سلام
من ٢٦سالمه و ١٤ ماه پيش با آقايي رابطه ي رو شروع كردم ،شرايط رابطمون اينطوريه كه آقا ٧ صبح تا ٦ بعداز ظهر سر كار هستند،وعصرا معمولا دوتايي ميريم بيرون و اخر شب ام،پي ام بازي و با هم تلفني صحبت ميكنيم.
مشكل من در رابطه : تصورات بد و منفی و بدگمانی هاي آقا نسبت ب من زماني هست كه تنهايي بيرون ميرم، زماني كه بهش خبر ميدم حتي واسه خريد بيرون ميخوام برم انگار شخصيتش عوض ميشه ذهنش از تصورات بد پر می شه و تا جايي كه بتونه مخالفت ميكنه كه تنهايي نرم بيرون واگر هم رضايت بده اينقد ناراحتم ميكنه كه تا چن روز روابط تیره و تار می شه و در اخر بابت حرفاش معذرت خواهي ميكنه و من مجبور ميشم دلخور نباشم.چون واضحه بددليش باعث حس بد در من ميشه و هميشه ته دلم غمگين و ناراحتي دارم .
دركل
نيش زدن …
سرد حرف زدن…
تهمتايي كه بهم ميزنه…
زور گفتن…
وبد دل بودنشو …
قبول نميكنه ،و فقط توجيه ميكنه كه اگه منو كنترل ميكنه از عشق بی‌اندازه ش ب منه. منو حریم زندگیش ميدونه و ميگه و نمی‌خواد اجازه بده که این حریم شکسته شه.
دليله من كه تو اين رابطه موندم:چشم پاك بودنش،حتي دور از چشم من با كسي صحبت نميكنه ،خيانت تو وجودش نيست،انحراف و تنوع طلبي نداره،و رابطه جنسي قوي
.
.
.
در نهايت ميتونم بگم تو ي رابطه هستم كه عشقه زيادي توش هست ولي شكنجه با اون عشق هم هست
لطفا ب من مشاوره دهيد:مشكلات رابطه با ازدواج حل ميشه؟