با سلام
4 سال است که عقد کرده و 2 سالی ست که زیر یک سقف زندگی میکنیم. من تحصیل کرده هستم . با همسرم نسبت فامیلی نیز داریم. خانواده من متوسط رو به ضعیف و خانواده خانمم وضعیت مالی خوبی دارند.
در جلسه خواستگاری بنده عنوان کردم که امید دارم من در آینده استاد دانشگاه شوم. متاسفانه این مورد پیش نیامد و اکنون در یک کارخانه با حقوق 1،500،000 تومان زندگی سختی میگذرانم.
پدر خانم بنده در مراسم عروسی حدود 10،000،000 میلیون برای بنده خرج کرده در عرف نیست.
و حتی برای پیدا کردن کار نیز به بنده کمک نموده، هر چند با آزمون وارد شدم.
خانم بنده هر از چند گاهی این موضوع را به بنده یاداوری میکند و فشار بسیار زیادی به بنده وارد می کند.
عنوان بی عرضگی را به بنده اطلاق میکند.
من که عصبانی میشوم حرفای بدی به زبان می آورم مثلا “خفه شو” و “گو نخور” و ایشان دقیقا همین حرفها را به بنده بازمیگردانند و به آن اضافه هم میکنند.
خانم بنده از نظر ظاهری زیبا هستند. بنده نیز از نظر ظاهری متوسط و تقریبا خوش اندام و ورزشکار هستم.
بارها به ذهنم میرسد که راهی جز طلاق ندارم. ولی چند مورد مرا منصرف میکند.
1. آبروی پدر و مادرم و خواهر مجردم
2. اینکه متنفرم که بعد از من ببینم که با کس دیگری با خوشی زندگی میکند (حسادت)
خواهشمندم مرا راهنمایی بفرمایید
بسیار متشکرم