باعرض سلام و خداقوت خدمت شما .من شوهرم فرد بسیار بسیار ریزبین و ایرادگیریه.ریشه یابی هم کردم فهمیدم وراثتیه.حتی خانواده شوهرم هم مثلا درمورد چیزهایی که میخورند خ خ حساسند.این سس بوی تخم مرغ بوده.این شیرکاکائو هیئت بو دود میده…و البته شوهر من از همشون خ خ حساستر.اگر نون مال دیروز باشه نمیخوره میگه بو میده…ومشکل ما دراین حد نیست..اقا حتی تو مجردیش غذا رو دوست نداشته قهر میکردا و میخابیده و الان هم این بلا رو سرمن میاره.من شاغل هستم با وجود این هرروز براش غذا درست میکنم و طبق گفته اش برنج و خورشت اکثرا اما هرروز از یه چیزی ایراد میگیره..ترشه فلانه….برنج چرا شفته اس…خونه چرا کثیفه..چرا شارژر منو برمیداری وکلا به دیدی ک از من خودشو برتر میدونه باهام رفتار میکنه..سه ساله و نیمه ازدواج کردیم سال دومه ک مستقل شدیم..فقط دوماه اول عقد بهم ابراز علاقه کرد..و مهربونیای من صبر من هیچ فایده ای نداره..خستگیم براش مهم نیست..توی ماه نصف ماه حرفاشو نیش زدناشو ایراداشو تحمل میکنم اما نصفه ی بعدی افسرده ام..خ دوست داشتام باهاش قهر کنم اما متاسفانه خودم تحملشو ندارم اما اون کلا پایه است تو قهرکردن..ی مدت کار و غر زدناش خ بهم فشار آورد.الان مشکل قلبی پیدا کردم..باهم تو مطب بودیم دکتر ازم میپرسید مشکلی داری؟ نمیتونستمجلو خودش به دکتربگم..همیشه بهم میگه گشاد و تنبلی..مریض شدنامو باور نمیکنه اگ بخام بگم ناراحتی قلبیم به غرهای تو خیلی ربط داره به ضرر خودم میشه..باور کنید گفتن مشکلو حل نمیکنه..حتی ی شب تو ماه رمضون ک هم روزه بودم وهم از نظر کاری روز سختی رو گذروندم توی مهمونی افطار با خانوادش منو دکتر نبرد و درعوض مجبورم کرد تا نزدیک سحر باخانوادش تو پارک باشم. از اون روز بهم ثابت شد که دوستم نداره(البته چون قبلا بحث داشتیم سر اینکه خونشون خ خ زیاد میشینم دیگ وقتی حالم هم بد شد فکر کرد دارم ادا درمیارم..الان سر اینک ی روز یادم رفت بهش بگم نون بخر باهام قهره اون روز کلا هیچی نخورد…باید چیکار کنم با این رفتارای مسخره…خسته شدم از بس شبا گریه کردم خابیدم در حالی که صدای خرناسه اش میومد…