره آن چه گفته، صادقانه فكر كند.
گفتوگویی كه پایان خوشی دارد، نشانه صمیمیت است. طرفین میدانند كه دیگری چه میگوید و از این كه میتوانند آزادانه حرف بزنند و منظور یكدیگر را بفهمند، لذت میبرند. گفتوگو در این شرایط، آهنگی نرم و ملایم دارد؛ اما در ازدواجهای ناموفق، لذت گفتوگو در فضایی آلوده به شكایت، گله كردن خشمگینانه و سوءتفاهم، گم میشود و جای اشارات دلنشین ابروها و ایماهای شیرین را نگاههای خیره و اشارات انتقادی، بهانهگیریها و تهدیدها پر میكند.
بهترین روش برای حرف زدن با همسر
چه حادثهای رخ میدهد؟
چرا صحبتهای دلنشین، از دست میروند؟ مسئله این جاست كه به مرور، شیوههای متفاوت صحبت، منافع و چشماندازهای متضاد و سوءتفاهمها، روی هم انباشته میشوند و آهنگ دلپذیر صحبت را تغییر میدهند.
بعضی از مسائل ارتباطی، ناشی از تفاوتهای طرز تكلم زن و مرد است. اختلافِ زمانی در حاضرجوابی زن و مرد، ممكن است باعث ناراحتی طرف مقابل شود. خانمها از روی عادت و در مقایسه با آقایان، به زمان بیشتری برای پاسخگویی نیاز دارند و در نتیجه، زمانی را برای پیدا كردن جواب صرف میكنند و این موضوع، كاسه صبر آقایان را لبریز میكند و یا ممكن است مردی با تأنی و با جملات فاصلهدار، حرف بزند و زنش كه حاضرجواب و بیقرار است، مرتب به میان صحبت او پریده، رشته كلام او را قطع كند. در این شرایط، ممكن است مرد، عصبانی شده، زن را مورد انتقاد قرار دهد و او را متهم سازد كه تو همیشه حرف مرا قطع میكنی و هیچ وقت نمیخواهی حرفهای مرا بشنوی.
بعضیها اصولاً در صحبت كردن، مهارت دارند؛ زیاد حرف میزنند و صحبت را كش میدهند. بسیاری از پرحرفها، همسر خود را به بیتوجهی متهم میسازند؛ مثلاً بارها از زنان شنیدهایم كه میگویند: شوهرم هرگز به حرفهای من توجه نمیكند و حال آن كه شوهر، كم حرف است؛ ولی كلمه به كلمه صحبتهای زنش را میتواند تكرار كند.
دلیل این گلایه، آن است كه شوهر كم حرف است؛ سكوت میكند و به صحبتهای زنش گوش میدهد؛ ولی حالت چهره و نوع برخوردش، به گونهای است كه زنش او را به بیتوجهی به حرفهایش متهم میكند. این مشكل، ناشی از شیوههای متفاوت گوش دادن در زن و مرد است. مردها هنگام گوش دادن، سكوت بیشتری دارند و منظورشان موافقت با نظر طرف مقابل است؛ اما زنها در مقایسه با مردها، با تغییر حالت چهره و اشارات مختلف، گوش دادن خود را بیشتر نمایان میسازند؛ اما مردها هم انتظار دارند رفتار مشابهی از خود نشان دهند.
بهترین روش برای حرف زدن با همسر
در نظر بسیاری از افراد، اشارات مستمع بدین معناست كه «به صحبتهای تو گوش میدهم و از آن لذت میبرم» و یا این كه «به خود تو توجه میكنم و برایم مهم هستی» و برعكس، فقدان اشارات چهره، معانی منفیای را تداعی میكند كه «برای تو احترام قائل نیستیم و حرفهایت برایم مهم نیست».
زوجها اغلب از نقش و اهمیت این جنبه مهم ارتباطی، بیاطلاع هستند؛ حال آن كه طرز صحبت و گوش دادن، احترام، محبت و توجه را تداعی میكند و یا بی توجهی، بی احترامی و بی مهری را میرساند.
زن و شوهر، با وجود شیوههای ارتباطی متفاوت، میتوانند برای اجتناب از بروز كدورتهای احتمالی، با هم به توافق برسند. در این صورت، زن یا شوهری كه با تأنی حرف میزند، از قطع صحبت از سوی همسرش، ناراحت نمیشود. افرادی كه صحبت دیگران را قطع میكنند، میتوانند درباره رفتارشان، قضاوت بهتری داشته باشند كه آیا بیجهت و بدون عمد و قصد، صحبت را قطع كردهاند یا نه؟
پرحرفها، میتوانند كمتر صحبت كردن و خلاصهگویی را تمرین كنند و كمحرفها هم میتوانند مشاركت بیشتر در گفتوگو را یاد بگیرند. مستمع بیتوجه، میتواند اشاراتی دال بر توجه داشتن به طرف مقابل را نشان دهد و گوینده میتواند درك كند كه سكوت، لزوماً به مفهوم بیتوجهی نیست.
● مقررات گفتگو
شما میتوانید با به كارگیری روشهای زیر، گفتوگوهای خود را شیرین و لذتبخش سازید.
۱) با همسر خود هماهنگ شوید.
۲) با علاقه گوش كنید.
۳) از قطع صحبت او خودداری ورزید.
۴) سؤالات خود را از طرف مقابل، ماهرانه مطرح كنید.
۵) سیاست و نزاكت به خرج دهید.
▪ قانون شماره ۱:
شرط لازم صحبت ثمربخش، هماهنگی زن و شوهر است؛ به عبارت دیگر، زن و شوهر برای این كه بتوانند با یكدیگر، ارتباط سازندهای برقرار كنند، باید در مسیر صحبت یكدیگر قرار گیرند؛ زیرا در بسیاری از مواقع، زن و شوهر با آن كه درباره موضوع واحدی صحبت میكنند، اما روش صحبت آنها به قدری متفاوت است كه نمیتوانند ارتباطی خوب با هم داشته باشند. ممكن است زن یا شوهر، قصد تسكین ناراحتی همسر خود را داشته باشند؛ ولی برعكس، بر ناراحتی او بیفزایند.
▪ قانون شماره ۲:
گاهی اوقات، زن شكایت میكند كه شوهرش به حرفهای او گوش نمیدهد؛ در حالی كه شوهر میتواند تمام حرفهای او را تكرار كند. این مشكل، از تفاوت و اختلاف جنسی ناشی میشود؛ به این معنی كه زن، هنگام گوش كردن، با ابراز كلماتی مانند راستی، آره، عجب و تكان دادن اجزای صورت یا دست، توجه خود را به طرف مقابل نشان میدهد و از همسر خود میخواهد رفتاری مشابه داشته باشد و در غیر این صورت، از همسرش عصبانی میشود.
▪ قانون شماره ۳:
قطع صحبت، برای كسی كه این كار را انجام میدهد، شاید خیلی طبیعی باشد؛ ولی در طرف مقابل، حس نارضایتی و افكار منفی ایجاد میكند. قطع صحبت هم مانند سایر عادات مربوط به تكلم، ممكن است بخشی از طرز مكالمه اشخاص باشد و برخلاف برداشت كسی كه صحبتش قطع شده، ارتباطی با خودمحوری و مخالفت نداشته باشد. در این جا نیز زن و مرد، رفتار متفاوتی از خود نشان میدهند. مردها بیش از زنها صحبت دیگران را قطع میكنند و این رفتار آنها، تنها درباره زنها نیست. قطع صحبت از سوی مردان، الزاماً نشانه بیاحترامی آنها به شخص مخاطب نیست.
▪ قانون شماره ۴:
سؤال میتواند آغازگر صحبت و ادامه آن و سرانجام اسباب توقف و ناتمام ماندن آن گردد. بعضیها به طور طبیعی، كمحرف هستند؛ در برخورد با این اشخاص، باید زمینه صحبت با آنان را فراهم ساخت. گاهی یك سؤال دقیق و حساب شده، میتواند به گونهای اعجابانگیز، آنها را به صحبت كردن تشویق كند؛ اما پرسشی نابهنگام، طعنهآمیز و بیتناسب، میتواند از ادامه صحبت، جلوگیری كند.
گاهی اوقات، طرز سؤال و لحن پرسشگر، ممكن است مكالمه را متوقف كند. در بسیاری از مواقع، لحن عتابآمیز سؤالات، مسئلهساز است. «چرا دیشب دیر آمدی؟»، از سؤالاتی است كه در ادامه مكالمه، مشكل ایجاد میكند. به نظر میرسد كه سؤال كردن در یك گفتوگو، امری طبیعی است؛ اما گاهی ممكن است فردی كه مورد سؤال قرار میگیرد، پرسش را به حساب تردید در صلاحیت، دانش و یا صداقت خود تلقی كند.
از سوی دیگر، چون شخص در حال صحبت، معمولاً به صحبت خود و ادامه آن علاقهمند است، سؤال بیش از حد یا بیجا، ممكن است مسئلهساز شود. گاهی نیز سؤالاتی كه با چرا شروع میشوند، تولید اشكال میكنند؛ به این صورت كه این قبیل سؤالات، اغلب، مخاطب را در موضع دفاع قرار میدهد. استفاده از كلمه چرا، احتمالاً شماتتها و خطابهای آمرانه و پدرانه را تداعی كند؛ چرا دیر كردی؟ چرا تلویزیون هنوز روشن است؟ این گونه سؤالات، حالت سوءظن و بیاعتمادی را تداعی میكند.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر قیطریه:
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
دفتر سعادت آباد:
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
دفتر شریعتی:
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه
سلام عزیزم .منم باشوهرم قهرم ودراستانه جدایی اوهم عصبی ورفیق باز ولی بازم راضی به جدایی نیستم .ولی شرایط شماکمی سخت تراست اوراتحدیدکنیداگردفعه دیگرشمارابزندمیری پزشک قانونی وشکایت میکنی ودیه میگیری واگرخرجی ندهدمهریه ونفقه رااجرامیگذاری چون خسیس است ازترس ازدست دادن پول شایداصلاح شود.درسته ازش متنفری ولی ظاهرابهش محبت کن علکی بگودوستت دارم و…نه ازمحبتت کم کن نه بهش روبده بهت زوربگه منم این کارراروکردم اگرم الان مشکل داریم به خاطردخالت وفتنه های خانوادشه هرچی میشه به اونامیگه.خدااین مردهای نامردو اهل کنه .
با سلام زنی ۳۲ ساله هستم و چهار ساله ازدواج کردیم یک دختر دو ساله دارم دو روز هست که با همسرم دعوا کردیم و دست رو من بلند کرد و فحاشی کرد الانم داره سعی میکنه کاری کنه ک من خانه را ترک کنم منم لج کردم و فردا میخوام برم ولی تنها مشکلم دخترمه که اونو برام نقطه ضعف کرده و میگه اونو بذار و هر جا میخوای برو با اینکه خیلی دوستم داره میدونم ولی میخواد یکاری کنه من کوتاه بیام منم رو دنده لج افتادم نمیتونم بنظرتون چیکار کنم
تا وقتی در زندگی ضعیف و وابسته رفتار کنید ایشون ازش بعنوان اهرم استفاده خواهد کرد … پس وقتی خریدار این رفتارش نباشید ایشون هم متوجه خواهد شد نمیشه از این طریق وارد شد
پس کمی شجاع باشید و نقطه ضعف نشون ندید
سلام من ۱۸سالمه ۲ساله ازوداج کردم تقریبا از اوایل ازدواج شروع به زدن من کرد منو خیلی دوس داره اما موقه ی دعوا دست روم بلندمیکنه همین الان هم پام درد میکنه به خاطر آخرین دعوامون هرموقه کاری براش نکردم تحدیدم میکنه که میزنمت یا اگر اینکارو نکردی کتک میخوری اون بهم میگه هیچ کاری نمیتونی بکنی معتادنیس تازه جلوی مردم خیلی خوبه بهام و بامردم شوخه و مهربان ولی درخانه به یک وحشی تبدل میشوداون من رو آزاد گذاشته درسمو میخونم هرجا هم میخوام برم اجازه میده اما یک اختلاف کوچک بینمون ایجادشود کتک میزند چکار کنم راه حل چیست آیا طلاق راه حل واقعی است
طلاق به نظر و خواسته شما بستگی داره ولی در مورد چنین شخصی باید حساسیت و اخلاقش رو بدونید و وارد حریمش نشید … اگر به این طریق صبوری پیشه کنید میتونید زندگی کنید ولی ازش انتظار معجزه نداشته باشید
رفتار با شوهر بداخلاق، کار سادهای نیست. مردان بیشتر کلامی هستند و به همین خاطر باید اجازه دهید عصبانیت خود را بیرون بریزند. درحالی که زنان تمام خشم خود را درون خود نگه میدارند و با گریستن آن را نشان میدهند. درمورد یک زوج متأهل، تمام خشم مرد متوجه زن خواهد بود چون او نزدیکترین فرد به شوهرش میباشد.
خشمی که از طرف شوهرتان سر میزند، مستقیماً شما را هدف قرار نمیدهد. در این شرایط شما به اندازه کافی به احساساتی شدن گرایش دارید. اندیشیدن به شوهرتان که همیشه با خشم برخورد میکند، باعث میگردد احساس فرومایگی کنید و این امری کاملاً طبیعی است. شما باید یک قدم به عقب بردارید و عملاً به آنچه رخ داده است بیندیشید و دلیلی که در پس این رفتار وجود دارد را بیابید.
استرس، ناامیدی و ترس، مردان را عصبانی میکند. میتوانید به همسرتان بگویید که با اینکه میدانید او این روزها چه استرس فراوانی دارد و این مسئله او را عصبی کرده است، اما این موضوع باعث شده که رابطه زناشوییتان نیز تحت تأثیر قرار گیرد. با همسرتان شفاف و روشن گفتوگو کنید و او را بدون قید و شرط حمایت کنید.
۶ نکته برای آرام کردن شوهران خشمگین
۱ – نگذارید همسرتان درگیر خشم خود گردد. اگر دیدید عصبانی است، او را تنها بگذارید. اگر فکر میکنید که مسئله خاصی باعث عصبانیت همسرتان میشود، از طرح آن موضوعات اجتناب کنید.
۲ – عصبانیت به آسیبهای فیزیکی و عاطفی میانجامد. با شوهرتان لجبازی نکنید. در عوض سعی کنید راههایی برای درک و حمایت او بیابید.
۳ – شما باید درون خودتان را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهید. باید به این فکر کنید که چرا همسرتان عصبانیت خود را برسر شما خالی کرد. غر نزنید، زیرا نتیجهای جز انفجار عصبانیت و بدتر شدن شرایط ندارد.
۴ – طوری رفتار کنید که همسرتان با شما احساس راحتی کند. شما میتوانید انفجار خشم همسرتان را با برقراری ارتباطی درست با وی، خنثی کنید. گفتوگو با همسرتان به هیچ وجه او را ناراحت نخواهد کرد. پس از اینکه با او گفتوگو کردید، درخواهید یافت که همه چیز به حالت عادی بازگشته است. این زمان مناسبی است تا با شریک زندگی خود روبه رو شوید.
۵ – شوهرتان را درک کنید. درک شما از او طغیان خشمش را کمتر میکند. در ضمن شنونده خوبی باشید.
۶ – اگر متوجه شدهاید که شوهرتان بیش از اندازه عصبانی میشود، میتوانید از یک متخصص کمک بگیرید. از او بخواهید که خود را متعهد به انجام برنامههای مدیریت خشم نماید.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر قیطریه:
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
دفتر سعادت آباد:
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
دفتر شریعتی:
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه
در پاسخ به درنای عزیز باید بگم باید برای خودت ارزش و شخصیت قایل باشی و هرگز کتک زدنش رو تحمل نکنی. این چیزی نیست که بخوای ببخشی یا ندیده بگیری. اول سعی کن با زبان نرم و با سیاست زنانه قانعش کنی برید پیش روانپزشک یا روانشناس تا درمان بشه چون قطعا مریضه. اگه نشد با مراجعه به دادگاه و تقاضای طلاق شاید شورای حل اختلاف مجبورش کنه با روانپزشک همکاری کنه ولی اگر با هیچ روشی اصلاح نشد قطعا طلاق بگیر. اگر بتونی اثبات کنی که دست بزن داره و بچه پیشش امنیت نداره حضانتش رو میدن به تو. قبلش یکبار وقتی تو یا بچه رو زد شکایت کن تا مدرک داشته باشی