من 18 سالمه و پسرم
توی کل زندگیم یک دوست واقعی و صمیمی نداشتم! اگرم بودن از شانس من سریع رفتن شهر دیگه
بطوریکه الان یدونه دوست ندارم باهاش برم بیرون چندین ماهه توی خونه ام و تنها و منزوی
گاهی اوقات گفتم برم دنبال دوستی اینترنتی با دختر اما همیشه دو تا مشکل بوده یکی اینکه آبرو خیلی واسم مهمه و اگر خودم رو قشنگ معرفی نکنم هیچکس دوست نمیشه باهام و اینکه همیشه نسبت به اینکار حس بدی داشتم
کلا ادم اینکار نیستم!

بعد هم میبینم که نسبت به همسن هام هیچم! حس میکنم خیلی از بقیه عقب ترم! یکی موسیقی کار میکنه یکی کلاس ورزشی یکی زبان و…. یکی آدامس های مختلف میشناسه یکی عطر و ادکلن یکی هزار جور لباس میخره و میپوشه و…
من هیچ کاری نمیکنم یک مرده ام!
من هیییچی هیچوقت کلاس خاصی نرفتم اگرم رفتم کلا دو سه جلسه و ادامه ندادم
فقط توی یک زمینه یک کارایی میکنم که اسمش رو نمیارم حالا

یک زمانی جزو سه نفر درسخون شهر بودم الان یک سال افتادم! مثل بدبختا چند ماهه توی خونه نشستم روم هم نمیشه سال دیگه برم با کلاس پایینیام هم کلاس بشم دلم هم گرفته که چرا همکلاسی های قدیمم باید الان همه کنکور بدن و جاهای تاپ قبول بشن اونوقت من مثل بدبخت ها باید بیام اینجا برای شما بدبختی هام رو توضیح بدم!

هیچی هم که بلد نیستم! نه مراسمات مختلف رو بلدم نه عروسی رو بلدم باید چکار کرد نه عزا داری نه… متاسفانه خانواده هم زیاد نبردنم اینجور جاها یا اصلا نگفتن که بیا!

کلا آدم بدبختیم
هر وقت هم خواستم با کسی دوستی خوبی شروع کنم طرف آبروم رو توی خیابون برده از بس چرت و پرت گفته یا دیدم معتاده یا دیدم مشروب میخوره یا… یا میرن دنبال ناموس مردم!

این همه بدبختی واقعا باید چکار کنم؟ تازه نیاز شدید عاطفی به جنس مخالف هم دارم اما روم نمیشه و آبروم اجازه نمیده دوستی و… داشته باشم

الان کاملا یک انسان بدبخت بیچاره هستم
نظرتون در مورد این آدم بیچاره از دست رفته چیه؟!

زنگ هم نمیزنم لطفا نگید من روم نمیشه زنگ بزنم همین که اینجا اینا رو گفتم خیلی هنر کردم