با سلام خانم ۳۸ ساله ای هستم که ۸ ساله از همسرم جدا شدم و یک پسر ۱۶ ساله دارم مدت ۷ ساله با آقایی آشنا شدم که ۵ ساله باهم در یک منزل مشترک سکونت داریم و ازدواج موقت کردیم پسرم در این مدت کنار پدر و مادرم بود و من هر روز از محل کارم به خانه پدرم میروم و به امور پسرم رسیدگی میکنم مدت ۲ ساله پسرم به شدت اذیت میکنه و یه حورایی لج کرده و رفتارای ناهنجاری از خوذش بروز میده همسرم در این مدت ۵ سال به بهانه بچه دار بودن من عقد دایم رو عقب میندازه و رفتارای بد پسرم و دردسرایی که درست میکنه هر چند وقت یک بار باعث بحث و جدایی ما میشه من وابستگی عاطفی شدیدی به این آقا دارم بخاطر گرفتاریها و عذابهایی که کشیدم نمیخوام زندگیم بهم بخوره از طرفی نمیتونم بیخیال پسرم بشم دوسش دارم و دلم برای جوونیش میسوزه چون با چنگ و دندون بزرگش کردم هر دفعه تصمیم میگیرم از این آقا جدا بشم قلبم تیر میکشه از اونور هر جور با پسرم کنار میام و سر و کله میزنم اصلاح نمیشه توی دوراهی بدی موندم هیچکدوم با من کنار نمیان میترسم جدا بشم و پسرم هم اذیتم کنه وتنهایی و مشکلات بازم منو به روزای تلخ زندگیم برگردونه خیلی عذاب میکشم شب و روزم یکی شده کمکم کنید خواهش میکنم راهنماییم کنید همسرم با من مشکلی نداره فقط مدام کارای پسرمو به رخم میکشه و معتقده عاقبت این بچه کار دست ما میده از شدت فکر و خیال دیوونه شدم کمکم کنید.ممنون