7
افسردگی بعد از جدایی از نامزد
سلام.دختری 22 ساله هستم مدت دو سال و نیم با پسری دوست بودم که به خواستگاریم اومد و دو ماه نامزد شدیم(صیغه محرمیت)ولی بنا به دلایلی نامزدی بعد دو ماه به هم خورد.من شدیدا ناراحت شدم چون واقعا دوسش داشتم.ولی اون به خاطر بگو مگوهای خانواده ها پا پس کشید و رفت.نمیدونم با نبودنش چطور کنار بیام دارم دق میکنم.تست افسردگی زدم گفت افسردگی دارم ولی حاد نیست.همش غمگین و ناراحتم و خاطراتم میاد جلو چشمم.همش اشک و آه و غصه.موقعیت بهتر از اون واسم پیش اومده ولی بعد از حرف زدن باهاش هیچ حسی بهش نداشتم و به هم زدم.واقعا دیگه نمیتونم کسی رو دوست داشته باشم.واسه اینکه یکم سر گرم شم باشگاه میرم و سر کار.ولی بازم نمیتونم فراموشش کنم.تو رو خدا اگه کسی میتونه کمکم کنه.خواهش میکنم.
هیشکی جوابمو نمیده؟؟؟
سلام.بنظر من اگه دوسش داشته باشید هیچوقت نمیتونید فراموشش کنید شاید اگه بتونید خانوادتونا راضی کنید ک به همبرسید درست بشه البته مطمن نیستم جواب بده موفق باشید.
اگه عشق شما یه طرفه نبود هیچوقت تحت هیچ شرایطی پاپس نمیزاشت
به نظر من به این فکر کن که اگه واقعا دوست داشت هیچ وقت ترکت نمیکرد.اونطوری میتونی کم کم احساست رو نسبت بهش از بین ببری.در هر صورت دوای درد شما صبر و توکل به خداست.سعی کن تو این شرایط بیشتر با خدا انس بگیری.مطمین باش کمکت میکنه.
عزیزدلم من دوسال ازدواج کردم همدیگررادوست داریم خیلی ولی باهم تفاهم نداریم حال شوهرم میگه فقط طلاق من راضی نیستم ولی خیلی برام سخته حتی ازش خواستم فرصت به هردومون بده حتی بااینکه ححق بااونیست معذرت خواهی کردم ولی نه نمیدانم چش شده گناه من که یک دخترپاک ومعصوم بودم چیه؟برام دعاکنید.
سلام منم مشکل شما رو داشتم با توجه به شرایطم دیدم دختری که باهاش نامزد بودم در خواست های مالی داره که در توان من نبود در خواست هایی که اگر تو زندگی مشترک ادامه پیدا میکرد باید تمام زندگی خودم و پدر و مادرم رو میفروختم و آخرش هم منجر به جدایی و حتی با توجه به شرایط من ممکن بود هرروز مشکلاتمون زیاد بشه من منطقی فکر کردم و به نامزدم سابقم گفتم اگر منو با شرایط مشخصم درک میکنی که تا آخر زندگی تلاش میکنم و به خواسته هات میرسونمت من سرباز بودم و تازه از سربازی اومده بودم و سرمایه ای هم داشتم که میشد باهاش زندگی کرد اما من نمیتونستم یک شبه میلیاردر بشم پس بهش گفتم یا منو درکم کن یا راه من و تو از هم جدا هست که به راحتی از هم جداشدیم الان حس میکنم بهترین کار رو کردم چون هم اون و هم من با کسی باید ازدواج کنیم که همسطح خانوادمون باشه واسه خیلیا ساده بودن و جوان پاکی بودن معنایی نداره معیار هاشون فقط پول و ثروت هست واسه شما هم توصیه میکنم دیگه به این چیزها فکر نکنید و توکل به خدا کنید هر انسانی باید شکست رو تجربه کنه تا بفهمه زندگی شوخی نیست خداوند متعال بهترین صلاح رو میدونسته که راه جدایی رو باز گذاشته حتی بعد از ازدواج هم ممکنه دونفر باهم کنار نیان پس آسیب زدن به خود راهی اشتباه هست باید زندگی ذو یه جور دیگه آغاز کنی افراد جدید اتفاقات جدید افکار جدید و توصیه آخر بنده این هست که عمر گرانبهاتون رو صرف این استرس ها و اتفاق ها نکنید انشالله سربلند و پایدار به زندگی قشنگ تون ادامه بدید…..
دمت گرم