سلام
چند ماهی هست که من با عقل و منطقم دخترعمومو برای ازدواج انتخاب کرده ام
منظورم از عقل و منطق اینه که از روی عشق و عاشقی و احساسات نیست چون من یه تجربه عشق یکطرفه داشتم که نافرجام موند و بعد از اون داستان دیدم نسبت به عشق چیز دیگه ایه
از شرایطم بگم بهتون که بهتر بتونید راهنماییم کنید
من فارق التحصیل مهندسی کامپیوترم خدمتم انجام دادم و در حال حاضر با یکی از دوستان به صورت شراکتی یه شرکت تاسیس کردیم الان که من رسیدم خدمتتون درآمد آنچنانی نداریم شاید میتونم بگم بدهکارهم هستیم ولی خوب داریم کار می کنیم و توکل به خدا داریم که با تلاش و پشتکاری که داریم کارمون رونق بگیره
و اما ازدواج
من متولد سال 69 هستم و تقریبا 25 سال سن دارم و بصورت خیلی خیلی زیاد احساس نیاز دارم به یک همدم یا بهتر بگم همسر
دوست ندارم این نیاز رو با دختر مردم پر کنم یا به اصطلاح دوست دختر داشته باشم چون بخاطر اون عشق اولی من تا به این سن خودمو نگه داشتم و هیچ دختری وارد زندگیم نشده
الانم دخترعمومو انتخاب کردم ولی مشکل اینجاست از نظر اون خبر ندارم بعدشم شرایط ازدواج یا همون وسع مالی رو ندارم
بحثی که هست اینه نمی خوام مثل اون فرد قبلی یه عشق و علاقه یکطرفه بمونه ومیخوام هرچه سریعتر تکلیفمو بدونم
مشکل اینه اگه بخوام با خانواده ها مطرح کنم باید تا پای نامزدی و عقد پیش برم که با شرایطی که توضیح دادم خدمتتون نمی تونم اینکارو بکنم
از طرفی تصمیم گرفتم که خودم یا یه واسطه موضوع رو با خودش مطرح کنم تا نظرش رو بدونم ولی خوب راستش میترسم نتونه موضوع رو نگه داره و با خانواده در میون بزاره که اگه اینجوری بشه کار خرابتر و بدتر میشه
من با شخصتی که توی فامیل دارم یه جورایی همه قبولم دارن وسر زدن چنین کاری از من کل وجهمو خراب میکنه غافل از اینکه من کل هدف اینه نظر دختر عمو رو بدونم تا بتونم با خیال راحت کار کنم و تو موقعیت بهتر خودمو آماده کنم برای خواستگاری و بقیه مراسمات
منتظر راهنماییتون هستم
با تشکر فراوان