سلام و خسته نباشید. دختر 25 ساله هستم. چند سال پیش با آقایی برای ازدواج آشنا شدم اما وقتی فهمیدم كه صادق نیست و دور از چشم من شیطنت می كنه  رابطه رو قطع كردم. 
تا مدتها نمی تونستم به هیچ كس اعتماد كنم و طبق تجربیات خودم و اطرافیان باور كرده بودم كه تمام مردها خیانتكارن و این تو ذاتشونه.
تا اینكه 1 سال و نیم پیش كسی وارد زندگیم شد كه به معیارهای من از نظر شخصیتی خیلی نزدیك بود. باوجودی كه از نظر مالی و سطح خونواده پایین تر از ما بود اما قبولش كردم چون بعد از پدرم تنها مردی بود كه قبولش داشتم و می تونستم بهش اعتماد كنم و هزاران خصوصیات مثبت داشت كه اونو منحصر به فرد می كرد. توی این یك سال و نیم مشكل جدیی نداشتیم و علاقه ما روز به روز بیشتر شد. این رو هم بگم كه ماهی یك هفته هم دیگه رو میبینیم به خاطر كارش كه تو یه شهر دیگه هست.
از اول فروردین امسال حس می كنم سرد شده و ارتباطش با من كم شده. رفتاری كه هیچ وقت سابقه نداشته. می گه بهم فرصت بده  پیدا كنم خودمو و به خاطر دوریه و تو اینجا باشی روحیم رو به دست میارم. گاهی می گه باید زودتر ازدواج كنیم گاهی می گه برای زندگی بیا اینجا و گاهی می گه مشكلاتم زیاده و مشغله دارم روحیه ام خراب شده و نمی تونم كارامو درست انجام بدم. اینها در حالیه كه اون همیشه محكم و قوی بوده و هیچ وقت راحت تسلیم زندگی نشده بود. یك بار توی حرفاش گفت كه تو رو با دنیا عوض نمی كنم اما فكر رابطه ناموفق گذشته آزارم می ده و حس گناه دارم.
من باز بعد از سالها شك توی دلم دارم و فكر می كنم داره خیانت می كنه. حتی با فكر كردن به رابطه قبلی یا شاید شاید شاید ارتباطی باز شكل گرفته باشه بین اون و نامزد قبلش. تا به حال بهش شك نداشتم اما رفتارش به نظرم طبیعی نیست. قبلا تو سختترین شرایط زندگیش به من پناه میاورد و من آرومش می كردم الان می خواد از من فاصله بگیره تا اروم شه. به روش نیاوردم اما خیلی عذاب می كشم و با وجود علاقه و وابستگی شدید به جدایی فكر میكنم. می دونم اگه جدا شم دیگه به هیچ كس نمی تونم اعتماد كنم و حس می كنم هیچ آینده موفقی توی زندگی زناشویی نخواهم داشت چون حس می كنم هیچ مردی نمی تونه همیشه به یك زن پایبند باشه.
چیكار باید بكنم؟ كمك كنید لطفا