6
افسردگی
سلام خسته نباشید .
زیاد بحثو طولانی نمیکنم من ی پسر متولد ۷۹ ام و با یه دختر همسن خودم که محل زندگیش از اینجا به جایی دیگه منتقل شده دوستم
ما دوساله به هم پیام میدیم و با هم درد و دل میکنیم و اگه من حالم بد باشه اون حالمو خوب میکنه و بالعکس
جدیدا متوجه شدم از مرگ اطرافیانش خیلی میترسه و این ترس منجر به فکر دربار خودکشیش میشه (دوست داره زود تر بمیره تا مرگ عزیزاشو نبینه)
چن بارم قصد خودکشی داشته به این دلیل
میشه بگین چجوری قانعش کنم طرز تفکرش غلطه؟
ترس حسی است که در تمام طول زندگی فرد با او همراه است. گاهی اوقات این حس برای فرد بسیار مفید بوده و گاهی نیز کاملا مضر. برای مثال ترس هایی مانند ، ترس از مرگ و ترس های بی دلیل باعث بروز دلشوره های طولانی مدت در فرد می شود.
ترس از مرگ معمولا خود را آشکار نشان نمی دهد و در لباس مبدل ظاهر می شود، یعنی خود را در رویاها و با وسواس های فکری نشان می دهد. شاید کمتر کسی اذعان کند از مرگ می ترسد ولی وقتی کابوس های شبانه برخی افراد یا وسواس های فکری شان را بررسی می کنیم، متوجه می شویم مضمون اصلی آنها مرگ است. نتایج مطالعه های زیادی که در مورد کابوس ها انجام شده، نشان می دهد رایج ترین مضمون آنها مردن یا کشته شدن است. سایر مضامین رایج کابوس ها نیز مرتبط با مرگ هستند؛ چه مشاهده مرگ خود فرد، اعضای خانواده یا دیگران و چه تصادف یا تحت تعقیب قرار گرفتن، به صورتی که زندگی بیننده به رویا تهدید شود.
این اتفاق برای مبتلایان به وسواس های فکری هم می افتد؛ آنها دچار فکرهای تکرارشونده ای هستند که برخلاف میلشان مدام در ذهنشان می چرخد. این فکرها، فکرهای وسواسی هستند و اگر ردپای فکرهای وسواسی (از وسواس شستشو و ترس بیمارگونه از آلودگی گرفته تا بررسی مدام شیرگاز برای اطمینان از بسته بودن آنها) را دنبال کنیم، به ترس از مرگ می رسیم.
یکی دیگر از نشانه های غیرمستقیم ترس از مرگ، فکرکردن به مرگ اطرافیان است. ترس از مرگ دیگران، ریشه در ترس فرد از مرگ خودش دارد. تشخیص و درمان این اختلال ها به فرد دچار آنها بسیار کمک می کند و کیفیت زندگی اش را افزایش خواهد داد.
برخی افراد می گویند حاضرند برای خودشان هر اتفاقی بیفتد ولی مثلا همسر یا فرزندانشان هیچ آسیبی نبینند یا آنها را از دست ندهند ولی حتی در این موارد هم از دیدگاه روانکاوی می توان گفت این اشخاص سرکوب ناخودآگاهی انجام می دهند که خودشان متوجه آن نیستند؛ یعنی باز هم مرگ خود را انکار می کنند ولی این اتفاق ناخودآگاه، پیچیده و خیلی قابل درک نیست. حتی برخی به آنچه در ناخودآگاهشان می گذرد، مقاومت نشان می دهند و دوست ندارند برملا شود. مثلا اگر به مادر مهربانی گفته شود شاید اگر اینقدر بیش از حد نگران سلامت فرزندت هستی، ناشی از نگرانی ات نسبت به مقوله مرگ و مخصوصا درباره خودت باشد، به هیچ وجه آن را نپذیرد و انکار کند ولی حقیقت همین است و این احساسات ریشه در اضطراب او دارد. پس اگر این اضطراب درمان شود، نگرانی های بیش از حد هم درمان خواهد شد.
خیلی از ما واقعیت مرگ را در زندگی خودمان انکار می کنیم و انکار، یکی از مکانیسم های دفاعی ناسازگارانه است که ناخودآگاه برای کاهش ترس از مرگ به کار می بریم ولی مرگ دیگران را نمی توان به راحتی انکار کرد. در عمق ترس از فقدان و از دست دادن عزیزان، این پیام نهفته است که «اگر مادر، پدر، دوست یا همسر می میرند، پس تو هم خواهی مرد.» این ترس ها و کابوس ها وقتی یکی از اعضای خانواده یا نزدیکان فوت می کنند، بیشتر دیده می شود.
درست است که ترس از مرگ، یکی از نگرانی های طبیعی و همیشگی انسان هاست ولی اگر بیش از حد باشد، زندگی عادی فرد را مختل کند، ترسی عادی محسوب نمی شود و اختلالی روان پزشکی است. این اختلال روا نی مانند اختلال افتراقی منتشر یا وسواسی فکری، قابل درمان است و باید برای درمان آنها به روان پزشک مراجعه کرد.
تمام کسانی که از این وسواس فکری و نگرانی رنج می برند، باید بدانند خیلی از اضطراب ها با تلقین ها و کمک های خود فرد به خودش و حتی اطرافیان نزدیک قابل حل است ولی اگر اضطراب بیش از حد و این فکرهای خودآیند باوجود تلاش فرد در ذهنش تکرار شود و نتواند در برابر آنها مقاومت کند، حتما به درمان تخصصی نیاز است. روان پزشک، در درجه اول سعی می کند تشخیص دهد علت اضطراب چیست تا اختلال اضطرابی بیمار که باعث ایجاد این ترس ها در او شده، درمان شود. او با روان درمانی سعی می کند کمک کند شخص با مفهوم مرگ کنار بیاید.
اطرافیان هم بهتر است به جای اینکه در مقابل رفتار مادر خانواده از کوره دربروند، به او اطمینان دهند و کمکش کنند آرام شود.
اگر ذهنی به حادثه های خیلی نادر بیش از حد اشتغال پیدا کند، یعنی دچار مشکل شده است. پس فرزندان این خانم حتما باید تشویق و کمکشان کنند تا تحت درمان تخصصی قرار گیرند و بیش از این آزار نبینند.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
سلام
اینو بهش بگو ببین تاثیر می ذاره یا نه
تو عزیزانت را دوست داری و اونا هم تو را دوست دارند و مطمئنا مامان و بابا خیلی بیشتر. پس با خودکشی تو اونا بیشتر از هرکسی و به شدت داغون میشن نمی خوای که داغ جوون رو دل اونا بذاری که بدترین داغ و ناراحتی است
با خودکشی خودت را راحت می کنی و بقیه را خیلیییی ناراحت
آیا اینو می خوای
سلام خسته نباشید نمیدونم درست پیام میدم یا ن مشکلم همه ی اون موضوعاتی هست ک داخل سایته من دختر۱۹ساله هستم تازگیا مشکل خانوادگی پیدا کردم دوست پدرم سر،ما منت میزاره برای خونه…من و خانواده و بیشتر من سر این موضوع حرص زیادی خوردم.قبلا فک میکردم افسردگی دارم و بعد متوجه شدم فکرم درسته بعد همین قضیه دوست پدرم ،مادرم گفت ناخونام کبوده شب قبلشم سر قلبم درد میکرد دکتر رفتم گفت از اعصابه و افسردگی اساسی داری و به من قرص اعصاب و خواب داد ک نمیخورمو میترسم از عوارضش شبها هم نمیتونم بخوابم هی میلرزم و و میترسم کسی تو خونه باشه درسته مسخرس دزد تو خونه ی پر نمیاد اما میترسم جنی چیزی باشه از مرگم میترسم یه هفتس تا صبح بیدارم و خواب کافی ندارم چن روزم هست تپش قلب گرفتم ادم مضطرب و همیشه استرسی ای هستم و هنگام صحبت با هر شخصی استرس دارم دستام یخ میزنه و اصن نمیدونم چی میگم بیشتز وقتها تپق هم میزنم البته پیش کسی ک دوستش دارم اینجوری نیستم پنج ساله باهم دوستیم خیلی دعواها کردیم باهم من دوس دارم ادم ازادی باشم ولی اون دوس نداره الته بماند خودمم نمیدونم چی. میخوام یروز چادری یروز مانتویی …دوست پسرم ب عنوان دوست نیس من از این رابطه ها خوشم نمیاد قصدم ازدواجه باهاش مخواستم پیش مشاور برم ک نشد هزینه ها فوقالعاذه بالا بود لطفا کمکم کنید و نشد ک برم من اعتماد بنفس کافی هم ندارم خواهشا خواهشا هرچه زودتر چون واقعا نمیدونم چکار کنم ممنون میشم از مشاوران و سایت خوبتون
داشتن روابط اجتماعی سالم، یکی از مهمترین قسمتهای زندگی ماست و تقویت مهارتهای اجتماعی نیز یکی دیگر از موارد مهمی است که هر فردی باید یاد بگیرد. اعتماد به نفس یک کلید حیاتی برای موفقیت در هر قدم از زندگی است. افراد دارای اعتماد به نفس بالا بیشتر مورد توجه قرار میگیرند. آنها راحتتر از دیگران به اهداف خود دست پیدا میکنند. در مقابل افراد با اعتماد به نفس پایین، اغلب در پایان کار بازنده هستند.
راهکارهایی برای افزایش اعتماد به نفس
۱. موسیقی آرامش بخش گوش دهید
قبل از اینکه شب در مهمانی شرکت کنید، یا قبل از یک امتحان یا جلسه مهم، قبل از هر چیزی که ممکن است اعتمادبه نفستان را کمی سست کند، میتوانید از موسیقی آرامش بخش برای تقویت روحیه استفاده کنید.
۲. نقشه بکشید و بعد آن را دنبال کنید
این یکی از مهمترین و موثرترین راههای ایجاد اعتمادبه نفس دائم است. وقتی تصمیم میگیرید کاری انجام دهید و از آن عقب نمیکشید و آن را پیش میبرید، خودتان را به خودتان ثابت میکنید و اینجاست که اعتمادبه نفستان بالا میرود.
۳. ورزش کنید
ورزش منظم و همیشگی سطح انرژی شما را بالا میبرد و مواد شیمیایی مختلفی تولید میکند-مثل تستسترون و اندروفین- که حالت مثبت تری به شما میدهد. به نظر میرسد ورزش به طور خودکار اعتمادبه نفس افراد را بالا میبرد و رویکرد شما را نسبت به زندگی تغییر میدهد و راهی عالی برای بالا بردن اعتمادبه نفس است.
۴. تا زمانی که اعتمادبه نفس پیدا نکردهاید وانمود کنید که دارید
یک راه برای بیرون آمدن از محدودیتهایی که برای خودتان درست کردید، این است که یک قدم بیرون از منطقه آرامشتان بگذارید. ممکن است غیرعملی به نظر برسد. انگار فقط به خودتان دروغ میگویید اما موضوع همین است. این راهکار کاملاً عملی است. اگر احساس اعتماد به نفس نمیکنید، حداقل تظاهر کنید و طوری رفتار کنید که انگار به خودتان و تواناییهایتان کاملاً مطمئن هستید و طبق آن رفتار کنید. خیلی زود میبینید که احساس اعتمادبه نفس میکنید، اعتمادبه نفس واقعی.
۵. از محیطتان استفاده کنید
یک راه موثر برای تغییر خودتان این است که محیطتان را برحسب آن کسی که دوست دارید باشید، تغییر دهید. اگر میخواهید اعتمادبه نفس بیشتری داشته باشید، زندگینامههای افراد بااعتمادبه نفس را مطالعه کنید. همچنین سعی کنید با کسانی رفت وآمد کنید که اعتمادبه نفس بالایی دارند.
۶. مهارتهای اجتماعیتان را تقویت کنید
روابط یکی از مهمترین قسمتهای زندگی ماست و تقویت مهارتهای اجتماعی یکی از مهمترین مواردی است که هر فردی باید یاد بگیرد. بهتر کردن نتایجی که در این زمینه میگیرید و به دست آوردن اطمینان بیشتر به مهارتهای اجتماعیتان، اعتمادبه نفستان را به طور کلی بالا خواهد برد، در ضمن این سه نکته کلیدی را هم فراموش نکنید:
الف) مثبت بیندیشید.
ب) خودتان را با خودتان مقایسه کنید، نه با دیگران.
سلام لطفا یکی به من کمک کنه من خیلی تنهام کسی منو دوست نداره قیافم زشته کسی به خاطر زشتیم منو دوست نداره دیگه خسته شدم دیگه هدفی ندارم واسه زندگیم نمیدونم باید چیکار کنم یکی منو کمک کنه.
تنهایی نوعی احساس تهی بودن و خلاء درونی است. شما احساس انزوا كرده و از دنیا جدا میشوید، از كسانی كه دلتان میخواست با آنها رابطه داشته باشید،میبرید.
انواع و درجات مختلفی از احساس تنهایی وجود دارد . شاید تنهایی را به صورت یك احساس مبهم از درست نبودن امور تجربه كنید. این حالت نوع خفیف احساس تهی بودن است. شاید هم تنهایی را به صورت محرومیت و درد بسیار شدید تجربه نمائید.
یك نوع ازتنهایی به گم كردن یك شخص خاص، بدلیل مرگ او یا دوریاش مربوط میشود. نوع دیگر تنهایی ناشی از فقدان تماس با مردم است به این دلیل ممكن است واقعا بصورت فیزیكی به خاطر كار در شیفت شب یا اقامت در ساختمانی كه مردم بندرت به آنجا رفت وآمد میكنند، از دیگران جدا شده باشید. شما حتی ممكن است از نظر عاطفی احساس تنهایی كنید، در حالی كه در میان مردم هستید ولی در برقراری رابطه با آنها دچار مشكل باشید.
احساس تنهایی با تنها بودن صرف متفاوت است
در اینجا ضروری است كه تأكید شود احساس تنهایی مساوی با تنها بودن نیست . هر شخصی همیشه زمانی را برای تنها بودن در نظر میگیرد . تنها احساس تنها بودن و غمگین شدن به خاطر آن است والبته همه ما گاهی احساس تنهایی میكنیم .فقط زمانی كه در دام تنهاییگیر میافتیم، آن تبدیل به یك مشكل واقعی میشود.
چطور ممكن است در احساس تنهایی مان نقش داشته باشیم
تنهایی یك احساس انفعالی است . ابقا و تداوم آن ناشی از اجازه منفعلانه ما ازیك سو وانجام ندادن هیچ چیزی برای تغییر آن از سوی دیگر است. ما امیدواریم كه تنهایی خودش از بین خواهد رفت وبنابراین هیچ كاری برای رفع آن انجام نمیدهیم و اجازه میدهیم كه ما را در بربگیرد. شگفت آور این كه در بعضی از موارد حتی ما به این احساس خوشامد میگوئیم. پذیرفتن تنهایی و غرق شدن دراحساسات مرتبط با آن معمولا به احساس افسردگی و درماندگی منتهی می شود، آن نیز به نوبه خود، به احساس انفعال بیشتر و افسردگی افزونتر منجر میگردد.
جان کاسیوپو، محقق دانشگاه شیکاگو و نویسنده پژوهش “اثرات بیولوژیکی تنهایی” نتایج تحقیقات خود را در نشست علمی روانشناسی اجتماعی، اعلام کرد.
بر اساس نتایج این تحقیقات، رابطهای میان تنهایی و بروز مشکلات قلبی و عروقی، بروز التهاب در بدن، مشکلات یادگیری و نقص حافظه وجود دارد. تنهایی دارای اثرات منفی متعددی است که در یافتههای این پژوهشگر به آنها اشاره شده است.
این پژوهشگر، در بررسیهای خود دریافت، رابطهای میان تنهایی و سخت شدن شریانهای خونی که منجر به افزایش فشار خون میشود، وجود دارد.
تنهایی باعث افزایش ترشح هورمون استرس کورتیزول و بالا رفتن فشار خون میشود؛ به حدی که فرد در آستانه منطقه خطر و احتمال سکته مغزی و قلبی قرار میگیرد.
سیستم گردش خون افراد منزوی ضعیف است و این وضعیت، عملکرد قلب را دشوار میسازد. شیوع مشکلات قلبی و عروقی در این گروه بیش از سایر افراد گزارش شده است.
محققان تغییراتی در برخی از ژنهای سیستم ایمنی افراد تنها مشاهده کردهاند. برخی از ژنهای کلیدی و مهم که در واکنشهای ضد ویروسی و تولید آنتی بادی نقش دارند، در بدن این افراد دچار تغییراتی میشوند که باعث تضعیف عملکرد سیستم ایمنی در مقابل حملات ویروسی خواهد شد.
دیگر یافتههای این پژوهش حاکیست: سیستم ایمنی باید بین حملات ویروسی و تهاجم باکتریایی یکی را انتخاب کند. در بدن افراد منزوی که جهان را مانند یک مکان تهدیدآمیز میبینند، سیستم ایمنی به جای تمرکز بر تهدیدات ویروسی، حملات باکتریایی را انتخاب میکند. در این حالت بدن بدون حفاظت ضد ویروسی و تولید آنتیبادی مستعد ابتلا به بیماریهای ویروسی میشود و در نتیجه توانایی برای مقابله با بیماریهایی از جمله سرطان به پایینترین حد خود میرسد.
افراد منزوی و تنها از خطر بالای ابتلا به سرطان و بیماریهای ویروسی برخوردار هستند.
تنهایی و مشکلات خواب
نتایج پژوهش یاد شده نشان میدهد: کیفیت خواب در افراد تنها، تنزل پیدا کرده و بر سلامت جسمی و روحی آنها اثر منفی میگذارد؛ فرد در طول شب بارها از خواب بیدار میشود و طول زمان واقعی خواب بسیار کم است.
تنهایی و دید منفی نسبت به اجتماع
یافتهها حاکی از آن است که میزان واکنش شدید به رفتارهای منفی دیگران در افراد منزوی بیشتر از سایرین است. از نظر افراد تنها، دنیا جای امنی نیست و این حس را به دیگران نیز القا میکنند. افراد تنها غمگین هستند و باعث ایجاد ناراحتی، سرخوردگی، ناامنی جسمی و روحی در دیگران میشوند.
رهایی از تنهایی
برای متوقف كردن احساس تنهایی، اول باید بپذیریم كه احساس تنهایی میكنیم. گاهی اوقات پذیرفتن آن كاری مشكل است .سپس باید احساس تنهایی را به شیوهای ابراز داریم. میتوانیم آن را در دفترچه یادداشت روزانه بنویسیم، یا از طریق نوشتن یك نامه تخیلی به یك دوست یا فامیل ابراز داریم، از طریق كشیدن و رنگ كردن یك تصویر، دعا و نیایش با خداوند یا انجام هر كار دیگری كه باعث ابراز احساسات درونیمان گردد(شامل صحبت با دیگران) نیز میتوانیم احساس تنهاییمان را بیان داریم.
بیان این احساسات ممكن است به كشف این نكته منجر شود كه ما چیزهای زیادی را احساس میكنیم كه با حساس تنهاییمان مرتبط هستند، از قبیل غمگینی، خشم و ناكامی. ممكن است قادر به شناسایی نواحی باشیم كه این احساسات از آنجاها میآیند، یعنی متوجه شویم كه چگونه با زندگی ما ارتباط یافتهاند. به موازات تواناییمان در دیدن این ارتباط، تواناییمان در تغییر آنها نیز افزایش مییابد.
به طور کلی به نظر می رسد، آموزش مهارتهای اجتماعی برای ایجاد نگرش مثبت نسبت به اجتماع و جمع کردن افراد دور هم برای گذراندن اوقات فراغت در محیطی شاد، بهترین راه کمک به افراد منزوی و تنهاست.