بی احساسی به همسر
زمانی که 18ساله بودم با پسری آشنا شدم که این آشنایی 5-6 سال طول کشید 2سال آخر خیلی به هم نزدیک شدیم و همه رابطه ای هم به هم داشتیم. میخواستیم ازدواج کنیم اما نشد و جدا شدیم. خیلی پسر مهربون و خوبی بود. بعد از 5سال با پسر دیگه ای ازدواج کردم الان 3سال از ازدواجم میگذره اما فکر دوستم از ذهنم بیرون نمیره.خیلی وقتا تو دعواها و حتی لحظات خوبم با همسر یاد اون و کاراش میفتم از رابطه ای هم که باهاش داشتم و همسرم نمیدونه هم عذاب وجدان دارم اینقدر این مسایل فکرمو مشغول میکنه که احساسم هرروز به همسرم کمتر میشه.
همسر من خیلی بداخلاق و شکاک و بدبینه واسه کوچیکترین مسایل دعوا راه میندازه فقطم به فکر خانوادشه شاید بشه گفت من جایی تو زندگیش ندارم این کاراش باعث میشه وقتی دلم خیلی میگیره برم با پسری که دوستم بوده حرف بزنم و دردو دل کنم. چون واقعا منو میفهمه و بهم آرامش میده.اما از این کارم ناراحتم هم خیانت به همسر خودمه هم همسر و بچه های اون آقا.
خیلی وقتا فکر میکنم از همسرم جدا شم برم با دوستم ازدواج کنیم اما 2تا آدم دیگه بدبخت میشن.مهمتر از همه اینکه همسرم خیلی متین و با حیاست واسه همینم این رابطه آزارم میده خیلللللی زیاد اما همسرم بلد نیست محبت کنه،نوازشم کنه،آرومم کنه و…
چیکار کنم این آقا از یادم بره الان به هم خیلی وابسته شدیم. جفتمون اگرچه اشتباه اما واقعا همدیگرو دوست داریم و همسرامونو دوست نداریم.اون آقا به همسرشم مسئله منو گفته و در جریان هست. اما راهیی هم برای کنار هم بودن نداریم
با سلام.
ببینید اینکه فکر رابطه قبلی از ذهنتون پاک نمیشه امری طبیعیه. بالاخره شما چند سال با اون فرد در تعامل بودید و وابستگی عاطفی بینتون پیش اومده. اما ادامه رابطه در وضع فعلی همچنان موجب پر رنگ ماندن آن ذهنیت می شود. بنابراین پیشنهاد می کنم که در قطع آن رابطه لحظه ای هم درنگ نکنید.لحظه ای خود را جای همسر آن فرد یا همسر خود بگذارید.
اما اینکه گفتید همسرتان بد اخلاق و شکاک و بدبینه خب نظرم اینه که اگر غیر از این بود رفتارش عادی نبود. بله تعجب نکنید، همسران از اینکه روان و قلب طرف مقابلشان با آنها نباشد بلافاصله پی می برند و آزار می بینند. اینکه برای کوچکترین مسائل دعوا به راه می اندازد هم نشانه ای از نبود رابطه توأم با عاطفه و عشق بینتان است، گرایش وی به خانواده اش هم مکانیزم دفاعی ذهن وی برای تحمل فشارهاست. حال نمی خواهم حرف های ناامید کننده بزنم فقط هدفم ارتقاء آگاهی شما می باشد بنابراین پیشنهادات زیر را ارائه می دهم:
۱- بلا فاصله رابطه خودتون رو با فرد مورد نظر قطع کنید و فکر وی را در درونتان از بین ببرید.
۲- شما با جواب مثبت به همسرتان تعهد قانونی و شرعی به وی داده اید و همچنین ایشان به شما. بسیارند کسانی که در زندگی زن و شوهری بینشان رابطه ای سرد و حتی طلاق عاطفی وجود دارد، اما، هرگز و هرگز نیاز عاطفی خود را از دیگری و آن هم فرد متأهل دیگر تأمین نمی کنند پس شما هم به خود این قول را بدهید. اصلا وجدان خود را قاضی خود کنید.
۳- برای از بین رفتن ذهنیت به جا مانده از رابطه قبلی به یک مشاور حرفه ای و بهتر است که روان شناس بالینی باشد مراجعه کنید. امروزه چنین مشکلاتی به راحتی با تکنیک های مؤثر قابل حل می باشد. تأکید دارم که درمان چنین مشکلاتی برای روان شناس مثل درمان سرماخوردگی برای پزشک است.
۴- با جدیت در مقابل فرد مورد نظر بایستید و بگویید که قصددارید زندگی خودتون رو ترمیم کنید و در صورت اسرار، کمک گرفتن از نهاد های قانونی را به وی هشدار دهید.
۵- دعا، یاد خدا، امیدواری، نشاط، لذت از طبیعت، ورزش، ورزش و ورزش. یادتون نره.
۶- باز هم تکرار میکنم حتما به روان شناس بالینی برای ترمیم وابستگی ذهنی تان به آن فردرجوع کنید. رفتن نزد روان شناس تابو نیست.
۷- به همسر خود محبت کنید و احترام بگذارید. عجله نکنید اثرش به زودی خواهد آمد.
۸- شما شروع کنید تغییرات زیبا خودشان می آیند.
موفق باشید
باتوکل به خدا همه چی درست میشه .سعی کن بچهاتو بیشتر دوست داشته باشی اون ۲ تا فرشته کوچولو عشق مامانشونو میخوان چند وقت دیگه بچهات بزرگ میشن بزار از مامانشون خوب یاد کنند یادت باشه اگه از همسرت جدا بشی یکی دیگه ممکنه بیاد همین کارو با بچهات بکنه .من خیلی تنهام خواهش میکنم در مورد منم نطر بدید من فردی هستم