اشنایی و علاقه
سلام.من دختری دانشجو هستم از یکی پسرای کلاسمون خوشم میومد ولیه خیلی زیاد ..اون پسر خیلی خیلی مغرور بود تصمسیم گرفتم غرورشو بشکنم ازطیق یه آی دی ناشناس بهش پیام دادم..میخاسم اذیتش کنم یه هفته ای و تموم…اماحدود4 ماه چت کردیم اون برخلاف اون ادم مغروره با من خیلی خوب بود حس میکردم ک یکم از من خوشش اومده تا مجبور شدم یهویی واقعیتو بش بگم و بزارم برم …بعد دوماه بهش یام دادم حالشو بپرم زم گله کرد و گفت بگو کی هسی من ه هفته مقاومت کردم و بعد یه هفته همچیو ه گفتم الان هر روز همو تو دانشگاه میبینیم بی تفاوت رد میشیم نمیدونم چکار کنم منو ببخشه خیلی عداب وجدان دارم..ار یه طرف الان دوسشم دارم…شما بگید چکار کنم..اون رور وقتی واقعیتو گفتم ازش خاستم چیزی نگه و بره اونم قبول کرد بعد بهش گفتم الان پشیمونم حتی عکس العملشم نمیدونم…نمیدونم الان برم باهاش حرف بزنم یاه…منتظربمونم…اخه اون خیلی مغروره…چکارکنم..دارم دیووه میشم…و اینکه هر روز میبنمش حالمو بدتر میکنه….ممنون میشم از این سردرگمی درم بیارین
سلام خدمت شما.همینطور که خودتون گفتید…شما با یک شماذه دیگه بهش پیام دادید تا غرورش را بشکنید ولی الان میبینید دوستش دارید.در حقیقت این یک وابستگیه… وابشتگی خوب نیست.یعنی اگر شما مدتی نبینیدش و پیام ندید…اصلا دیگه هیچ احساسی بهش ندارید.برای ازدواج وابستگی خوبه.اما الان شما دچار یک وابستگب زود گذر شدید…سعی کنید اون رو فراموش کنید چون این جور موقع ها احساسات جای عقل رو میگیره و شما نمیتونید درست تصمیم بگیرید.شاید شما اصلا به ازدواج فکر نکنید ولی من احتمالات رپ میدم چو گفتید دوستش دارید.سعی نید فراموشش کنید.اگر هم برای ازدواج اقدامی صورت گرفت باید ببیند با هم تفاهم و توافق دارد یا نه.شتید الان گید من نمیتونم او را فراموش کنم.بله واقعا سخته ولی وقتی نمیتونید که خودتون نخواهید…بهترین کار فراموش کردنه.یا زهرا