دختری 26 ساله هستم.در تابستان سال93دریکی از شبکه های اجتماعی با پسری ازیک شهر دیگر آشناشدم،و به مدت هشت ماه تنها از طریق چت باهم راجبه مسایل درسی و شخصی صحبت میکردیم،بدون اینکه به هم ابراز علاقه کنیم.حتی من به او مشخصات شهر شماره و …..خودم روهم نداده بودم.وهمین مسیله هم باعث شدکه این فرد مدتی به اون شبکه اجتماعی نیاد و رابطمون قطع بشه.در ابتدای سال 94 گفتگوهای من با این شخص مجددا شروع شد و این فرد بعد از دوماه به من ابراز علاقه کرد.وکم کم من هم نرم شدم و به اون شخص جواب مثبت برای اشنایی بیشتردادم.بعدازجوابم از طریق تلفن و پیامک هم باهم درارتباط بودیم و من ازاو خواستم ک همو ببینم.تابستان سالسال 94 ب شهرما اومدوباهم ملاقات کردیم و بعداز اون یکبار دیگه هم به شهر ما اومده.رابطه ی ما بعد از گذشت یک سال تقریبا جدی شده و میخوایم باهم ازدواج کنیم.ولی تردیدها و مشکلاتی سر راهمون قرارداره ک نمیتونیم ب این زودی هاازدواج کنیم.مثل شغل اون،دوری راهمون و مکان زندگیمون ازهم و مهمتر ازهمه اینکه نمیدونیم چطوری به خانواده هامون بگیم.چون این مدل شیوه ی آشنایی مجازی معمولا مورد استقبال قرار نمیگیره و خودمون هم نمیخوایم کسی طریقه ی اشناییمون رو بفهمه.از طرفی هم احتمالابامشکلاتی از قبیل ب تفاهم رسیدن برسره انتخاب مکان زندگی و تفاوتهایی فرهنگی روبرو هستیم.باتمام این تفاسیر چون خیلی به هم وابسته شدیم و همو دوست داریم،نمیتونیم ازهم جدابشیم.خواستم نظرتون رو درمورد اینجور اشنایی ها و چگونگی انتقال دادن رابطمون به خانواده بدونم.درضمن هردومون یه رشته تحصیلی رو خوندیم.ایا مشکلات بزرگنری از اینهایی ک فکر میکنم هم بر سره راهمون وجود داره؟