اضطراب
نمیدونم باید از کجا شرو کنم عایا اسم خودمو بذارم مریض یا نه؟
حتا نمیدونم مشکلم چ موضوعیه ک بخوام واسش موضوع انتخاب کنم ممنون میشم جوابمو بدید
من 18 سالمه پارسال کنکور دادم و رتبم وحشتناک ترین رتبه شد طوریی ک من خودمو دکتر حساب میکردم یه چیز پرتی از دکتر شدن بود تصمیم گرفتم یه سال دگ بمونم من کسی رو دوس دارم و 5 ساله ک باهاش دوستم رابطمون خیلی جدیه ولی ب دلیل رفع همه نیازات و با قبول هردو طرف سکس هم داشتیم پارسال خلی عذاب وجدان داشتم ولی امسال نه فقط درسم مهمه ولی تمرکز روی درسم اصلا ندارم و نمیخونم و یه جوری خودمو مشغول میکنم ولیی بعدش استرس میگیرتم و کلی جوش میزنم و فکر و خیالای بد میکنم نمیدونم چیکار کنم واقن نمیدونم چی واستون توضیح بدم ک راحت تر کمکم کنید
اگه میشه سوالی دارید بپرسد تا من ج بدم تا بشه راهنماییم کنید
با سلام خدمت شما
با توجه به مطالبی که نوشته اید در واقع تمرکز شما بر دو عنوان است :۱- عشق و رابطه با فردی که ۵ سال با او هستید ۲- کنکور و قبولی . واقعیت این است که حل و فصل کردن این مسئله بسیار پیچیده است اگر شما ازدواج کرده بودید و سر خانه زندگی خودتان بودید اوضاع بسیار متفاوت تر بود اضطراب یک رابطه پنهانی ، عذاب وجدان ، تحمل جدایی و ترس از دادن ارتباط و …. همه همه باعث می شود که تمرکز اساسی بر موضوع درس نداشته باشید . بهتر است از خانواده خود بخواهید شما را نزد مشاور ببرند و با بیان مسئله خود و اوضاع خانواده خود بتوانید راه حل مناسبی پیدا کنید . روانشناسان رازداری حرفه ای دارند و موظف هستند حرفهای شما را مثل راز پیش خود نگدارند . روانشناسان کانون مشاوران ایران در این زمینه می توانند کمکتان کنند ۸۸۴۲۲۴۹۵
سلام ممنون ازاینکه شمرده و مرتب توضیح دادید ولی مشکل اینجاس ک من نمتونم به خانوادم چیزی بگم چون باید همه چیزو بدونن و من اینو نمیخام خودمم همیشه فک میکنم اگه ازدواج میکردم اوضاع خیلی اوکی تر بود ولی شاید هم نباشه !!!
من دنبال مشاوری هستم که به قول شما رازدارند و اینکه اینترنتی اگه بشه باهاشون صحبت کنم حالا یا از طریق چت یا ایمیل که بنظرم بهتره ینی بطور انلاین بهم جواب بدن چون واقن نمیتونم چیزی به خانوادم بگم
و اینکه یه چیز دگ ای هم که هس من هدفم خیلی مهمه واسم ینی پزشک شدن و اونقد اراده و پشتکار دارم ک مطمنعنم ک میتونم و اگه نشه و نرسم واقن افسردگی میگیرم مطمینم و اینکه دوست پسرم همونی ک ۵ سال باهاش بودم دیروز تا موقع کنکور گف نیاز ب تنهایی داره و تنهام گذاش فقط نیاز ب این دارم که دگ بهش فک نکنم و درسمو بخونم ولی چطوری بهش فک نکنم؟؟؟؟؟؟؟
ممنون میشم بازم پاسخ بدید
سلام ممنون ازاینکه شمرده و مرتب توضیح دادید ولی مشکل اینجاس ک من نمتونم به خانوادم چیزی بگم چون باید همه چیزو بدونن و من اینو نمیخام خودمم همیشه فک میکنم اگه ازدواج میکردم اوضاع خیلی اوکی تر بود ولی شاید هم نباشه !!!
من دنبال مشاوری هستم که به قول شما رازدارند و اینکه اینترنتی اگه بشه باهاشون صحبت کنم حالا یا از طریق چت یا ایمیل که بنظرم بهتره ینی بطور انلاین بهم جواب بدن چون واقن نمیتونم چیزی به خانوادم بگم
و اینکه یه چیز دگ ای هم که هس من هدفم خیلی مهمه واسم ینی پزشک شدن و اونقد اراده و پشتکار دارم ک مطمنعنم ک میتونم و اگه نشه و نرسم واقن افسردگی میگیرم مطمینم و اینکه دوست پسرم همونی ک ۵ سال باهاش بودم دیروز تا موقع کنکور گف نیاز ب تنهایی داره و تنهام گذاش فقط نیاز ب این دارم که دگ بهش فک نکنم و درسمو بخونم ولی چطوری بهش فک نکنم؟؟؟؟؟؟؟
ممنون میشم بازم پاسخ بدید