اختلاف با والدین

با سلام
برادري دارم ٢٣ ساله كه در حال حاضر سرباز هست مشكلش اينه كه خيلي دروغ ميگه و جوري دروغ هارو پشت سر هم رديف ميكنه كه هيچ كس باورش نميشه دروغ گفته باشه
بعد از تموم شدن درسش كه ديپلم هم نتونست بگيره چندجا كار كرد ولي هربار از حقوقش حرف ميشد ميگفت نگرفتم يا نميدن كه بعد فهميديم كه ميگرفته و خرج ميكرده ب شدت وأبسته ب جيب پدرمه و هنوزم پول تو جيبي ميگيره خيلي زياد.
بعد از كار در جاهاي مختلف بدليل عدم دريافت حقوق فكر كرديم كه پيش ي نفر آشنا كار كنه بهتر باشه ولي متاسفانه هربار كه از ايشون هم حقوق ميگرفت ولخرجي ميكرد و ب ما هم دروغ ميگفت كه فلاني ب من پول نميده
تحت تاثير حرفاي دوستاش سرمايه اي جور كرد و با مخالفت خانوادم كاري واسه خودش راه انداخت كه متاسفانه طبق پيش بينيمون موفق نشد و با كلي بدهي ازش بيرون اومد و وقتي از همه جا مونده بود تصميم گرفت كه بره خدمت سربازي
تا دوره اموزشيش شروع بشه هرروز يكي ميومد جلو درو ادعا داشت كه برادرم بهش بدهكاره و خانوادم واسه ابروي سي سالشون تو اين محل مجبور ب پرداخت بدهياي ميليوني اقا بودن و هربار كه يكي ميومد برادرم قسم ميخورد كه اين ديگه اخريه
تا دوسه ماه پيش كه ي عده تو محل كارش رفته بودن كه ب حساب خودشون بكشنش و پولشون رو بگيرن بازم با وساطت خانوادم رفع شد و برادرمم قسم خورد كه اين اخرين نفري بود كه بهش بدهكار بودم. دو سه ماه در ارامش بوديم تا اينكه يكي ديگه سروكله اش پيدا شده و باز داستان هاي قبلي داره تكرار ميشه
واقعا ديگه از دستش خسته شديم نميدونيم چ كار بايد بكنيم از طرفي هم ب شدت رفيق بازه و اصلا حرف خانواده رو قبول نداره و اعتقاد داره كه خانواده هيچ وقت پشتش. نبوده و ما هيچ جوري نميتونيم قانعش كنيم
ديگه واقعا كم اورديم و اين اخرين راهي بود كه ب ذهنم رسيد اميدوارم مشاوران عزيزان بتونن راهي پيش رومون بذارن
ببخشيد طولاني شد
با تشكر