سلام و خسته نباشد خدمت شما
یه دختر 26 ساله هستم در دوران دانشجویی با کسی بمدت 3سال دوس بودم و کلا اونموقع همدیگرو میخواستیم کلا نشد و همه چیز تموم شد الان 3سالی از اون جریان میگذره. و بعد از اون من سخت تونستم پسرا رو باور کنم یه مدت با پسر یکی از فامیل چت میکردم خوشم میومد ازش بهش حس داشتم ولی انگار اون زیاد تمایلی نداشت منم زیاد نمیچسبیدم بهش ولی خب مرتب تو ذهنم بود گاهی اون پیام میداد حرف میزدیم تقریبا چندماهی رو همینطور سپری کردیم یه جورایی صمینی شدیم اون منو ب چشم دیگه ایی میدیدو من ب چشم دیگه تا اینکه صحبت شد ک باهم مشروب بخوریمو از این حرفا منم گفتم تا حالا نخوردم گفت خب اگه دوست داری بخور منم دو دل بودم کلی حرف زدیم از سکس کردنش گفت میگفت آخرین بار چندماه پیش سکس داشته منم پرسیدم خب با کی گفت با کسی ک بهش حس دارم دیگه چون غیر از این نیست دیگه منم گفتم عکسشو میشه ببینمو اونم نشونم داد دلم شکست خیلی حس بدی داشتم با اینکه من شاید از اون دختر سر تر بودم از همه لحاظ اما اون منو تایید نکرد چون همیشه میگفت من از فامیل زن نمیگیرم چرا چون یبار 7..8 سال پیش یه نامزدی ناموفق با فامیلش داشته و حالا دیگه نمیخواد حالا واسه من خیلی سخته دلم گرفت وقتی عکس دختره رو دیدمو فهمیدم دوست دختر پایه داره.
از طرفی هم خودم با یه پسر آشنا شدم ک از همه لحاظ اوکی بود بعد چون من یکم باهاش سرد برخورد میکردم ازم ناراحت شده مثلا وقی میگفت عزیزم گلم بیا تو بغلم انتظار داشت ک منم همراهیش کنم در صورتی ک منم دوست داشتما اما خب پیش خودم میگفتم چون اول رابطمون هستش نمیخوام انقد راحت باش حرف بزنم ک فکر کنه من از اون دسته دخترام ک با همه اینجور رفتار میکنم الانم بخاطر همین مسئله سرد بودنم جواب تلفنمو نداد نمیدونم چ کنم از اون طرف اون پسر فامیل از این طرف این یکی واقعا حس بدیه یه راهنمایی کنید بهم ممنون میشم