بد دهنی و…
سلام من اولین باره میخوام مشاوره بشم من 22 سال دارم و شوهرم 24 سال شوهرم یه بار عقد کرده بوده یه هفته به عروسیش نامزدش دیگه باهاش عروسی نکرده و جدا شده و همسرم اونجا شکست خورده بعد از 2 سال اومد خواستگاری من و بعد از یه مدت رفت و امد زنش شدم مهریم 100 سکه هستش بعد از عقد بهم گیر داد مهریتو ببخش اگه واقعا دوسم داری که منم قبول کردم اخر سر خودش منصرف شد اینم بگم که من لیسانس نرم افزارم و اون دیپلم از نظر قیافه ام نمیخوام تعریف کنم ولی خوبم اون خیلی بهم توجه داری شدیدا تحت نظرشم واسه همین نمیتونم مشاور حضوری برم بعد یه مدت دیدم با خانوادش خیلی بد حرف میزد بد دهنی و… تا وقتیم با خودم بحثمون میشد به منم بد و بیراه و به خانوادم فحش داد ازش سرد شدم ولی من یه کار احمقانه کردم که رابطه جنسی ما کامل بوده الان میترسم خیلیم میترسم از جدایی چند بار که دعوامون شدا میگه میبرم طلاقت میدم چیکار کنم هر شب کابوس بیوا شدن و از خانواده ترد شدن میبینم به خود کشیم خیلی فک میکنم ولی میترسم از اون دنیا موندم الان 7 ماه نامزدیم همه میگن شکسته شدی نمیتونم دردمو بگم اگه بگم ترد میشم تازه خانوادم هر دفعه یه تیکه لارش میکنن دعواش با منه که اخر سر نه اینور راضیی میشه نه اون موندم چیکار کنم
خدا خودش میدونه دوسش دارم ولی خیلی خوردم کرده حرمت اصلا برام نذاشته بهم میگه جلو بابات پیشم بخواب خوب سختمه ما مذهبی هستیم بابام بدش میاد ولی میترسم کاش این کارو نمیذاشتم بکنه هر چند اون موقشم یا جور دیگه بود
احساس میکنم اصلا بهم اعتماد نداره ارزش برام قائل نیست بهم میگه تو دروغگویی و هزارتا چیز دیگه
نازی جان به نظر من یه جوری به یه ترفندی راضیش کن برین واسه مشاوره
باید یاد بگیره درست صحبت کنه و احترام بزاره تا احترام ببینه
اینجوری که تو میگی واسه آیندتون خیلی بده عزیزم.
سلام.مشکل من خیلی حاده و زندگیم در استانه فروپاشی.همسرم که ۱۲ سال ازم بزرگتره و هفت ساله ازدواج کردیم خیلی بددهن و فحاشه و برای کوچککترین چیز یا حتی بیهوده دعوا و فحاشی میکنه.من خیلی ارومم و در نود درصد موارد هیچچی نمیگم.میترسم از طلاق.اونقد حرف بد میزنه که دختر سه ساله مون به شدت عصبی و پرخاشگر شده و شبا خودشو تو خواب خیس میکنه.از باباش یاد گرفته میگه مامان حیوون ……موقع عصبانیتش اضطراب شدید میگیرم.بعدش هم یه فاز افسردگی تا عصبانیت بعدی.به شدت کینه ای ه.همیشه من باید دوباره رابطه رو از سر بگیرم.هیچوقت پیشقدم نمیشه.تازه در اون حالت هم دو یا سه روز خوبه و بعد دوباره بیخودی عصبانی میشه.خسته م.راستی من ارشد و اون کارشناسی ه.کلا تو فامیل با همه بداخلاق ه.من چون تجربه بداخلاقی پدر با مادررو داشتم نمیخوام بعد از طلاق برگردم خونه پدرم.نگران اینده دخترم هستم.تو رو خدا زود جوابمو بدین.کمکم کنین.
خب دوست عزیز شما اول از همه باید خودتون به مشاوری مجرب مراجعه کنید چون در حال انفجار هستید و بهتره خودتون رو به این وسیله ارام کنید … در این جلسه بررسی خواهید کرد چه رفتاری رو باید در برخورد با ایشون به کار بگیرید… و گرنه تغییر رفتار کسی که تمایلی به تغییر نداره سخت و بهتره بگیم غیر ممکنه
شوهرم در ضمن یه ادم فوق العاده سنتی ه و اهل مشاوره رفتن و به حرف من توجه کردن نیست.
دو ساله که خدا شاهده بی دلیل با برادرهام و دامادمون قطع رابطه کرده.میگه میترسه برادرزاده شش ساله م از دختر سه ساله ما خوشش بیاد.به خدا برادرزاده م خیلی گل و مظلومه.اینم بگم چیزی که منو تا مرز جنون میبره اینه که به پدر و مادرم فحش میده.کار من هم فقط گریه س.
شوهر من هم دقیقا همین خصوصیات و مشکلات رو داره. این جور آدمها روز به روز بداخلاقتر میشن چون همیشه حق رو به خودشون میدن. من هم به مرز جنون رسیدم و حالا بهم میگه بیا توافقی از هم جدا بشیم و مهریه ات را هم نگیر و هفته ای دو روز دختر ۲۰ ماهه ام پیش اون باشه اما من نمیتونم بچه کوچیکم رو پیش پدر روانیش تنها بذارم.