با سلام
من و خانمم یک و نیم ساله نامزد هستیم و عقد کردیم
31 تیرماه میخواستیم عروسی کنیم
به خاطر عروسی خانوادش و مادرش دعوا انداختن و قهر کردن
و خانومم رو کلا محدود کردن و نذاشتن نه حرف بزنیم نه ببینمش
خانومم بعد چند روز از یه راهی زنگ زد بهم و گفت من پشتتم نترس و گفت بیا فرار کنیم و این حرفا من گفتم نترس تو زنمی بذار خوب حل بشه چرا فرار
چند هفته گذشت و اونقدر روی زنم تاثیر گذاشتن که اخرش دیدم روم شکایت کرده به مهریه و میخواد جدا بشه

من و خانومم توی این مدت روزای خیلی خوبی داشتیم درسته گاهی بحث و دعوا داشتیم گاهی ولی واقعا الان به خاطر هیچ و پوچ به اینجا رسوندن

من الان چیکار کنم ؟
زنم که میگفت نترس باهات میام اونقدر تحریک کردن که میخواد جدا بشه و میگه نمیخوامت
من از روزی که به خاطر عروسی دعوا کردن خانوادش و زنمو بردن اصلا ندیدمش و باهاش تنها حرف نزدم
الان سه ماهه باهاش حرف نزدم چون شمارش هم ندارم

چیکار کنم ؟
به این راحتی تموم شد زندگیم ؟