تجاوز جنسی
تجاوز جنسی
25ساله هستم. پسری که همه چی رو باخته.
دقیقا نمی دانم 8یا 9 ساله بودم که پدر بزرگی که با او 65 سال تفاوت سنی داشتم به من تجاوز جنسی کرد(دخول کامل) و گریه های من هیچ فایده ای نداشت و بعدها هم چندین بار واقعه ی تلخ تکرار شد.پس از آن چندین بارها پسرخاله ام از من سوء استفاده جنسی کرد.بعدتر ها که شاید اول دبیرستان بودم صاحب کارم از من سوء استفاده جنسی کرد و سپش تجاوز جنسی کرد.
در همین بینابین بود که با پسرخاله ی 4 سال کوچکتر همدیگرو دسمالی میکردیم شاید احمقانه ی کودکانه.
یک نوه ی عمه ی شاید 3 سال کوچکتر که به سوس من دست درازی کرد و من حتی به او هم نتوانستم نه بگویم و با هم ور رفتیم(شاید 12 یا 13 سالگی).
یک بار هم خود را با مالیدن به بچه (شاید 3 ساله ) همسایه ود را ارضا کردم.
اول دبیرستان بود که با فیلم پورنو آشنا شده و بعد از آن تا حالا هم هست و هی فیلم پورنو میبینم و خودارضایی میکنم.
در فیلم پورنو میدیدم که چیزهایی را به مقعد خود وارد می کنند و همان کارها را با خود در حمام تکرار می کردم.
بعدتر اوضاع وخیم شد و من نمی دانم چرا خواستم این کار را با برادر کوچکتر انجام دهم و به آلت و باسن او دست می زدم .
در زمان خدمت یک نفر بود که یک شب و نصف شب از من سوء استفاده جنسی کرد و بعدا چندین بار به ممن تجاوز جنسی کرد .
در همه ی این اتفاقاتی که افتاد سرخورده و غمگین و ناراحت می شدم و دفعه ی بعدش نمی دانم چرا نه نمیتوانستم بگم در حالی که از همه آنها متنفر بودم و هستم.
آخرین بار به همان فرد نه گفتم و تا به الان دیگر هیچ اتفاق جنسی در زندگیم نبوده (حدود 5 سال).
حدود 1 سال پیش با دختری 16 ساله آشنا شدم و به او قسمتی ازاین اتفاق تلخ رو گفتم و گفت که باآن کنار می آید و البته بعده 7 ماه به هم خورد بدون دلیل.(حدود 2 هفته پیش).
الان اوضاع زندگیم به هم خورده . البته از روزی که یادمه اوضاع زندگیم به هم خورده بود.
همیشه در فکر هستم.( خیالات سکس . فکر به اینکه با کسی حرف میزنم و مدام خود را توجیه میکنم)
خجالتی هستم.
تغییر رشته های فراوان.
ترک تحصیل در چهارم و دوباره خواند ها و غیره.
تغییر شغل های فراوان..
فقر.
عدم ارتباط با جنس مخالف در طی سالیان حتی فامیل .
فیلم پورن و خود ارضایی.
همیشه فکرم مشغوله زمانی که به رختخواب میرم و یا زمانی که از خواب بلند میشم شده یک یا یک و نیم ساعت همش توی فکر بودم که چرا اینجوری شده یا میشه و یا از این حرفا.
از زمان جدایی رابطه فکر کردن ها هم بدتر شده و هم بیشتر.
قلنج دست و پا و گردن و کمر هم میشکنم(روزی شاید بیش از 50 بار یا 100 بار)(( زمانی که استرس دارم ویا فکر میکنم ناخودآگاه این کار را میکنم و گاهی آگاهانه و دلم میخواهد که قولنج بشکنم))) و تازگیا احساس میکنم دستهایم می لرزد البته خیلی کمه.
خیلی از کارها را هم نیمه رها میکنم.
خب علت لرزش دستتون بخاطر شکوندن قولنج انگشتاتونه!
ولی دلیل علمی که برای آن نیست و هیچ وقت از لحاظ علمی ثابت شده نیست.
در زندگی انسان ها اتفاق میفته که مورد تجاوز جنسی قرار میگیرند ، و عملی که زمان کوتاهی اتفاق افتاده ؛ سالهای طولانی از فرد رو
با چالش و نگرانی مواجه خواهد کرد . متاسفانه نوع نگاه جامعه به فرد قربانی نقش بزرگی رو در این فشار وارد شده بازی میکند.
و به همین خاطر فردی مورد تجاوز قرار گرفته ، خودش را کاملا” بی پناه میبیند و همین موضوع مزید بر علت شده و روح و روان فرد رو آزرده خواهد کرد .
این بار میخواهیم به شمایی که تصویر دلخراش یک آزار را در ذهن خود قاب کردهاید، بگوییم که اگر در تمام روزهای گذشته با خشم و ترس و اضطراب زندگی کردهاید حق با شماست و این امید را پیش چشمتان بیاوریم که اگر چند قدم به جلو بردارید و از اطرافیانتان و روانشناسان کمک بگیرید، میتوانید روزهای آرام تری را تجربه کنید.
نمیخواهیم با توصیههای بیمورد، شما را آزردهتر کنیم. اگر بعد از این اتفاق، با هجوم خشم، اضطراب، ترس یا عصبانیت روبهرو شده اید، خود را سرزنش نکنید. اتفاقی که برای شما افتاده است، دشوارتر از آن است که با چند توصیه ساده از پس برطرف کردنش بربیایید.
میزان زمان و تلاشی که برای رها شدن از این احساسات به آن نیاز دارید، با توجه به سن شما در زمانی که این اتفاق رخ داده و میزان و شدت آن متفاوت است. اگر شما پیش از این رخداد، با مشکلات و اختلالات روانی دیگری هم روبهرو بودهاید و درگیر احساس افسردگی، اضطراب، ناتوانی در مدیریت هیجانها و اختلالات دیگر روانی بودهاید، طبیعی است که به زمان طولانیتری برای مرمت روان خود نیاز داشته باشید. از طرف دیگر، نوع برخوردی که در این اتفاق با شما شده است هم میتواند مسیرتان را برای رسیدن به آرامش، کوتاهتر یا بسیار طولانی تر کند. پس خود را با دیگران مقایسه نکنید و به جای تخریب بیشتر خود و غرق شدن در احساس ناتوانی، با شیوه و زمانبندی خودتان از این بحران بیرون بیایید.
مراقب باشید!
والدین در سالهای کودکی، بیشتر از هر زمانی باید مراقب فرزندشان باشند، چراکه کودک آگاهی لازم و یا توانایی مراقبت از خود را ندارد. اما شمایی که روزهای کودکی را پشت سر گذاشتهاید، حالا مسئولیت مراقب از خود را خودتان به عهده دارید. پس مراقب مکان هایی که به آن قدم میگذارید و آدمهایی که با آنها روبهرو میشوید باشید.
نمیخواهیم شما را از قدم برداشتن در شهر بترسانیم و تنها به شما یادآوری میکنیم که احتیاط نه نشانه کوته فکری شماست و نه شما را یک فرد ترسو جلوه میدهد. یادتان باشد که در صورت بروز چنین اتفاقی، تا پایان عمر نمیتوانید اثراتش را از روان خود پاک کنید، پس از تجربههای دیگران درس بگیرید و صفحات حوادث روزنامهها را به چشم داستانهای هیجان انگیز نگاه نکنید، چراکه هیچ کدام از قربانیان تجاوز، گمان نمیکردند روزی در این شرایط گرفتار شوند.
به کسی که درکتان میکند بگویید
شما در این بحران، تنها احساساتی که مربوط به بدن و روان خود دارید را تجربه نمیکنید، بلکه احتمال اینکه نگرانی از قضاوت و واکنش دیگران شرایط را برای شما سخت تر کند هم کم نیست. گرچه بهترین گزینه برای کاهش فشار و دریافت کمک از دیگران، مطرح کردن این موضوع با والدین یا یکی از اعضای مورد اعتماد خانواده است، اما با این وجود، نمیتوانیم شما را به مطرح کردن این اتفاق مجبور کنیم. پس قبل از به اشتراک گذاشتن رنجتان با دیگران، شرایطتان را یکباردیگر مرور کنید. اگر احساس میکنید گفتن موضوع به یکی از اعضای خانواده، به ویژه والدین، بار شما را سبکتر میکند، اتفاقی که افتاده را با او در میان بگذارید، در غیر این صورت، گفتن موضوع برای یک روانشناس را امتحان کنید و در کنار آرامتر شدن بهدلیل به اشتراک گذاشتن غمهایتان، از او برای احیای روان خود کمک بگیرید.
میتوانید این راز را نگه دارید
تسلیم بایدها نشوید. در رابطه شما با همسر آیندهتان، تشخیص شما مهمترین دلیل بیان کردن یا نکردن این موضوع است و هیچ بایدی نمیتواند شما را به بیان کردن یا پنهان کردن آنچه اتفاق افتاده مجبور کند. به یاد داشته باشید که این یک تصمیم کاملا شخصی است و نمیتوانید با استفاده از تجربههای دیگران، از راههایی که آنها رفتهاند استفاده کنید. اگر احساس میکنید خواستگار شما توان پذیرش این موضوع را دارد و با دانستن آن، میتواند به شما برای آرام تر شدن کمک کند، پس وقت آن رسیده که او را از این موضوع آگاه کنید. اما اگر گمان میکنید گفتن این راز، فرصت ازدواج با کسی که دوستش دارید را از شما میگیرد، نمیتوانید خود را برای بیان کردنش مجبور کنید.
شما تنها کسی هستید که صلاحیت تصمیمگیری در این مورد را داردو در عین حال، باید مسئولیت آنچه که بیان میکنید را هم بپذیرید. گفتن این راز با عواقبی همراه است که با توجه به موقعیت و فردی که با او روبهرو هستید، میتواند مثبت یا منفی باشد، پس اگر با شجاعت برای مطرح کردنش قدم برمیدارید، انتظار دریافت بازخوردی که گاه مثبت است و گاه منفی را هم داشته باشید.
از طرف دیگر، گمان نکنید که موظف به بیان این اتفاق هستید. اینکه این حادثه چقدر در زندگی امروز شما تاثیر گذاشته هم میتواند یکی از دلایل بیان آن باشد. اگر شما تازه این اتفاق را تجربه کردهاید و با مشکلات جدی و لزوم درمان طولانی مدت روبهرو هستید، پنهان کردن آن از شریک زندگیتان عاقلانه به نظر نمیرسد، اما اگر آنچه اتفاق افتاده مربوط به سالها قبل است و اثر چندانی از این اتفاق در زندگی شما باقی نمانده، لزوم کمتری به افشای آن وجود دارد.
حتما از یک متخصص کمک بگیرید
تجاوز در هر حالتی یکی از شدید ترین اتفاقاتی است که میتواند برای انسان اتفاق بیفتد. اتفاقی که از نظر روانشناسان به اندازه سیل، زلزله، مرگ عزیزان و سخت ترین حادثههای زندگی بر روان فرد اثر میگذارد. طبیعی است که قربانی این حادثه، دچار اختلال اضطراب پس از سانحه شود و برای رها شدن از آسیب ها به کمک اطرافیان و متخصصان نیاز داشته باشد. اگر شما هم یکی از قربانیان این اتفاق باشید، بعید نیست که با دیدن هر ماجرایی که شما را به یاد آن روز، آن لحظه و آن فرد بیندازد، دچار اضطراب، خشم، ترس و اندوه شدید شوید و این موضوع ممکن است تا سالها ادامه پیدا کند و حتی بدون دارو درمانی و روان درمانی از زندگی شما بیرون نرود. پس اگر دچار احساس انتقام شده اید، بدانید که حسی طبیعی را تجربه میکنید و در صورتی که در کنترل آن ناتوان هستید، باید از یک مختصص کمک بگیرید. قبل از دریافت کمکهای حرفهای، برای کنترل واکنشهای خود تلاش کنید و با رساندن آسیبهای غیر جبران به خود یا دیگران، کلافی که در آن گرفتار شدهاید را پیچیدهتر نکنید.
انتقام یک مسکن موضعی است
شاید در آغاز گرفتن تصمیم منطقی و نشان دادن واکنش درست برایتان دشوار باشد، اما به یاد داشته باشید که تسویه حساب فردی کمکی به بیرون آمدن شما از این بحران نمیکند، چراکه خاطره تلخ آن روز در ذهن شما ماندگار شده و حتی در صورت تسویه حساب با فرد مورد نظر، محو نمیشود.
انتقام گرفتن تنها تسکینی موقت بر درد شماست اما این شیوه آرام کردن خود، میتواند عواقبی را به همراه بیاورد و مشکل شما را دوچندان کند. خانواده افرادی که قربانی تجاوز شدهاند، هنگام شنیدن صحبتهای آنها باید پذیرنده و حمایتگر باشند و در عین حال هیچ عکسالعملی را نشان ندهند. از طرف دیگر، آنها قبل از هر اقدامی باید مطمئن شوند که این حرف فرزندشان واقعیت دارد، چراکه در بسیاری موارد و به ویژه در ۸-۷ سالگی تخیل یا انگیزههای دیگر، باعث مطرح شدن ادعایی نادرست در این زمینه میشود.
کانون مشاوران : دوست عزیز بهتره برای مشاوره تخصصی با این شماره مشاوره تلفنی / حضوری انجام بدید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
سلام
میشه آدرس و نام دکتر و تخصصش رو بگید؟ و تعرفه و زمان مراجعه؟
به نظرتون روانشناس مراجعه کنم یا روان شناس بالینی یا روان پزشک یا مشاور هم میتونه مشکلم رو حل کنه؟
خیلی زیاد فکر میکنم . نسبت به همه چی بی علاقه شدم و فقط موزیک خیلی غمگین گوش میدم. اصلا توی زندگیم هیچ شادی ندارم . مشکلات اقتصادی هم گریبان گیره . درس هم رو هوا است.
کم اشتها هم هستم . ترس از دوباره اتفاق افتادن هم دارم همش میترسم نکنه بازهم اتفاق بیوفته . سالی یکی دو بار هم پسر خاله کثافت رو میبینم ولی پدر بزرگه آشغال مرده.صبح ها وقتی از خواب بلند میشم یه ساعتی همش فکر میکنم . به چیزهای روز مره فکر میکنم . اصلا یک نفر که می خواد زیاد باهام حرف بزنه این فکر به ذهنم میرسه که نکنه قد تجاوز جنسی داره . به هیچ کس نمیت ونم اعتماد کنم
دوست عزیز روانپزشک با دارودرمانی و روانشناس با رفتاردرمانی میتونه راه درمان رو پیش ببرن و در این مورد ممکنه توام با هم دارو و رفتار درمانی لازم باشه که بستگی به تشخیص داره … روانشناس بالینی که معمولا” از کارشناس ارشد به بالا اجازه مشاوره دارن در سطح شهر با تابلوهای زرد/سبز از دیگر تابلوهای متخصصان قابل شناسایی هستند… پس برای فراموش کردن خاطرات گذشته باید با مشاورروانشناس مشورت کنید …
قبل از هرچیز باید با خودتان شفاف باشید و در مورد این موضوع به نتیجهای روشن برسید كه فكر كردن در مورد گذشته و مرور تجربههای تلخ برایتان آزاردهنده است و مثل یك سم كشنده در دراز مدت شما را از پا خواهد انداخت.
با جرات میشود گفت در همه جای دنیا كسی وجود ندارد كه تا به حال اتفاق و خاطرهای بد را تجربه نكرده باشد. همه ما تجربههای ناخوشایندی داشتهایم كه در گوشهای از ذهن ما ثبت شده و هر ازگاهی مرور آن برایمان عذاب آور است.عدهای آن را به سرنوشت نسبت میدهند و عدهای همه اتفاقات را بازتاب رفتار خود انسانها میدانند اما چیزی كه مهم است نحوه نگرش و برخورد ما با خاطرههای تلخ است. یادآوری و تفكر در مورد خاطرات ناگوار گاهی تا آنجا پیش میرود كه انرژی و توانایی ادامه زندگی را از انسان سلب میكند و اینجاست كه بالاخره همه مان با این سوال روبهرو میشویم كه با این خاطرات تلخ چه باید كرد؟ اما ما راه رویارویی با خاطرات ناخوشایندتان را برایتان میگوییم.
با خودت روراست باش
قبل از هرچیز باید با خودتان شفاف باشید و در مورد این موضوع به نتیجهای روشن برسید كه فكر كردن در مورد گذشته و مرور تجربههای تلخ برایتان آزاردهنده است و مثل یك سم كشنده در دراز مدت شما را از پا خواهد انداخت. باید از این وضعیت خسته شوید، خسته از غصه خوردن و فكر كردن و مرور تجربههای گذشته، خسته از احساس افسردگی و حسرت در مورد گذشته و بعد از این خستگی سودمند و به موقع، باید همه توانت را برای مقابله با این حس یك جا جمع كنی. تنها به این فكر كن كه همین الان درست همین الان دیگر نمیخواهی حسرت گذشته را بخوری و از داشتن حس افسردگی و ناراحتی به اندازه كافی خسته شدهای.
یك راهكار عملی و موثر
یك مكان دنج و راحتی را درنظر بگیرید و آنجا بنشینید. چشمهایتان را ببندید و چند نفس عمیق بكشید. به تاریكی پشت پلكتان توجه كنید و سعی كنید فضای تاریك را در مقیاسی بزرگتر تصور كنید آنقدر كه سیاهی همه اطراف شما را احاطه كند. حالا یك تلویزیون را تصور كنید كه در مقابلتان قرار گرفته است و حتیالامكان این تلویزیون را قدیمی در نظرتان تجسم كنید چون شما در حال بازسازی اتفاقات گذشتهتان هستید. بعد از این كار حادثهای كه باعث دلخوری شما شده است را در صفحه تلویزیون خلق كنید و با دقت به آن نگاه كنید. شخصیتهایی كه هنگام بهوجود آمدن آن حادثه تلخ وجود داشتهاند را با جزئیات تصویرسازی كنید. صداها، رنگها و حتی بویی كه در آن لحظه حس كردهاید را از قلم نیندازید. بعد از این كار نوبت شماست.
فراموش کردن
سعی كنید با دكمهای كه روی بدنه تلویزیون است (یادتان باشد كه تلویزیون شما از نوع قدیمی است و كنترل ندارد) صداها را كم و زیاد كنید. صداهایی كه باعث رنجشتان شده را كم و آنهایی كه حس خوبی به شما میدهد را زیاد كنید. میتوانید رنگ صورت یا لباس شخصیتهایی كه در این فیلم سینمایی خودساخته، باعث آزارتان شده است را كمرنگ تصویرسازی كنید. بهتدریج شخصیتها را حذف كنید و حتی میتوانید نوع جملات آنها را با سلیقه خود تغییر دهید.
بعد از اینكه تصاویر كمرنگ و كمرنگتر شد دستتان را روی دكمه خاموش تلویزیون بگذارید و تمام صحنه مربوط به آن تجربه تلخ را برای همیشه محو كنید. انجام این تمرین را اگر برای چند بار انجام دهید، میتواند كمك زیادی به فراموشی اتفاق تلخ گذشته تان كند.
تغییر خاطرات آنطور كه دوست دارید
وقتی از یك خاطره تلخ صحبت میكنید و سعی دارید آن را با كسی به اشتراك بگذارید تقریبا همه آدمها یك جواب مشتركی را به شما میدهند و آن این جمله است« از خاطره بد بگذر و فراموشش كن» اما در دنیای واقعیت وقتی صحبت از عمل وسط میآید اینكار كمی مشكل بهنظر میرسد. فراموش كردن اتفاق تلخ كار خیلی سختی است اما حداقل میتوانید نوع احساسی كه نسبت به آن تجربه بد را دارید تغییر بدهید. وقتی خاطرهای تلخ را مرور میكنید قبل از هرچیز به این فكر كن كه این اتفاق میتواند جنبه مثبتی هم برای شما داشته باشد. بهدنبال آن جنبه مثبت و خوب، تجربه ناخوشایند هم داشته باش تا حسی جدید را جایگزین حس آزاردهنده سابقت كنی.
خودت را از قلم نینداز
هنگام مرور و تصویرسازی یك حادثه تلخ، آیا خودت را در تصاویری كه دوباره بازسازی كردهای میبینی یا خیر؟ اگر خودت را در صحنه نمیبینی این نشان میدهد كه شما هنوز غرق در احساسات باقی مانده از خاطرات گذشتهات هستی. اما وقتی در تصویرسازی تجربههای تلخ گذشتهات خودت را هم تجسم میكنی این نشانه خوبی است چون شما بهعنوان یك تماشاچی به آن اتفاق نگاه میكنید و خودتان را جدا كردهاید و آن صحنه تلخ را در زمان حال و جایی كه هماكنون هستی نگاه میكنی. یادت باشد گذشته تنها یك خاطره است و این ما هستیم كه آنها را زنده میكنیم. در این تصویرسازی و احیای دوباره زمان حال را از دست نده.
در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
اگه جای من بودی چه کار میکردی من دخترم ۲۶ سالمه فیلمم اومده بیرون خیلی نگرانم نمیدونم چی بگم از ترس اینکه کسی یا آشنایی این فیلمو ببینه چی بگم چند بار خواستم خودکشی کنم اما به خاطر خانوادم و ابروریزی همه چیو تو خودم ریختم واقعا نمیدونم چه کار کنم خیلی نگرانم و هر روز هم دارم بدتر میشم
نگران نباش ایا اون تجاوز بافریب وزور بوده نگران نباش پسری که بخوادت حق بتو میده اما بامیل خودت بوده خود کرده تدبیر نیست درضمن اون پسره خیلی حیوان بوده از اطمینانتون سواستفاده کرده
پیرمرد ۸۰ ۹۰ ساله ؟؟؟؟
به نظر من شما باید وقتی دیدیدادامه دار شده نه گفتن را تمرین میکردید.تا به این مرحله وحشتناک نمیرسید. بهدشم برای ازدواج لازم نیست همه چیز را به نامزدگفت .یه چیزایی باید بین تو وخدا باشد . شاید اگه به نامزدت نگفته بو دی برات بهتر میشد .تو نباید خودت آبروی خودتو میبردی .شما اگر ازدواج کنی برات بهتره و برای مشکلت تا حدودی حل میشه
کسی که گرفتار یه همچین موضوعی شده یا باید نظر مشاور را بپذیره یا اینکه دنبال یه راه حل غیر معقول می گرده تا بتونه خودش را راضی نگه داره یا اینکه کل ماجرا یه داستان خیالیه
۸۰ ساله
سلام دختری ۲۶ ساله هستم دو سال پیش با پسری به صورت اینترنتی اشنا شدم بعد از مدتی که بهم پیامک دادیم قرار ملاقات گذاشتیم به من گفته بود که هدفش ازدواجه و بعدش به من تجاوز کرد و و بعد یک سال از طریق دوستم متوجه شدم که از من فیلم گرفته خیلی نگرانم الان هم دانشجو هستم میترسم برم دانشگاه نمیدونم اصلا حوصله هیچ کاری ندارم خیلی افسرده شدم به خاطر خانوادم شکایت نکردم ولی خودم هر روز دارم داغونتر میشم الان بعد دو سال میخوام شکایت کنم اما مدرکی ندارم تو اون فیلم هم فقط قیافه من مشخصه دلیل محکمه پسندی برای قاضی نیست و فقط من وقتمو تلف کردم نمیدونم از لحاظ روحی دارم دیونه میشم خواهشا راهنماییم کنید
در این مورد حتما” با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر سعادت آباد:
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
سلام خانوم.ایشالله خدا کمکت کنه،به خودت نگرانی راه نده خدا ستارالعیوبه.تو که خودت نخواستی این اتفاق بیوفته اون آدم روباه صفت باعثش شده،نمیدونم چرا تامتن شمارو خوندم ناخواسته این پسری که باشما این کارو کرده ازته دل نفرین کردم مطمئن باش پاشو میخوره.
امادرمورد مشکلت پیشنهاد من اینه تو خونوادتون باهرکی راحتتری مشکلتو مطرح کن البته اگه پدرت باشه بهتره میدونم خیلی سخته ولی چاره چیه!شاید کلی بهتم غر بزنه ولی ارزششوداره شماره ی اون پسره روهم به پدرت بده البته اگه آدرسی ازش نداری که تهدیدش کنه مطمئن باش اگه تهدیدش کنی هیچ غلطی نمیتونه بکنه اینجوری اگه مشکلتو بگی هم سبکترمیشی هم اینکه مشکلت میتونه حل شه.ایشالله که حل میشه مشکلت خودتم سعی کن رابطتو به خدا نزدیک کنی به خدانگو که مشگله بزرگی دارم به مشکلاتت بگو که خدای بزرگی دارم.
یاحق…
سلام امیر هستم بهتر به یک مشاور صحبت کنی اما اگه لازم بود حتما شکایت کن چون احتمال داره بخوان در اینده ازت سواستفاده حنسی کنن حتی دانشگاه پس بهتر محکم باایستی ونگذارید ازت سواستفاده مجدد بکنن چون یک اشتباهت نباید باعث نابودیت بشه من اگه بخوام باچنین شخصی ازدواج کنم اگه بدونم ازت سواستفاده شده خواهم بخشیدت اما متوجه بشم هرکی از طریق اون فیلم به طریقی ازت میخواسته سواستفاده کنه شما ناچار به تسلیم هرگز جلو نمیام وشمارا به چشم هرزه فرض میکنم خواهر گلم
خوبه بالای دیدگاه زدید که نشانی ایمیلتون منتشر نمیشه،پس این چیه بجای اسم نوشتید
به این خاطره که دوستان به جای اسمشون ، آدرس ایمیلشونو درج میکنن
نه این داستان ها خیالی نیست،،،هستن همچین آدمای بدشانسی،،،من هم داستانم مثل تو هست اما تا ۱۶سالگی باعث و بانیش اونایی بودن که اینکارا تو کودکی با من کردن و باعث بدبختی من شدن،،،من اینکارو با برادرم انجام دادیم چند بار،،،الان یادش میفتم حالم بد میشه و باورم نمیشه اون روزا اون آدم من بودم،،،الان خیلی خجالت میکشم،،،مشاور چند تا آدم مثل ما هستش؟؟چرا بعضی ها انقد ساده ان که اینکارو میکنن،،،چکار کنم حسی به زندگی ندارم،،،از زندگی خستم،وضعیت مالی پایین شهر باعث شد اینطوری بشم،،،فرهنگ نبود،،،حرمت ها شکست،،،برادرم منو ببخش،،،قیامت چی جواب بدم؟؟بعد۱۶سالگی دیگه اتفاقی نیفتاد،،،میخوام خودشکی کنم،،،الان۲۲سالمه،،،به خدا همش راسته من خیلی بدبختم!!!
دوست من شما جنسیت خودتون نگفتین یامن متوجه نشدم
منم ۱۴ سالمه بچه که بودن حدود ۵.۶ ساله پسر عموی کثافتم بهم تجاوز کرد من قبلا نمیدونستم چیه ولی وقتی که فهمیدم نابووود شدم چندین بار بهم تجاوز کرد و همش فریبم میداد و میگفت اگه به کسی بگی میکشمت الان حدود ۶.۷ سالی هست که از این ماجرا گذشته افسرده شدم همش ته اتاقمم عاشق یکی از پسرای فامیلم اونم دوسم داره واقعا عاشقمه فهمیده که یه مرگیم هست همش بهم میگه بهم بگو منم گفتم میترسم ازم متنفر بشی گفت من هیچ وقت ازت متنفر نمیشم و درکت میکنم تصمیم دارم فردا بهش بگم
بهتره قبل از گفتن مشاوره کنید چون بعضی صداقت ها در زندگی مسمومه و تمام زندگی و اعتمادو از بین میبره
اسرار زندگی را می توان مانند مباحث امنیتی اطلاعات به چهار طبقه ( بکلی سری، سری، خیلی محرمانه و محرمانه) تقسیم نمود. در زندگی نیز برای مسائل خود طبقه بندی داشته باشید.
* در جلسات اول خواستگاری می توانید مسائلی را مطرح کنید که دیگران اطلاع وآگاهی دارند ولی خواستگار شما از آن بی اطلاع است. مثلاً در محل و فامیل همه می دانند شما با یک ازدواج غیر موفق روبرو بوده اید بهتر است این نکته را قبل از قرار خواستگاری به اطلاع فرد مورد نظر برسانید که اگر با شنیدن این موضوع نظرش تغییر می کند قبل از جلسات خواستگاری و ایجاد زحمات و مشکلات متوجه شود.
* گاهی ازدواج تا مراحلی پیش رفته است و بعد به دلایلی انجام نشده ودر شناسنامه هم ثبت نشده و عروسی هم انجام نگرفته است در این شرایط لازم نیست قبل از خواستگاری اطلاع دهید ولی در آخر جلسه اول خواستگاری باید برای فرد تشریح کنید. برخی از اسرار را که جز خانواده شما کسی از آن اطلاع ندارد نباید در جلسات اول بیان کنید. شما می توانید در مراحل بعد و به میزان اعتمادی که به فرد مقابل پیدا کرده اید، او را از این اسرار مطلع سازید.
* هرگز نباید از اشتباهات و لغزش هایی که در دوران مجردی انجام داده اید و کسی هم از آن باخبر نیست و شما نیز توبه کرده اید و یقیناً بعد از ازدواج هم همسرتان متوجه آن نخواهد شد، سخنی به میان بیاورید. زیرا گناهان وخطاها امری ما بین ما وخدای ماست، و هیچ کس اجازه ندارد آبروی خود را جلوی دیگران ببرد. علاوه بر این هرگز از فرد مقابل نخواهید كه به اینگونه مسائل اشاره کند.
ولی اگر مسئله ای قبل از ازدواج برای شما پیش آمده و شما مرتکب جرم وخطایی شده اید و امکان بر ملاشدن آن را پس از ازدواج وجود دارد، باید حتماً به نحوی آن را برای فرد مقابل بیان کنید.
* گفتن تمام جزئیات (عصبانیت های موردی، بی نظمی های موردی، ضعف در مهارتهای زندگی و…) لازم نیست زیرا مفسده دارد و باعث نگرانی و ایجاد تردید میشود و زمینه وسوسه های شیطانی را فراهم می آورد و ممکن است فرد مقابل اینگونه برداشت کند که مشکل بسیار بزرگ بوده و فقط قسمتی از آن گفته شده است. به همین ترتیب گفتن جزئیات و مسائلی که به زندگی مشترک مربوط نمی شود لازم نیست، پرسیدن از آنها نیز لزومی ندارد بنابراین پرسش درباره اینکه چه گناهی مرتکب شدهای؟، آیا دوست پسر یا دختر داشتهای؟، چند تا خواستگار برایت آمده است؟، به خواستگاری چند نفر رفتهاید؟ و… لازم نیست و گاهی توهین و بیحرمتی به شمار می رود و پیامدهای منفی بسیاری دارد.
اگر فرد مقابل شما دارای نقص عضو یا بیماری است، نباید عجولانه و ناآگاهانه تصمیم بگیرید، بلکه باید بر اساس میزان ظرفیت و تحمل خود یا فرد مقابل و به دور از هرگونه ترحمی تصمیم گیری کنید و هرگز به فکر تغییر اوضاع نباشید
* از گفتن عیبی که خواستگاریتان را به هم می زند، ابا نداشته باشید، چون در غیر این صورت خانه را درزمین سستی بنا کردهاید. عیبی که امکان دارد گفتن آن یک خواستگاری را به هم بزند،نگفتن آن یک زندگی را به هم خواهد زد .
* اگر شما دارای نقص عضو یا بیماری هستید باید به طور کامل و به دور از ابهام در مورد شناخت نقص، ناتوانایی های آن و روش درمانش توضیح دهید. بهتر است در این موارد از پزشک بخواهید شرح بیماری شما را به طور دقیق و شفاف به زبان فارسی مکتوب بنویسد و آن را به فرد ارائه دهید وبا معرفی پزشک خود از آنها بخواهید هرگونه سوالی که دارند از پزشک معالجتان بپرسند.
* اگر فرد مقابل شما دارای نقص عضو یا بیماری است، نباید عجولانه و ناآگاهانه تصمیم بگیرید، بلکه باید بر اساس میزان ظرفیت و تحمل خود یا فرد مقابل و به دور از هرگونه ترحمی تصمیم گیری کنید و هرگز به فکر تغییر اوضاع نباشید.
بعد از ازدواج
همه چیز را نباید به همسر خود بگویید
آیا می دانید برای اینکه روابط زناشویی تان تداوم بیشتری داشته باشد، همه چیز را نباید به همسر خود بگویید! آیا می دانید چه صحبت هایی را باید به همسر خود بگویید و چه سخنانی را باید مطرح نسازید؟
اولین گام در روابط زناشویی نحوه ی صحبت کردن است، طرز صحیح صحبت کردن با همسرتان تاثیر بسزایی را در روابط شما می گذارد البته لازم به ذکر است نه هر صحبتی.
بعضی از خانم ها یا آقایان عادت دارند تمام اتفاقاتی را که در طول روز برای شان اتفاق افتاده است را برای همسر خود تعریف کنند. با این وجود گاهی اوقات صحبت کردن بسیار خطرناک است و توصیه نمی شود که مدام صحبت نکنید، سکوت در بسیاری از موارد بهتر از صحبت کردن می باشد.
در اينجا توصیه و پیشنهادهایی را برای شما ارائه خواهیم کرد:
از دیدگاه روانشناسان انسان ها از این منظر به چند دسته تقسیم می شوند:
۱- افرادی که همه مطالب زندگی خود چه در حال، چه در گذشته را برای همسران خود بازگو می کنند به بلوغ فکری نرسیده اند، ذهنشان مانند دوران نوجوانی شان عمل می کند که عادت داشتند همه چیز را برای خانواده خود تعریف کنند.
۲- افرادی که در تعاریف خود، صحبت های شان اغراق می کنند و حتی گاهی وقت ها به دروغ نیز متوسل می شوند، افرادی هستند که اعتماد به نفس کمی به خود دارند، با این کار قصد دارند تا اعتماد به نفس خود را افزایش دهند. امروزه پیوند بین زوج های با ازدواج هایی که در سابق صورت می گرفت کاملا متفاوت می باشد. در زمان امروز اکثر زوجین هر دو با هم به کار بیرون از خانه اشتغال دارند، زمان کمی را برای صحبت کردن با یکدیگر دارند، هنگامی که فرصتی برای صحبت کردن پیش می آید در اغلب موارد راجع به کار بیرون از خانه ی خانم یا آقا می گذرد، به ندرت پیش می آید که زوجین در مورد رابطه ی خودشان، زندگی دو نفره ای یا چهار نفرهاشان به صحبت بنشینند.
حال به توضیح این موضوع می پردازیم که چرا نباید تمام صحبت های خود را به همسرتان بازگو کنید؟ این سوال چندین پاسخ دارد:
۱- از دیدگاه بعضی از روانشناسان افرادی که گذشته تلخ و سخت داشته اند باید توجه کنند که، هنگامی تجربه های تلخ گذشته باید چراغ راه آینده باشد و بس. سعی کنید با گذشته های تلختان خداحافظی کنید و با عنوان کردن تجربه ها ذهن همسر تان را مغشوش نکنید. توجه کنید که شما دیگر در دوران مجردی به سر نمی برید، شما تشکیل خانواده داده اید و از همان روز اول که وارد زندگی زناشویی می شوید باید سعی کنید همه ی گذشته ی خود را فراموش کنید، و الان زمان آن است که زندگی دو نفره ی که در آینده خواهید داشت فکر کنید، صحبت هایتان نیز باید حول زندگی مشترکتان باشد نه گذشته تلختان.
۲- اگر از اشتباهات گذشته عبرت گرفته اید و تحول خاصی در رفتارتان ایجاد کرده اید لزومی به بازگو کردن اشتباهات گذشته تان نیست چون ممکن است بر دیدگاه طرف مقابل به شما اثر منفی بگذارد و یا برخی قابلیت های فعلیتان نادیده گرفته شود. مگر در مواردی که بازگو کردن تجربه شما می تواند مانع تکرار اشتباه برای طرف مقابلتان شود.
۳- صحبت هایی را از گذشته، حال برای همسرتان باز گو و تعریف کنید اما سعی کنید وارد جزییات نشوید، مسائل را برای او کاملا باز نکنید و نشکافید.
حال چه صحبت هایی را نباید مطرح کرد:
۱- اسرار تان را به همسرتان نگویید. منظور از اسرار چیست؟
مشکلاتی که در دوران قبل از ازدواج برایتان بوجود آمده و بازگو کردن آن تنها باعث مشغول کردن ذهن همسرتان می شود. ناگفته نماند که مسائلی است که گفتن آن ها به همسرتان ضروری است مثلا تجربه نامزدی ناموفقی اگر در گذشته داشته اید به همسر تان بگویید اما آیا واقعا لازم است همسرتان از جزئیات آن مطلع باشد؟ مشکلاتی که با پدرو مادر، خواهر یا برادرتان داشته اید و عنوان کردن آن ها به دیدگاه همسرتان نسبت به خانواده تان خدشه وارد می کند، کمبودهایی که در زندگی با آن ها مواجه بوده اید، رنج ها و مشقت هایی را که متحمل شده اید، و مسائلی مانند این موضوعات بهتر است بازگو نکنید.
۲- اگر زمانی به همسرتان، رفتارهایی که انجام می داده شک کردید و در وفاداریش نسبت به خودتان مردد بودید، هرگز این موضوع را مطرح نسازید ، زیرا ممکن است شما به اشتباه چنین فکری را داشته بودید در این صورت احساس وفاداری که بین شما و شوهرتان وجود داشته است در همان زمان از بین می رود.
و حتی گاهی وقت ها به دروغ نیز متوسل می شوند، افرادی هستند که اعتماد به نفس کمی به خود دارند، با این کار قصد دارند تا اعتماد به نفس خود را افزایش دهند. امروزه پیوند بین زوج های با ازدواج هایی که در سابق صورت می گرفت کاملا متفاوت می باشد. در زمان امروز اکثر زوجین هر دو با هم به کار بیرون از خانه اشتغال دارند، زمان کمی را برای صحبت کردن با یکدیگر دارند، هنگامی که فرصتی برای صحبت کردن پیش می آید در اغلب موارد راجع به کار بیرون از خانه ی خانم یا آقا می گذرد، به ندرت پیش می آید که زوجین در مورد رابطه ی خودشان، زندگی دو نفره ای یا چهار نفرهاشان به صحبت بنشینند.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
سلام من دختری ۲۰ ساله ۵ ساله عاشق یکی شدم برای اثبات عشق بهم تجاوز کرد خانوادش بهم توهین میکنن از خودم بدم میاد دوست دارم پاک باشدم از اینکه باز بهم دست درازی کنه تنم میلرزه خانوادش باازدواجش مخالفن نمیدونم چطور خودمو نجات بدم
– رابطه ای که ماه ها یا سال ها برای به سرانجام رسیدنش تلاش کرده بودید، از دست رفته است. کسی که تا دیروز نامزدتان بود، می گوید شما را نمی خواهد و شاید مشکلی که نه شما و نه او از پس برطرف کردنش بر نمی آیید، به این جدایی منجر شده است. اما دلیل جدایی شما هر چه که باشد، چیزی از دلتنگی و ناراحتی هر روزه تان کم نمی کند. هنوز هم گاهی با تمام وجود می خواهید که برگردد و برای همیشه، شاهزاده سوار بر اسب شما بماند.
گاهی فکر می کنید هیچ مرد دیگری می تواند به اندازه او شما را خوشبخت کند و گاهی هم به خود می گویید، شاید همه این عشق و عاشقی ها بی سرانجام باشند. اگر شما هم با چنین شرایطی دست و پنجه نرم می کنید و می خواهید هر چه زودتر، از تلخی این روزها بیرون بیایید و دوباره به زندگی برگردید، در ادامه این مطلب با ما باشید. ما به شما میانبرهای آرام شدن را نشان می دهیم و با کمک یک تست، به شما می گوییم احساسی که داشته اید، تا چه اندازه منطقی و تا چه حد نادرست بوده است.
فراموش نکنید
اولین چیزی که بعد از جدایی افراد به آن تاکید می کنند، «فراموش کردن» است. اما واقعیت این است که در روان ما چیزی به عنوان فراموش کردن وجود ندارد. در واقع ناخودآگاه ما، مسئولیت افکار و خاطراتی که به گمان خودمان فراموش شان می کنیم را برعهده می گیرد و آنها را در خود نگه می دارد. پس اگر می خواهید دوری از او شما را آزار ندهد، به «فراموش کردن» رو نیاورید. چرا که تلاش برای از بین بردن موضوعات به خصوص موضوعات ناراحت کننده تنها به انکار و سرکوبی منجر می شود و می تواند تا پایان عمر ما را آزار دهد.
سوگواری کنید
اتفاقی را که افتاده است را بپذیرید و حتی به خاطرش ناراحت باشید. این حق شماست که برای از دست دادن فردی که در زندگی تان تاثیرگذار بوده است، غمگین باشید. پس سعی کنید با تمام وجود این واقعیت را بپذیرید که این رابطه تمام شده است و از این به بعد باید زندگی تان را بدون آن فرد سپری کنید.
ریشه مشکل را پیدا کنید
اگر سوگواری شما برای این از دست دادن بیش از اندازه طول کشیده است، باید به دنبال دلیل این اتفاق در خودتان بگردید. آن فرد چه ویژگی هایی داشت که نمی توانید از او بگذرید و در آن رابطه چه چیزهایی را به دست می آورید که نمی توانید از آنها بگذرید. در هر رابطه ای احتمال از دست رفتن هم هست. اما اگر شما یک نفر را نمی توانید فراموش کنید و خاطراتش را رها کنید باید برای خودتان به دنبال دلیل این اتفاق بگردید. احتمالاً در این رابطه نیازی از شما ارضا می شده و تا به دنبال راهی تازه برای پاسخگویی به آن نیاز نگردید، نمی توانید برای زندگی تان قدم تازه ای بردارید.
واقعیت را بپذیرید
می توانید در مورد یک موضوع حرف نزنید یا بگویید بی اهمیت است، اما این تلاش مشکل شما را بیشتر می کند. اگر می خواهید از این مشکل رها شوید، باید به چیزی که ناراحت کننده است بپردازید. از تلاش برای فکر نکردن به آن دست بردارید. همه آنچه که در این رابطه گذشته است را بررسی کنید. از خود بپرسید «چه شد که این فرد تا این اندازه روی من تاثیر گذاشت؟» چرا این موضوع شما را تا این حد رنجانده؟ چطور می توانید خودتان را تسکین دهید؟ چطور می توانید با نبودن آن فرد کنار بیایید و با وجود این از دست دادن، زندگی خوبی داشته باشید؟
به نیازهایتان پاسخ دهید
بعد از شناختن نیازهایی که در آن رابطه ارضا می شدید، باید به دنبال راهی دیگر برای برطرف کردن آن نیازها بگردید. اگر آن نیازها واقعی بوده است، باید در جای دیگری راهی برای پاسخ گفتن به آنها را جستجو کنید و اگر کاذب بوده است، باید در خودتان دلیل این نیازهای غیر منطقی و تغییر را جستجو کنید.
یادتان نرود که باز هم از دست می دهید
این واقعیت را فراموش نکنید که ما قرار است در جریان زندگی مان خیلی افراد را از دست بدهیم. انسان از زمانی که به دنیا می آید تا زمانی که از دنیا می رود، قرار است بسیاری از نزدیکانش را از دست بدهد و روند طبیعی زندگی است. اما اگر این روند، شما را بیش از اندازه عذاب می دهد، باید از خود بپرسید «چرا من نمی توانم این از دست دادن را فراموش کنم و از سوگواری بیرون بیایم؟» طبیعی است که شما تا مدتی برای این فقدان ناراحت و پریشان باشید اما سوگواری طولانی مدت، آرام آرام تبدیل به افسردگی می شود و همه زندگی شما را در بر می گیرد.
حس تان را زیر ذره بین بگذارید
آیا بودن این فرد در زندگی تان، منفعتی را به دنبال داشته است؟ برای مثال با او به شما خوش می گذشته یا باعثمی شده چیزی از او یاد بگیرید؟ اگر این منفعت منطقی باشد، می شود از آن گذشت و پاسخ آن نیاز منطقی را در جای دیگری پیدا کرد. اما اگر یک نیاز کاذب دلیل دلبستگی بیش از حد شما باشد، با هیچ چیز نمی توانید آن را جایگزین کنید. تنها راه شما این است که در خودتان دلیل اصلی این دلبستگی را پیدا کنید و با برطرف کردن مشکلات خودتان، به این سوگواری هم پایان دهید. بعد از، از دست دادن یک رابطه عاطفی، کنار آمدن با دلایل منطقی آسان است. شما به راحتی می توانید جایگزین دیگری برای آنها پیدا کنید و به زندگی تان ادامه دهید. اما اگر دلایل احساسی و نادرست شما را به این رابطه پیوند زده باشد، بیرون آمدن از آن کار آسانی نیست. اگر می خواهید بدانید دلبستگی تان به این ارتباط منطقی است یا به دلیل ناتوانی های خودتان در آن ماندگار شده اید، به سوالاتی که در این مطلب آمده، پاسخ دهید.
حس تان راست می گوید؟
اگر می خواهید بدانید کجای کارید و تا چه اندازه رابطه تان با نامزدتان منطقی است، به سوالات زیر پاسخ دهید. این تست کوچک به شما می گوید که به خاطر منطق احساس عاشقی می کنید یا دلایل نادرستی شما را وادار به عاشق بودن می کنند، پس صادق باشید و بدون خودسانسوری پاسخ دهید.
به من احساس امنیت می دهد
خیالم از این رابطه راحت است و دلم را نمی لرزاند. وقتی مشکلی برایم پیش می آید، از اینکه او حامی من است دلگرم می شوم.
بله – خیر
به او احساس خوبی دارم
به او علاقمند هستم. دلایل زیادی را برای این علاقه دارم و رفتارها و ویژگی های او برای ادامه رابطه به من انگیزه می دهند.
بله – خیر
نیاز به احترامم را برطرف می کنم
خانواده، همکاران و دوستانم بدون مقاومت این رابطه را به رسمیت می شمارند و از بودن او در زندگی ام استقبال می کنند.
بله – خیر
به من توجه می کند
حواسش با من است و نمی گذارد در این رابطه تنهایی یا خلایی را احساس کنم. مرتب با من تماس می گیرد و از حالم با خبر می شود.
بله – خیر
حسش را در این رابطه درگیر می کند
تغییراتم را می فهمد و بدون آنکه بگویم، متوجه احساساتم می شود. با رفتارش می گوید به ظاهرم و شرایط روانی که در آن قرار دارم توجه می کند.
بله – خیر
چه نمره ای می گیرید؟
اگر پاسخ شما به سوالات مثبت باشد، شما احساسی منطقی داشته اید و می توانید تک تک این احساس ها را در دنیای بیرون، بار دیگر به دست آورید. اما اگر پاسخ شما به ۳ سوال از ۵ سوال ذکر شده منفی است، ترس ها و کاستی های درون تان شما را تا این حد عذاب می دهند. پس در اولین فرصت، برای ترمیم خود آسیب دیده تان، با یک روانشناس مشورت کنید.
سلام من داستان زندگیم خیلی عجیبه…من الان پسری۲۲ساله هستم!!!اولین بار در سن۸سالگی بهم تجاوز شد چند بار توسط چند پسر۱۷و۱۸ساله!!مشکل اینجا هست که اونا به بقیه دوستان خودشون هم گفته بودن!!!من تا سن۱۱سالگی با تهدید بهم تجاوز می شد….من اینکارو سنم کم بود گفتم بازی هست با برادرم انجام دادیم!!!من دیگه اتفاقی نیفتاد تا سن۱۵سالگی زوری بهم تجاوز شد و اونجا هم تکرار شد!!!من الان با خودم نمی تونم قبول کنم اون روزا اون آدم من بودم!!!شرمم میاد از سن ۱۵سالگی اتفاقی نیفتاد!!!قیافه من خوب بودش!!!سوالم من اینه من چرا این اتفاق برا من افتاد.می دونم کودکان زیادی بودن ولی چرا من جز دسته که اتفاق نیفتاده نیستم!!!اینا سرنوشته؟؟سادگی یا بچگی؟؟من دلم میخواست برگردم به دوران بچگیم این اتفاقات تکرار نشه!!!از۱۶سالگی تا الان که۲۲سالمه!!!۷ساله به اون ۷سال تلخ زندگیم فکر میکنم!!!من از اون دنیام هم میترسم!!!امید بیخودی نده میدونم نابود شدم!!!معجزه از خدا بخوام میشه؟؟صبح بیدار بشم این اتفاقات نیفتاده باشه!!!خلاصه که این تجاوزات کل زندگیمو گرفت!!!
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
سلام من یه پسر ۱۵ سالم وقتی ۹ سالم بود مورد آزار جنسی قرار گرفتم البته نه به صورت دخول کامل ولی هنوز صحنه های اون میاد جلوی چشم مخصوصا که دایی ام و بابا و مامانم می دونند نمی دونم چی کار کنم
با سلام خدمت شما دوست عزیز
در آزار های جنسی روحیه فرد تحت تاثیر قرار می گیرد و نیاز است کهش ما به صورت حضوری به روانشناس مراجعه داشته باشید تا در این مسیر به شما کمک بیشتری شود . دقت کنید که شما در سنی نبودید که بتوانید جلوی این اتفاق را بگیرید .
۱٫ واکنش خانوادیتان نسبت به این موضوع چگونه می باشدو از این فرد شکایت کردند؟
۲٫ در زمان فعلی چه احساسی نسبت به این موضوع دارید ؟
۳٫ این اتفاق تایری بر روحیات و یا شرایط درسی و ارتباط شما با دیگران گذاشته است؟
۴٫ چه میزان این اتفاق در ذهن شما وجود دارد؟
۵٫ در زمان فعلی خودارضایی می کنید؟