سلام
دختری سی ساله هستم که حدود دو ساله با یه پسر هم سن خودم به نام رضا دوستم، تو یه گروه با هم آشنا و به سمت هم جذب شدیم. من عاشقشممم! خیلی پسر خوبیه…
دوستیمان طوری هست که هر هفته با اعضای گروه سینما، پارک، رستوران و … میریم و باهاش تو چت حرف میزنم و … البته رابطه جنسی نداریم.
تو این مدت هیچوقت حرفی از ازدواج با من نزده و حتی ابراز علاقه مستقیم هم نکرده… چند بار خواستم باهاش قطع ارتباطکنم ولی نگذاشته. همین چند ماه قبل دو هفته اینترنت گوشیمو قطع کردم ولی همش زنگ و اسمس میزد که چرا وصلش نمیکنی… یا اینکه اگه یک بار توی برنامه های گروهی شرکت نکنم شاکی میشه
من واقعا نمیدونم منظورش چیه؟! چرا هیچ حرفی درباره ازدواج نمیزنه؟! اینم بگم که هم من و هم اون متاسفانه آدمای مغروری هستیم
خواهر رضا چند سال پیش از شوهرش طلاق گرفته، بخاطر همین اون هم خیلی از ازدواج میترسه
نمیدونم واقعا چیکار کنم؟! چون با توجه به شرایط سنی نگرانم
سوالم اینه که
اصلا چه جوری میتونم از احساسش نسبت به خودم اطلاع پیدا کنم؟
یا اینکه چه جوری باید ترس از ازدواجش رو از بین ببرم؟
یا اینکه به هر شکلی شده از زندگیم حذفش کنم هر چند برام سخته
ممنونم