با سلام من مینا هستم من همسرم 17 سال است که ازدواج کردیم و یه دختر 16 ساله دارم و دو پسر 15 ساله که دوقلو هستن دوقولوهای همسان هم هستن شوهر من شغل ازاد است پسران من فوقالعاده به پدرشان رفیق هستند اولاش فکر میکردم خوبه اما بعدش فهمیدم زیادی هم خوب نیست پسرام بی ادب شدن یه روز تو مدرسه به معاون مدرسه توهین کرده بودن و سه هفته اخراج شدن شوهرم هیچ کاری نکرد بهش گفتم تو پدرشان هستی باید یه کاری کنی که دیگه اینکارو نکنند من خودم بچه بودم یه بار دیر رسیدم مدرسه راه ام ندادن بابام زدم حالا من نمیگم بزنشون چون دلم نمیاد ولی یه دادی یه چیزی که یکم حساب ببرن این قضیه گذشت تا اینکه قبلا پسرم از من پول میگرفتن دیدم دوماه هست که نمیگیرن یه کارت بانکی دارن پولو براشون اون تو میریختم یه دفعه رفتم پرینت حساب گرفتم فهمیدم شوهرم ماهی 500هزار تومان نفری بهشون میداده رفتم به شوهرم میگم تو نباید به من بگی اصلا انگار نه انگار فقط هم میگه ببخشید عزیزم یه سخت نگیر عزیزم همش این دو تا جمله رو میگه یه چند وقتی بود میگفتن گوشی میخوان گوش شون ایفون 5 بود و من واقعا میگم دوتا جوان 15 ساله همین گوشی براشون زیاده شوهرم رفته دوتا دیگه مدل بالاتر گرفته با منم مشورت نکرده پسرام یه رفیق دارن خیلی باهاش قاطی هستن پسر خوبی هم هست یه دفعه به مادرش گفتم میشه به پسرت بگی اگه اینا کاری کردن بیاد به من بگه فهمیدم که میرن بازیکنشول میگیرن از این جدیدا که هر بازی اش 200 تومان هست به منم نمیگن مچشونو گرفتم فهمیدم با کارت بانکی شوهرم گرفتن دیگه اعصاب برام نمونده بود یه شب داشتم مسواک میزدم دیم کیف یکی از پسرام گوشی اش بازه نگاه کردم دیدم تو تلگرام اش پسر از عکس دخترای نا فورم با شماره های زیاد و پر از فیلم های بد از زن های برهنه انقدر عصبی شدم رفتم جفتشونو زدم موبایل اون یکی که بدتر اعصابم خورد بود اما زدمشون دلم هم سوخت وایسادم باباشون بیاد بهش نشون بدم باباشون اومد نشونش دادم اون شب خیلی هم دیر اومد برگشته به من میگه این طبیعت مرداس انقدر اعصابم خورد شد میگم اخه تو پدری باید به بچه هات یه تذکری بدی چند وقت بعد اومدن پیش من موبایل هاشون دست من بود که غلط کردیم این حرفا دخترم هم گفت مامان بده بهشون گفتم هرهفته گوشی هاتونو چک میکنم بعدا هم هرچی بود پاک کردم چند وقت بعد مدیرشون زنگ زد گفت برم مدرسه زده بون سر یه بچه رو شکونده بودن پدر اون بچه هم مامور اگاهی بود من به یارو گفتم اقا تروخدا ببخشید طرف هم ادم باتجربه ای بود گفت نه خانم بچه منو وشما دعواشون شده عب نداره پیش میاد دو روز بعد ناظمشون زنگ زد گفت اگه میشه بیایید گفت اون روز یکی شون دعوا کرد ن حالا نمیدونم کدوم بودن که از نمره شون کم کنم هرچی گفتم کودموتون بودین نگفتن من اگه موقع دعوا بودم میفهمیدم فکر میکردم دوتایی زدنش منم گفتم از نمره جفتشون کم کنن بعدا شوهرم اومده میگه چرا اینکارو کردی شوهرم یکاری کرد پسرام اصلا سمت من نمیان حالا واقعا نمیدونم چکار کنم اما مشکلم اینا نیست مشکل من قضیه جدیدشون هست که جدیدا بو سیگار میدن دستشون ندیدم اما من میفهمم اعصابم خورده حالا نمیدونم واقعا ب باباشون میگم میگه خواب زده شدی اما دخترم هم حرفم رو تایید میکنه اما مشکل اصلی واقعا شوهرم هست و جدیدا سرد شدیم بهش گفتم با توجه این مشکل اگه ثابت بشه که میکشن دیگه نمیدونم چکار کنم ؟؟؟؟؟؟لطفا راهنمایی ام کنید با پسرام و شوهرم چه کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/