با سلام.پسر 29 ساله هستم.با مدرک ارشد دولتی.19 سالگی وقتی دانشجو بودم با یکی از بستگان عقد دایم کردم 3 سال بعد عروسی کردم.با اینکه اشنا بود من هیچ شناختی از روحیاتش نداشتم.بخاطر نداشتن پشتوانه خانوادگی و عدم سازگاری دخل و خرج خیلی زود تو زندگی کم اووردم.بخاطر همین همسرم درخواست طلاق داد و ما 5 سال پیش طلاق گرفته و عقد موقت 5 ساله کردیم تا اینبار ضعف های زندگی رو پر کنیم.من این اثنا فهمیدم همسرم بیماری دوقطبی داره و از من مخفی کرده بوده.من بخاطر فشار ایشون و البته بلند پروازی خودم دست به تجارت نامعقول زده و کلی بدهی بالا اووردم.خیلی هاشو پس دادم.اما این اواخر متوجه شدم همسرم با یکی اشنا شده که وضع مالیش خوبه. و خودش گفت دیگه زندگی ما تموم شده و پرده از رابطه اش برداشت و گفت باهاش قصد ازدواج داره و اخیرا با هم رابطه جنسی داشتن.خواستم بپرسم با این اتفاقات چی کار باید کنم و خودم اصلا راضی نیستم دیگه ثانیه ای کنارش باشم. ازدواج عجولانه و ناخردانه باعث شده الان تمام اعتماد به نفسمو از دست بدم .و دقیقا برگشتم سر خونه ی اوللطفا منو راهنمایی کنید تا بهترین تصمیمو بگیرم..مرسی