به نام خدا

باعرض سلام واحترام

همسر من يك ترس عجيب برا تغيير دارد از تغيير مي ترسد مثلا در شغلش بهش ظلم مي شود و حقوق نمي دهن از تغيير دادن ان يا بيرون اومدن مي ترسد

ما دوسال و نيم هست ازدواج كرديم من فرزند مي خواهم همسرم به شدت از روابط زناشويي و داشتن فرزند مي ترسد گاهي مي گويد شما هنوز حرفامو گوش نمي دهي گاهي مي گويد ازبچه متنفرم اما من فكر مي كنم از اينكه نقش مرد را بازي كند مي ترسد دوست دارد هنوز فرزند خانواده اش باشدبچه باشد به خانواده اش كه مي رسد يه پسر بچه شانزده ساله مي شودالان٣٤ سالش هست يه مثال ديگه هم بزنم اينكه با زور خانواده سر سفره عقد اومد مي ترسيد قبل عقد گريه كرد !مثل كلاس اولي كه مدرسه مي برنش و يك روز بعد عقد بالا اورد!

مشكل همسر من بنظرشما چيه و چه جوري مي تونم كمكش كنم