سلام ، نزدیک به 6 ساله به دختری که 9 ماه از خودم بزرگتره علاقمندم و ایشون از همون اول هم از علاقه من به خودش خبر داشت چون بارها ابراز کرده بودم علاقمو ، دو ماهی نامزد بود ، که بخاطر رفیق باز بودن و رفتارهای نامزدش که کارشو ول کرد و با دوستاش مجردی حال میکرد ازش جدا شد . من فراموشش کرده بودم اما الان دوباره بهش فکر میکنم . اوایل علاقه خودمو یه کمی بچگانه ابراز میکردم چون 21 سالم بود مثلا سر راهش میرفتم بهش نامه میدادم و … از اونجایی که شرایط ازدواج نداشتم همیشه بهش میگفتم که دوسش دارم عاشقشم ، اما خیلی به ابراز احساساتم بی تفاوت بود ، یا به 9 ماه اختلاف سنیمون کمی حساس بود ، ناگفته نماند بعدها از طریق دوستش فهمیدم که بمن علاقه داره و با شرایط نه چندان خوبی که برای ازدواج دارم حاضر بود باهام بسازه که من تحت فشار خانواده و از طرفی شرایط بدم بودم بهش گفتم اگه دوسم داری منتظرم بمون اگه نه که خوشبخت بشی ، که این حرف ممکنه از صد تا حرف برای یه دختر تلخ باشه ، بخاطر همین میگم شاید حق داشته که علاقه ی منو نادیده بگیره ، اما بعد از یکماه دوباره طاقت نیاوردم دوباره هی ابراز علاقه میکردم و میگفتم که همچنان بهش فکر میکنم خیلی خیلی تلاش کردم که با شرایط بدی که برای ازدواج دارم تو دستم نگهش دارم اما نشد . تا اینکه فهمیدم قراره ازدواج کنه و کرد اون هم با پسری که دو سال از خودش کوچیکتر بود !!! ، البته در همون دوران نامزدی بعد از 2 ماه جدا شد ، طی این مدت منم بیکار ننشستم رفتم دانشگاه کارسناشی ارشد حقوق خصوصی خوندم اما شغلم ازاده ، الان من شرایط ازدواج دارم اما دیگه نمیخوام در اولین قدم با خانوادم برم خواستگاری چون سوالهای زیادی برام پیش اومده ، اینکه چرا به 6 سال علاقه من هیچ اهمیتی نداد ؟؟ نکنه هیچ احساسی بمن نداشته باشه ، چون من یه پسر احساسی ام و خیلی با همه چیز مهربانانه رفتار میکنم ، نکنه وقتی بهش محبت میکنم محبت منو نفهمه درک نکنه ، میترسم دختری که 6 سال عشق منو نادیده گرفته تو زندگی مشترک هم نادیده بگیره ، نکنه همچین ادمی باشه چون من خودم واقعا محبت میکنم ، عشقمو همیشه بیان میکنم میترسم قدر دان نباشه یا اصلا درک نکنه ، چرا یه روزی بهم گفت ازم 9 ماه کوچیکتری ولی با یکی نامزد کرد که دو سال از خودش کوچیکتر بود ؟ چرا سن من برای اون مهم بود اما سن اون یکی مهم نبود ؟؟ حالا خواستم خواهش کنم با توجه به مواردی که در زیر خدمتتون عرض میکنم نطرتون رو بدونم :

این جنبه های منفی قضیه (برای خانم) :

۱- من که الان نزدیک به ۶ ساله بهش فکر میکنم و خودش از همون سال اول اینو میدونه

۲- یکبار نامزد کرده و شکست خورده

جنبه های مثبت قضیه (برای خانم):

۱ – قبلا از طریق دوستش فهمیدم که بمن علاقه داره و با شرایط بدی که برای ازدواج دارم حاضر بود باهام بسازه
۲ – یکبار که من تحت فشار خانواده و از طرفی ازدواج دختره بودم بهش گفتم اگه دوسم دارم منتظرم بمونه اگه نه که خوشبخت بشی ، که این

حرف از صد تا حرف برای یه دختر تلخه ، بخاطر همین میگم شاید حق داشته که علاقه ی منو نادیده بگیره .
________________________________

در آخر باید بگم که یه چیزی منو خیلی آروم میکنه و باعث میشه من تجربه نامزدیشو کاملا از یاد ببرم و باهاش کنار بیام اونم اینکه ازش بخوام شیش ماه منتظرم بمونه . حالا به نظرتون این درسته این حقو دارم که ازش بخوام چند ماه اونم نه خیلی زیاد منتظرم بمونه؟ با شرایط جدیدی که اون داره با توجه به شکست اولش این درسته که من اینو ازش بخوام یا زیاده خواهیه؟اما اگه قبول کنه من میفهمم که دوسم دارم و تنها قبول همین شرط منو آروم میکنه . ممنونم مرسی