21
افسردگي بعد طلاق
سلام من 24 سال دارم و حدود يك سال و نيم با همسرم زندگي كردم بعد از كلي سختي و مشكلات ازش طلاق گرفتم و حالا دچار افسردگي شدم و هر جا ميرم و هر كاري ميكنم ياد خاطرات او ميفتم خيلي ناراحتم حتي يك بار هم خودكشي كردم كه نجاتم دادند از اجتماع گريزانم.لطفأ منو راهنمايي كنيد تا از اين وضع نجات پيدا كنم
سلام ميترا جان اين اتفاق در زندگي شما رخ داده و شما بايد آينده خودتون رو با اين موضوع خراب نكيند و صبور باشيد. شما هنوز جووني و راه طولاني در پيش دارين. از اين به بعد سعي كن در تصميماتي كه در زندگيت ميگيري عجله نكني تا دوباره به مشكل برنخوري
سلام سعي كن به جاي غصه خوردن زندگيت رو ادامه بدي .براي فردات برنامه ريزي كن،فردا براي هفته آينده،هفته آينده براي ماه بعد و سعي كن به همه برنامه هات برسي صبر داشته باش و اميدوار باش همه چي درست ميشه
سلام هميشه يه اتفاق بد كه توي زندگي آدم ميفته بايد خدارو شكر كرد كه بدتر از آن اتفاق نيفتاده مثلأ اگه بچه هم داشتي چي؟حالا بايد نگران آينده اونم بودي
خب بهترین راه حل برای شما اینه که تمام خاطرات رو از جلوی چشمتون دور کنید و همه رو دور بریزید این مشکلات نیاز به گذر زمان داره تا خاطرات رو کمرنگتر کنه
سلام من ۳۸ سال دارم و مدت ۱۳ سال به همسرم زندگي كردم و حاصل زندگي من يك دختر ناز و مهربون و پر احساس هست بنا به دلايل متعددي زندگي ما به بن بست خورد و هر چه تلاش كردم نتونستم از جدايي جلوگيري كنم والان سه ماه از جدايي ما ميگذره و من ذره ذره دارم اب ميشم خاطرات گذشتم خاطرات اين سالها و ياد اوري انها منو نابود كرده حتي موقع غذا خوردن هم نميتونم يه ياد زندگي كه از دست دادم نباشم باور كنيد كه ميدونم شايد غصه بيهوده خوردن جز نابودي چيزي برام نداره اما تحمل اين فاجعه برام سخته بعد از اين مدت من به سيگار پناه بردم و روز به روز احساس شديد غم و درد تمام وجودم رو گرفته ديگه نميتونم حتي خودم رو تحمل كنم برام زندگي جز يك داستان غمبار نيست به نگاه كردم به عكسهاي گذشته فقط اشك از چشمام سرازير ميشه و بس .. گاهي احساس ميكنم زندگي چيزي جز يك رويايي كه بعدش با يك كابوس تموم ميشه نيست و نبوده…. خواهش ميكنم كمكم كنيد…
باز سازي زندگي بعد از طلاق
روزی که در دفترخانه طلاق جدایی از همسر را ثبت می کنید طلاق پایان کار نیست. از این روز است که جدایی از همسر تازه در شما آغازمی شود. هر روز احساسات جدید منفی یا مثبتی را تجربه می کنید که گاهی خودتان هم در رنگ رنگ بودن و متضاد بودن شان مبهوت می شویدد. اگر به هر روشی جدایی حقوقی را ساده انجام داده اید این طلاق درونی دیگر راحت نیست. نویسندگان کتاب پرفروش و کاربردی بازسازی زندگی بعد از طلاق می گویند باید از هجده گام بگذریم تا بتوانیم دوباره آدم اول قبل از ازدواج و حتی بهتر از او شویم. آنها این گام ها را به خشت هایی تشبیه کرده اند که باید روی هم بگذاریم تا زندگی مان را از نو بسازیم. در این مقاله می خواهیم این هجده گام را به صورت خلاصه معرفی کنیم.
گام ۱- انکار
ابتدا باورتان نمی شود این اتفاق برای شما افتاده باشد. حس می کنید یک کابوس طولانی می بینید و هر لحظه ممکن است از خواب بپرید و از این کابوس خلاص شوید.
گام ۲- ترس
وقتی که باور کردید جدا شده اید، تازه ترس ها به سراغ تان می آیند. ترس هایی مثل اینکه نکند از پس زندگی جدید و تنها برنیایم.
گام ۳- سازگاری
حالا برای اینکه ترس هایتان برطرف شود دست به هر کاری می زنید. بعضی از این راه حل ها برای کوتاه مدت جواب می دهد اما در بلندمدت نه. معمولا این راه حل ها بچگانه اند، چرا که در بچگی جواب داده اند.
گام ۴- تنهایی
حالا که بعضی از راه حل هایتان برای زندگی مستقل جواب نداد احساس تنهایی می کنید. این فکر به سرتان می زندکه دو نفری راه حل پیدا کردن برای این مشکل ها چقدر راحت بود. احساس تنهایی بعد از طلاق یکی از آن گردنه هاست که اگر از آن بگذرید بقیه گام ها راحت تر طی می شوند.
گام ۵- به دنبال دوستان قدیمی
در این گام برای رفع احساس تنهایی تان دنبال یک دوست می گردید. معمولا ابتدا به سراغ دوستان قدیمی می روید.مشکل تازه اینجا شروع می شود. بعضی ها دوستان مشترک شما و همسرتان بوده اند. بعضی ها بعد از جدایی رابطه شان را به هر دلیلی با شما کم کرده اند. بعضی ها را هم خودتان طرد کرده اید اما بالاخره می توانید دوستان خودتان را پیدا کنید.
گام ۶- احساس گناه یا طرد شدن
همانطور که در شماره قبل هم گفتیم احساس گناه و طرد شدن دو روی یک سکه اند. اگر شما پیشنهاددهنده جدایی باشید احساس گناه می کنید و اگر مخاطب این پیشنهاد باشید احساس طرد.
گام ۷- اندوه
تازه اینجاست که غم به قلب شما هجوم می آورد. اینجاست که حس می کنید چیز بزرگی را از دست داده اید. همیشه بعد از هر از دست دادنی غم است که به دست می آید.
گام ۸- خشم
بعد از غم خشم می آید. احساس می کنید در حق تان بی انصافی شده است. احساس می کنید یک نفر حق زندگی مشترک خوب را از شما گرفته است. معمولا در ذهن شما آن آدم کسی نیست جز همسر سابق تان.
گام ۹- رها کردن
حالا دیگر می خواهید رها کنید. می خواهید از زندگی قبلی دل بکنید. حالاست که متوجه می شوید از نظر فیزیکی جدا شده اید اما از نظر ذهنی نه. دل کندن کار سختی است اما ممکن است.
گام ۱۰- خودارزشمندی
بالاخره گام های حس های مثبت فرا می رسد. اولین حس این است که من آدم با ارزشی هستم. چیزی که طلاق ممکن است آن را له کرده باشد. آخر این گام به احساس خوب خودارزشمندی می رسید.
گام ۱۱- انتقال
حالا دیگر بیدار شده اید و می خواهید آثار گذشته را از زندگی تان پاک کنید. به این دوره خوب می گویند دوران انتقالی.
گام ۱۲- صداقت
حالا دیگر نمی خواهید خودتان را پشت نقاب پنهان کنید؛ نقاب قهرمان (طلاق روی من بی تاثیر بوده است)، نقاب قربانی (همه چیز تقصیر او بوده است)، می خواهید خودِ خودِ خودتان باشید.
گام ۱۳- عشق
گام سیزده نحس نیست. اتفاقا عشق اینجاست که سربرمی آورد. اینجاست که فکر می کنید آیا ممکن است کسی من را واقعا دوست داشته باشد؟
گام ۱۴- اعتماد
حالا دیگر می توانید به جنس مخالف دوباره اعتماد کنید.کاری که به خاطر زخم عاطفی تان بسیار مشکل است.
گام ۱۵- تمایلات جنسی
شما هم مثل هر انسان دیگری تمایلات جنسی دارید. ممکن است در این مدت درگیری های ذهنی آن را کم یا بیش از حد زیاد کرده باشد. در این مرحله به تعادل می رسید.
گام ۱۶- استقلال
حالا می توانید مستقل باشید. استقلال فقط مالی و فیزیکی نیست. اینجا به استقلال ذهنی هم می رسید.
گام ۱۷- هدفمندی
ذهن مستقل برای خودش هدف می گذارد. شما هم در این مرحله برای زندگی خودتان هدف هایی می گذارید. هدف هایی جدید یا در بیشتر مواقع هدف هایی فراموش شده.
گام ۱۸- آزادی
بالاخره خودتان را کاملا رها می کنید. اینجاست که می توانید دوباره به فکر رابطه های جدید باشید چون ذهن تان دیگر تحت تاثیر رابطه قبلی نیست.
آیا همه به قله می رسند
احساسات بعد از طلاق هر کدام مثل یک خشت هستند. می توان این خشت ها را به صورت هرمی روی هم گذاشت و به اوج رسید اما همیشه اینطور نیست. همیشه افراد بعد از طلاق به قله نمی رسند. بعضی ها تا آخر عمرشان در انکار می مانند و نمی پذیرند این اتفاق برای آنها افتاده است. بعضی ها تا آخر عمر کینه به دل می گیرند. بعضی ها در غار تنهایی می روند. بعضی ها هم دیگر هیچ وقت به جنس مخالف خود اعتماد نمی کنند. بالا رفتن از این صخره ها سخت است.باید صبور باشید و با پشتکار. برای بعضی ها بالا رفتن از این کوه یک سال طول می کشد و برای بعضی چهار سال. اگر صبور باشید بالاخره بالا می روید.
به همین خاطر بهتره در اولین اقدام خودتون رو از تمام این نشانه ها و خاطرات رها کنید و عکسهارو از بین ببرید تا بتونید راحت تر این روزهارو تحمل کنید و بتونید از خاطرات گذشته دور بشید
به بدی های خانومت فکر کن . و بدون اون بچه هم خدایی داره و ازش حمایت میکنه. هنوز جوونی و بر دنبال یه زندگی جدیدو و خدا رو شاکر باش که از اون استرس ها و اعصاب خوردی ها و بدتر از همه دعوا هایی که جلوی بچت میشد رها شدی
سلام منم هم عین شما منتها با دوتابچه بعد از ۱۳ سال جدا شدم و دیگه هیچ اومیدی ندارم و فقط از خدا مرگ میخوام خیلی افسرده و داغون شدم
سلام
آقا مجید شما الان دو تا بچه دارین و به خاطر اونا هم که شده باید به زندگی ادامه بدین و به خاطر داشتن این دو تا فرزند عزیز هم باید خدا رو شاکر باشین که لااقل در زندگی هیچوقت تنها نخواهید بود ، ای کاش من هم فرزندی داشتم تا حداقل دلم به اون خوش باشه ، متاسفانه یکی از آسیب های طلاق تنهایی هست.
سلام من ۱۷ سالم بود طلاق گرفتم الان ۲۰ سالم هست حدود ۴ ماه عقد بودم ولی وقتی عقد بودم رابطه داشتیم و دختر نیستم بعد با یه پسر دوست شدم ۲ ساله باهاشم وابسته شدم و هرچی خواستگار دارم بخاطر اون رد میکنم و میدونم باهام ازدواج نمیکنه و نمیتونم ازش جدا بشم افسردگی خیلی شدید دارم احساس تنهای میکنم از زندگی خستم. موهای سرم تیکه ای ریخته اندازه کف دست دکتر رفتم میگه بخاطر استرس و افسردگی اینطور شدم شبا قرص میخورم تا خوابم میبره وقرص های دکترا دادند میخورم برای ارامش. من شاد ترین بودم الان اینطورشدم
این خواست خودتونه که دل به کسی بستید که نمیتونید باهاش زندگی مشترکی رو شروع کنید … و با تاسف باید گفت این یکی از بدترین نتایج ایم روابطه که وابستگی به وجود میاره که نمیتونید به این سادگی ازش دل بکنید … در قسمت قبل به شما توضیح دادم تنها راه رهایی از این باتلاق کات کردن مطلقه که میتونه شمارو از این حالت بیرون بیاره … حیف نیست در بهترین لحظات زندگیتون اینطور پریشون و پراز استرس شدید
سلام به همه
من شوهر خاله ام ۲۰ساله که زن و بچه اشو گذاشته رفته خاله ام هنوز نتونسته اونو فراموش کنه هنوزم مثل اوایل دوسش داره با اینکه حتی اون نامرداز دخترش که تویه سالگی ولش کرده الانم داره میره دانشگاه خبری هم نمگیره چه برسه به خاله ام حتی بایه زن دیگه میپلکه و زندان رفته با این اوصاف اما حال خاله ام روز بروز بدتر میشه افسردگیش الان تبدیل به خشونت و تنفر نسبت به تمام اشنایان شده اوضاع خیلی وحشتناکی پیش اومده
من چه جوری بهش کمک کنم اون یه روز زن مهربون و هنرمندی بود اما حالا بزورداره زندگی میکنه
دوست عزیز در این مورد میتونید با مشاوری مجرب در این خصوص مشورت کنید و خصوصیات خالتون رو برای ایشون تشریح کنید تا با نشانه هایی که وجود داره به راهکاری عملی در این خصوص برسید … مسلما” برای فراموشی گاهی افراد رو به تنفر و یا مبارزه منفی میارن … دوستان و آشنایان در تنها نذاشتن فرد بسیار تاثیرگذار هستند …
البته در این مواقع فرد با محکوم کردن دیگران به اینکه در این جدایی نقش داشتن و یا اینکه تلاشی برای جلوگیری انجام ندادن نمود پیدا میکنه
معمولا” بعد از طلاق و جدایی باید چنین روشی در زندگی طی شود تا فرد بتونه از تبعات این جدایی آسوده خاطر شود
طلاق حادثه اي مهم و سهمگين در زندگي است و دوران پس از طلاق ، پستي ها و بلندي هاي زيادي دارد. گاهي فشار و ضربه روحي طلاق آن قدر زياد است که زخمي عميق و هميشگي بر جاي مي گذارد …
به گزارش ایونا ، بعضي ها جدايي را هرگز باور نمي کنند و نمي پذيرند و بعضي ديگر پس از مدتي زندگي عادي روزمره را پيش مي گيرند، اما در باقي روزهاي زندگي ، تلخي طلاق و ترس از وابستگي و جدايي را به دوش مي کشند. حتي به هم خوردن نامزدي هم مي تواند به همين صورت دردناک و ناراحت کننده باشد؛ اما براي هر دردي درماني هم وجود دارد. شما با رعايت چند نکته ساده مي توانيد ناراحتي و افسردگي پس از طلاق را تا حد زيادي تخفيف دهيد و خود را براي زندگي پس از طلاق آماده کنيد .
احساساتتان را سرکوب نکنيد
همه کساني که طلاق را تجربه کرده اند مي دانند که خشم و افسردگي چاشني لاينفک آن است .
غالبا مردم از احساس ناراحتي ، غصه ، افسردگي و خشم ، مي ترسند. گاهي قدرت اين احساسات تيره و تار به حدي است که مي تواند همه زندگي شما را تحت الشعاع خود قرار دهد، اما بايد آگاه باشيد که گرچه ممکن است اين احساسات خيلي شديد و منفي باشند، اما مقطعي هستند و تجربه آنها شما را نابود نمي کند و اگر به خودتان اجازه بروز اين احساسات را بدهيد خيلي حالتان بهتر خواهد شد. از سوي ديگر اگر شما آگاهانه يا ناخودآگاه احساس خشم وغم ناشي از طلاق را سرکوب کنيد، هرگز ديگر نمي توانيد رابطه اي سالم و صحيح براي ازدواج برقرار کنيد و هميشه کوله بار زخم هاي کهنه را به روابط جديدتان وارد مي کنيد؛ پس به جاي فروخوردن احساساتتان ، آنها را بيرون بريزيد و بروز دهيد .
زندگي ادامه دارد
معمولا وقتي دو نفر تصميم به ازدواج مي گيرند، روياها و خواسته هاي مشترک و شيريني را در سر مي پرورانند. يکي ديگر از کارهاي دردناک پس از جدايي فراموش کردن اين آرزوهاست. اين کار بسيار مشکل است چون همان روياها هستند که توان حرکت رو به جلو را به شما مي دهند، اما بايد به ياد داشته باشيد که جدايي از کسي که کاخ آرزوهايتان را با او ساخته بوديد به معناي پايان همه چيز و نابودي روياهايتان نيست. شما هستيد که بايد خود را بازيابيد و آرزوها و اهدافي که با شرايط کنوني شما هماهنگ هستند را به اجرا درآوريد .
يکي از مهمترين نيازهاي افرادي که واقعه بزرگي مثل طلاق را پشت سر گذاشته اند، داشتن کسي است که به حرف هايشان گوش بدهد. کسي که آنها را قضاوت نکند و با دلسوزي با آنها همدردي کند. از دوستان و نزديکانتان بخواهيد که بدون اظهار نظر پاي درد دل شما بنشينند و فقط گوش بدهند. لازم نيست شما را نصيحت کنند و يا نظرشان را راجع به احساسات تلخ شما ابراز کنند. پس خجالت نکشيد و خواسته خود را ابراز کنيد و تقاضاي کمک کنيد. اگر چنين شخصي در اطرافيان شما وجود ندارد مي توانيد از يک مشاور کمک بگيريد .
اشتباهاتتان را بپذيريد
بخش مهمي از سفر شما به سمت بازيابي سلامت روانتان ، درک اتفاقاتي است که باعث جدايي شما شده است. شما بايد با صداقت کامل تمام اتفاقات و مسيري را که باعث اختلاف و در نهايت جدايي شما و همسرتان شده است را با خود مرور کنيد. سعي کنيد به جاي ملامت کردن طرف مقابل ، نقش خود را در کل ماجرا پيدا کنيد و با شجاعت خطاهايتان را بپذيريد. به انتخاب هاي اشتباهتان فکر کنيد. چه کارهايي را مي توانستيد متفاوت انجام دهيد؟ آيا اگر دوباره در همان شرايط قرار بگيريد، عکس العملتان متفاوت خواهد بود؟ اين بازنگري را با هدف توانمند کردن خود انجام دهيد. به خاطر داشته باشيد که شما قرباني اين ازدواج نبوده ايد و حتما سهمي در اشتباهات يا مسيري که به جدايي ختم شده است ، داشته ايد. اين فکر به شما اعتماد به نفس مي دهد و توانمندتان مي کند .
به دلايلي که به خاطر آنها همسر سابقتان را انتخاب کرده بوديد فکر کنيد. معمولا اغلب ما تنها دليل انتخاب همسرمان را دوست داشتن مي خوانيم ، اما در واقع آنچه ما دوست داشتن مي خوانيم نيازهاي بي پاسخي است که اغلب حس مي کنيم. مثل نياز به مورد محبت واقع شدن ، نياز به اين که کسي عاشق ما باشد و به ما احتياج داشته باشد. نياز به پيدا کردن کسي شبيه به پدر يا مادر که به ما در تخفيف کمبودهاي دوران کودکي کمک کند. نياز به کسي که ما را تائيد کند و حس خوبي به ما القا کند .
ترس ها هم مي توانند ما را به علاقه مند شدن به شخص ديگري ترغيب کنند. ترس از تنها بودن و بي پشتوانه بودن از شايع ترين ترسهايي است که ما را به سمت ازدواج سوق مي دهد، آيا اين دلايل مي توانند پايه محکمي براي يک زندگي زناشويي موفق باشند؟ بدون شک جواب اين سوال منفي است. شما بايد همسر خود را به خاطر فضايل اخلاقي او، مشترک بودن اهداف کلي زندگي و داشتن همراهي رهرو در سفر زندگي انتخاب کنيد .
بخشش بر هر درد بي درمان دواست
هم خود و هم همسر سابقتان را ببخشيد. به اين فکر کنيد که هر دوي شما نسبت به ميزان آگاهي و تجربه خود بهترين عملکرد را در شرايط بحران انجام داده ايد و حتي اگر يکديگر را آزار هم داده ايد به خاطر بدجنسي و توهين نبوده بلکه شرايط اين گونه اقتضا مي کرده است و شايد هم به خاطر دفاع و حفظ خود در آن لحظات مجبور به بروز چنين رفتارهايي شده ايد. بخشش شما را از قيد تنفر و افسردگي و ملامت آزاد مي کند؛ البته نبايد انتظار داشته باشيد که بخشش و فراموشي آسان حاصل شود. بخشش به تمرين نياز دارد، تمرين مداوم و روزانه ، به همسر سابقتان فکر کنيد و او را براي همه چيز ببخشيد .
رابطه را کاملا قطع کنيد
براي فراموش کردن همسر سابقتان بايد ۳ تا ۶ ماه او را اصلا نبينيد. شايد فراموش کردن او سخت ترين و دردناک ترين بخش طلاق باشد؛ چون شما به حضور فيزيکي او و دوستي نزديک با او عادت کرده ايد و هميشه از دست دادن يک دوست و امين حتي به هر دليلي که باشد بسيار مشکل است ، اما اگر مي خواهيد از عواقب و آسيب هاي طلاق شفا يابيد، بايد اين دوست را از دست بدهيد .
سعي کنيد تماس خود را با او به حداقل برسانيد و اگر بچه داريد، اجازه بدهيد والدين شما بچه را به ملاقات پدرش ببرند. در آخر بايد بدانيد که طلاق يک عمل پر استرس و دردناک است که مسير زندگي شما را براي هميشه تغيير مي دهد. براي مواجهه با اين تغيير بايد قوي باشيد و از خود مواظبت کنيد. غذاي خوب بخوريد، ورزش کنيد و خوب بخوابيد. براي تقويت روحيه هم مي توانيد به کارهاي خلاق هنري يا ورزش هايي چون يوگا روي آوريد .
نقش دوست خوب هم در اين دوران بسيار حياتي است. اجازه ندهيد تنهايي اذيتتان کند. دوستان خوبي پيدا کنيد و با آنها به مسافرت برويد. طلاق آخر زندگي نيست ، بلکه شروعي دوباره با کوله باري از تجربه است .
خدا را شکر کن، تو را خیلی دوست داشته الان من با سه تا بچه دارم برا طلاق میرم.
با سلام خدمت شما
برایم قابل درک است که چقدر سختی می گشی نه به خاطر هم تجربه بودن برای نا امیدی که احساس می کنی پیله ای که دور خود کشیده اید، کمک تو به خودت در چند گام خلاصه می شه:۱- باید قبول کنی بعد از یک سال نیم اندیشه های منفی بر کارد جسمی بدنت تاثیر منفی گذاشته است لذا برای برهم زدن این چرخه منفی باید اقدام به گرفتن دارو از روانپزشک کنید تا جسمتان شما را یاری کند ۲- اما جسم بهتر شده تو ، افکار و خاطرات او را از ذهنت پاک نمی کند برای تغییر این نحوی تفکر و سیستم غلط باید از روانشناس کمک بگیری . ۳- همه این راه فقط به همت خودت پیش می ره . جوانی و زمانت رو از دست نده . در این زمینه رواشناسان کانون مشاوره ایران می توانند کمکتان کنند ۸۸۴۲۲۴۹۵
سلام خدمت دوستان مشاور،۲۶سالمه و حدود یک ساله که از خانومم جدا شدم،،الان بعد از یک سال خانواده پیشنهاد ازدواج دوباره میکنن اما در کل هیچ میلی به ازدواج دوباره و شرایط لازم رو ندارم،،ولی متاسفانه مشکل نیاز جنسی واقعا برام ازار دهنده است،،نمیدونم چیکار کنم،لطفا راهنمایی کنید ممنون
خود شما بهتر میدونید که تکرار دوباره اشتباه در زندگی مشترک بسیار سخته … پس اگر شرایط رو دارید برای خواستگاری از فردی مناسب اقدام کنید و خواهشا ” ازدواج دوباره رو با نیاز جنسی مقیاس نکنید … نیاز جنسی فقط قسمتی از یک زندگی مشترکه
سلام به همگی
من هفت ماهه که بعد از یک عقد سه ماهه جدا شدم و طبق گفته کارشناس در مطالب تک تک مراحل رو عین گفته ها طی کردم از انکار گرفته تا الان که تقریبا با مسءله کنار اومدم.البته از کارم اومدم بیرون و خونه نشین شدم و تنها دوستم هم سیگارم بود.الان که با دید بازتر نگاه میکنم میبینم که این خودخوری ها چیزی رو عوض نکرد و فقط اعتماد بنفسم رو کم کرد.الان هم خدا بخواد کار تازه ای پیدا کردم و میخوام به زندگیم با قدرت بیشتری ادامه بدم.امیدوارم دوستانی که مشکل منو دارن هم مثل من خودشون رو دوباره پیدا کنن.
سلام من ۴۰ سال دارم و مدت ۱۳ سال با همسرم زندگي كردم و حاصل زندگي من يك دختر ناز و یک پسر ۶ ساله با احساس هست بنا به دلايل متعددي زندگي ما به بن بست خورد و هر چه تلاش كردم نتونستم از جدايي جلوگيري كنم والان یک سال از جدايي ما ميگذره و من ذره ذره دارم اب ميشم خاطرات گذشتم خاطرات اين سالها و ياد اوري انها منو نابود كرده و تمام لحظه ها با نا امیدی و احساس پوچی میگذره حتي موقع غذا خوردن هم نميتونم يه ياد زندگي كه از دست دادم نباشم باور كنيد كه ميدونم شايد غصه بيهوده خوردن جز نابودي چيزي برام نداره اما تحمل اين فاجعه برام سخته بعد از اين مدت من افسردگی شدید گرفتم و روز به روز احساس شديد غم و درد تمام وجودم رو گرفته ديگه نميتونم حتي خودم رو تحمل كنم برام زندگي جز يك داستان غمبار نيست به نگاه كردم به عكسهاي گذشته فقط اشك از چشمام سرازير ميشه و بس .. گاهي احساس ميكنم زندگي چيزي جز يك رويايي كه بعدش با يك كابوس تموم ميشه نيست و نبوده…. خواهش ميكنم كمكم كنيد…
من از دست شوهرم خسته شدم، اومدم به این صفحه تا درباره احساس کسایی که جدایی رو تجربه کردن بدونم
من هنوز به شوهرم علاقه دارم اما دیگه این زندگی کوفتی خسته ام
نمیدونم چیکار کنم، نم ادامه دادن جهنمه هم ادامه ندادن
اگر برای جدایی از همسرتان، تشکیل پرونده داده اید، باید مواظب باشید که طوری برخورد کنید که وضعیت آشفته خود را از آنچه که هست بدتر نکنید. شاید فرصتی پیش بیاید که خود شما بتوانید از تقاضای طلاق صرف نظر کنید. در این میان، چیزهایی که ممکن است در نظر شما بی اهمیت جلوه کند، ارزش زیادی پیدا می کند و حتی ممکن است در زندگی مشترک شما سرنوشت ساز واقع شود.به عنوان مثال:
– ممکن است شما که قصد جدایی از همسرتان را دارید ، برای این که همسر خود را مقصر نشان دهید و دلسوزی و حمایت دوستان و فامیل را به خود جلب کنید، در مورد همسر خود نزد آنان بدگویی کنید. ممکن است در این میان عده ای فرصت طلب و دشمنِ دوست نما بخواهند از این فرصت استفاده کنند و بدی های همسر شما را از آنچه که هست بزرگتر جلوه دهند که این باعث می شود شما بیشتراز همسر خود بیزار شوید و فرار کنید.
اگر احساس کردید که همسرتان پشیمان شده او را مجبور نکنید که در مقابل آشنایان و دوستان اعتراف کند که اشتباه کرده چون ممکن است از فکر زندگی مجدد با شما منصرف شود و از روی لجبازی برای طلاق پافشاری کند.- ممکن است شما به خاطر وضعیت ناراحت کننده ای که به خاطر درخواست طلاق برای تان ایجاد شده ، خیلی پریشان و ناراحت شوید. این وضعیت ممکن است شما را نسبت به کارهای ضروری و شخصی روزمره بی تفاوت و بی علاقه کند. مثلاً ممکن است میل به غذا خوردن را از دست بدهید و آنقدر گرسنگی را تحمل کنید که دچار ضعف شوید و چون عقل سالم در بدن سالم است وقتی ضعف و گرسنگی غلبه کرد، دیگر فکرتان درست کار نمی کند و در نتیجه نمی توانید برای جدایی خود از همسرتان ، تصمیم درست و خردمندانه ای بگیرند.
– بعضی از زوجین – شاید شما هم جزو این دسته باشید – برای رهایی از استرس و ناراحتی به خاطر طلاق ، بدون تجویز پزشک از داروهای خواب آور و مسکن استفاده می کنند که این داروها مسلماً اثر سوء ، بر جسم و اعصاب آنها خواهند داشت.
– حتی ممکن است برخی از شما به جای صحبت با افراد متخصص و آگاه و دلسوز در مورد جدایی از همسر ، ارتباط خود را با دوستان و آشنایان کاهش دهید یا حتی قطع کنید. این انزوا و گوشه گیری به جای این که به شما احساس آرامش بدهد، بیشتر شما را آشفته و مضطرب خواهد کرد. چون وقتی انسان در شرایط دشوار و استرس زا قرار می گیرد ، رفت و آمد با کسانی که دوستشان دارد و یا قابل اعتماد هستند ، می تواند باعث احساس امنیت و آرامش شما شود.
– معمولاً زن و شوهری که قصد جدایی از یکدیگر را دارند بارها و به طور مکرر با یکدیگر جر و بحث کرده اند و یا بارها دعوا کرده و با یکدیگر قهر کرده اند و چون بعد از هر دعوا یا قهر و آشتی نتوانسته اند یک راه حل مناسب برای مشکل خودشان پیدا کنند، فکر می کنند که زندگی مشترک غیرممکن و بی فایده است. در صورتی که چنین افرادی باید همیشه به یاد داشته باشند که همه دعواها و قهرها لزوماً منجر به طلاق نمی شود. چه بسا ممکن است که اگر با یک فرد با تجربه و متخصص در این مورد صحبت کنید، مشکلات شما رفع شود و از درخواست طلاق پشیمان شوید.
– پای فرزندان بیگناه خود را به معرکه نکشید و آنها را مجبور نکنید که از شما دفاع کنند و به اصطلاح ، گروه بندی نکنید.
– اگر احساس کردید که همسرتان پشیمان شده او را مجبور نکنید که در مقابل آشنایان و دوستان اعتراف کند که اشتباه کرده چون ممکن است از فکر زندگی مجدد با شما منصرف شود و از روی لجبازی برای طلاق پافشاری کند.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر سعادت آباد:
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه