بی اعتمادی
من تقریبا 2 ساله که عقد کردم و شوهرم ایران نیست خیلی مرد خوبیه با محبته اما اخیرا یه مسئله ای پیش اومد که من گرچه طاهرا باهاش کنار اومدم اما واقعا اذیتم میکنه اونم اینکه سر یه موضوعی من خیلی اتفاقی متوجه شدم که همسرم برای اخذ اقامتش در خارج میخواسته از ویزای تحصیلیش استفاده کنه که متاسفانه قانون عوض میشه و ایشون مجبور شدن ترم آخر دانشگاه انصراف بدن و با تغییر سوری و ظاهری دینشون به مسیحیت اقامت اون کشور رو بگیرن…من هیچکدوم این مسائل رو نمیدونستم وقتی فهمیدم خیلی به هم ریختم اما ایشون توضیح دادن که شرایط ایجاب کرده و دین به 4 تا ورق پاره نیست و (خیلی هم معتقد هستن به نماز و خدا و …) دیگه بعد از 5 سال نمیتونسته همه چیرو بی ثمر بذاره و بیاد و پول و هزینه پدر و مادرشو صرف کرده بوده حالا چجوری بگه نشد و این حرفا… علت نگفتنشون به من هم این بوده که میترسیدن منو از دست بدن و اینکه خجالت میکشیدن
الان من یجورایی احساس بی اعتمادی دارم بهشون مخصوصا اینکه این اتفاقا باعث شد ما یه سری از برنامه هامون عقب بیفته
نمیدونم چیکار کنم
فرض کنید این مسئله رو هیچ گاه نمیفهمیدید ؟ ایا وقتی نمیدونستید این مسئلرو به شوهرتون اطمینان کامل داشتید؟ ایا قبل از دونستن این مسئله به دین داری شوهرتون اطمینان داشتید و اون رو یک فرد متعهد و معتقد به دین میدونستید؟ اگر جواب این سوال ها بله است و شما قبل از این موارد به این دو مسئله اطمینان کامل داشتید مدتی صبر کنید و به همسرتون مهلت بدید تا دوباره خودش رو اثبات کنه اما اگر به مرور زمان احساس کردید که همسرتون اون فرد سابق نیست حتما با این مسئله برخورد کنید.ولی اگر بازهم به او اعتماد کردید این مسئله رو فراموش کنید.البته غافل هم نباشید.حساسیت بیجا هم نداشته باشید