با سلام.زنی حدود بیست ساله که با همسرش زندگی کرده دو فرزند دارند و با وجود مشکلات مالی فراوان زن هرگز پشت شوهرش رو خالی نکرده با حمایت و مساعدتهای مالی و معنوی و مدارک و مجوزهای اعتباری مالی خانواده زن و وام بانکی، مرد تونسته در شهر زادگاه خودش یک طرح تولیدی راه بیندازه و به همین خاطر حدود 10 ساله که از شهر خانواده زنش به شهر خودش رفت و آمد داره.بعد ازاتمام ساخت کارگاه تولیدی زن به شهری نزدیک شهر محل کار شوهرش که کارگاه تولیدیشان هم آنجا هست نقل مکان میکند تا نزدیک شوهرش باشد. ابتدا مرد مخالف این نقل مکان است ولی بعد حرفی نمیزند.از حدود دو سال قبل از نقل مکان، رفت و امد مرد نزد زن و فرزندانش کم میشود وحالا هم که به نزدیکی محل کار و زادگاهش امده اند باز هم کم به خانه می اید.زن مشکوک میشود به داشتن زن دوم که روزی در لباسهایی که شوهر برای شستن به خانه اورده لباس زنانه میبیند و نیز متوجه میشود از کارت بانکی مرد پول برداشت میشود در حالی ک مرد در خانه بوده و همچنین چندین بار صدای زنی را از طریق صحبت کردن تلفنی با شوهرش در کنار شوهرش میشنود.وقتی از او حقیقت را جویا میشود مرد انکار میکند ولی شوهرش در شوخیها بر درست بودن تمام حرفهای زنش صحه میگذارد.روابط عاطفی و خانوادگی و با زن اول بسیار کم میشود.به خانه نمی اید و زنگ نمیزند وقتی هم زن زنگ میزند به سرعت تلفن را قطع کرده و مکالمه را کوتاه میکند و یا جواب تلفن را نمیدهد.شوهر زن برای همه از جمله برادر زن، جا انداخته ک زن اول بیمار توهمی است و ب او تهمت زده.در حالی ک خانواده مرد در مقابل ادعای زن حرفهایش را تایید کردند ولی بعد از ترس ابروریزی سکوت کردند.مرد حاضر ب گفتن حقیقت نیست و مهریه ی سنگینی برای زن دوم قرار داده چون رضایت زن اول وجود نداشته عقد موقت کرده و برای زن دوم شیربها پرداخت کرده و طلا خریده در صورتی ک در عقد موقت جز مهریه ک معمولا هم زیاد نیست چیزی تعلق نمیگیره.زن ب مادر و خواهر مرد راجع ب ازدواج دوم مرد گفت و اونها هم سکوت کردند چون حقیقت رو میدونستند. مرد انکار کرد و گفت اگر ب برادرهاش این حرف گفته بشه زن اول رو طلاق میده و زن هم نگفت.حالا این شوهر خائن افسرده مال باخته با زن سمج دوم چه خواهد کرد و تکلیف زن اول چیست؟ایا مرد میخواد زن اول رو طلاق بده و داره دست دست میکنه تا بتونه ازدواج دوم رو علنی کنه؟مرد از زن اول ب شدت انتقاد میکنه و ایراد میگیره و اونو ازار میده و ب او توهین میکنه و میگه برو خانه ی پدرت!او میدونه ک هرگز زن اول نمیپذیره ک اون زن دوم داشته باشه.چطور میشه کاری کرد ک مرد راستش رو بگه و ب زندگی اولش برگرده؟ خانواده مرد چرا در مقابل خیانتش سکوت کردند؟لطفا راهنمایی کنید با تشکر