با سلام
من یکسال و نیمه که در دوران عقد به سر می برم و نامزدم مردی 31 ساله است و من 28ساله ام. ایشان از کودکی تا این سن به خاطر تک پسر بودنشان سختی زندگی را نچشیده و حتی سر هیچ کاری هم اصلا نرفته است. مدرک لیسانس خود را به جای چهار سال در شش سال یا بیشتر با معدل 12 گرفته است. بعد هم دوسال سربازی را گذرانده. بعد سربازی حدود سه چهار سال بیکار بوده و تاساعت دوازده ظهر می خوابیده. بعد از یکسال که از عقد گذشت و به همین منوال بود حالا 4 ماه است که سر یک کار با حقوق 400 در ماه می رود که قطعا بااین حقوق نمیشود زندگی را گذراند. و می گوید من اهل کار دوم یا کار سخت صبح تا شب نیستم.

او اصرار دارد که من هم حتما آنقدر کتاب های استخدامی را بخوانم تا در بانک یا آموزش و پرورش استخدام شوم چون می گوید من به تنهایی از پس هزینه های زندگی بر نمی آیم و تو هم حتمااا باید استخدام شوی.

او مدام با توپ و تشر و توهین میگوید تو هم باااااید استخدام بشی و بری سرکار. چون من به تنهایی از پس هزینه های زندگی برنمیام. باید حتماااااا اونقددددر بخونی تا در آزمون استخدامی بانک یا آموزش پرورش قبول شی تا در رفاه باشیم. تا اون زمان من جشن عروسی را برگزار نمیکنم.
همسرم در این مدت عقدمان کوچکترین پولی به من نمیدهد و انگار نه انگار که من همسرش هستم و نسبت به من وظایفی دارد.
چه کنم؟