ازدواج
سلام.من دختری 21ساله هستم و دانشجوی ترم 3داروسازی در شهری دیگر از شهر تولد و دارای زندگی خوابگاهی هستم.پسر خاله ی من دیپلم دارد و 24سال سن دارد و پدری پول دار .این پسر در سن 17سالگی به من ابراز علاقه کرد و اکنوک ب خواستگاری من آمده ولی به دلیل بازیگوشی و داشتن دوست دختر در گذشته و نخواندن نماز و روزه و رفتن به باغ و …. مادرم مخالف است.من عاشقش بودم از سن 14سالگی تا ب الان و راضی به ازدواج هستم ولی مادرم مخالف هست ب دلایل گفته شده.خاله من می گوید که پسرم گفته یا دختر خاله یا هیچکس و ب خاطر تو خوب میشود و الان هم به گفته خاله کارهای قبلی را ترک کرده ودر شرکت پدر مشغول کار است.چ کنم؟؟؟ بر سر دوراهی عشق یا منطق گیر کرده ام .از یک طرف می گویم شاید بهتر گیرم بیاید از یک طرف دوستش دارم😞
سلام…درست است عاشقش هستید…ولی برای تشکیل یک زندگی خوب و موفق و پایدار فقظ عشق لازم نیست…و زندگی فقط بر پایه ی احساسات بنا نمیشه…
منطق و عقل خیلی مهمع…
خیلی ها بودند عاشق هم بودند ولی مشکلاتی مثل مشکلات شما رو داشتند و بعد از چند وقت زندگی وقتی با مشکلات مواجه میشن، عشق قبلی فراموش میشه و جنگ و دعوا و حتی تا سر حد طلاق عن ممکنه برن.
ملاکتون احساساتتوت نباشه.احساسات مهمه ولی در حایی که عقل ضدش نگه…
به ایندتون فکر کنید ..برای خوشبختیتون، تصمیم درستی بگیریذ…
یا علی
ممنون .بخاطر خواندن دلنوشته و دادن جواب .موفق باشید✌