سلام من ۷ساله ازدواج کردم شوهر من کلا اهل کار کردن نیست تو این ۷سال همیشه شبا دیر میخوابه روزا هم تا ظهر خوابه بعدش بزور میره بیرون تو این مدت به سختی زندگی کردم پا رو تمام ازروهام گذاشتم باخطر نداشتن پول خودمو خیلی محدود کردم الانم ماه قبل میرفت سرکار تو محل کار با دوستش دعوا کرده الان یک ماهه خونه نشسته شبا هم با دوستاش میره قمار دیر وقت میاد خونه من دیگه خسته شدم هر شب کارم شده گریه کردن هر حرفی هم بهش میگم اصلا انگار نمیشنوه ۲۷ سالشه ولی مثل بچه هاست ما الان تو خونه پدرشوهرم زندگی میکنیم خودمون خونه داریم ولی جربزه نداره بره خونمونو اماده کنه واقعا از بی مسئولیتیش خسته شدم قبل ازدواج بهم خیلی وعده وعید داده بود الان فهمیدم که همش دروغ بوده خیلی دروغ میگه اخلاقش هم تنده با هیچ کس سازش نداره خیال پرداز و بلند پرواز واقعا خسته شدم کل زندگیم تکراری شده احساس بدبختی میکنم فکر میکن بدبخت تر من تو دنیا نباشه با ازدواج کردن من هیچ تغییری تو زندگیم نکردم ولی بدبخت تر شدم