13
خانواده همسر
ما 7ماهه عقدیم، همسرم خونه باباشه، خانوادشو دوس داره، زیاد فکرش درگیرشونه، اونا هم هرروز یه مشکلی چیزی. دوستشون ندارم. حتی شاید بخاطر اونا به من راستشو نگه، با اینکه ما مثل 2تا دوستیم با هم!
اصلا این وضعیتو دوس ندارم. خودش تنها رو دوس دارم.
گفتن این حرف بهش اشتباهه، نگفتنشم منو افسرده میکنه و کم کم متنفر!
تا 1-2 سالم نمیتونم خونه بگیرمو مستقل.
ممنون
دوست عزیز ایکاش در نوشتن مطالبتون کمی دقت میکردید و بهتر بنویسید … به هر حال ازدواج در ایران شامل شما دو نفر نمیشه و شامل خانواده ها هم میشه چون پیوند دو خانواده است … پس دوست داشتن شما باید شامل خانواده ایشون هم باشه وگرنه زندگی خوبی نخواهید داشت … به همین خاطر در مورد احساساستون باید مشاوره کنید تا به آرامش ذهنی برسید و از این همه تنفر خودتون رو دور کنید … چون تنفر مثل سمی تمام زندگیت رو مسموم خواهد کرد
با تشکر
گفتم خلاصه بنویسم که از حوصله خارج نشه.
راستش دیروز ازش خاستم بعنوان ۱دوست حرفمو بشنوه و ناراحت هم نشه!
با حوصله گوش دااد واقعا کمک کرد. مثل آبی که رو آتیش بریزی
بازم ممنون
خب خداروشکر …
سلام ، منم با خانواده شوهرم مشکل دارم ،اونا اصلا به آدم احترام نمی ذارن ولی توقع احترام دارن اونم خیلی زیاد.
مثلا برای عید اصلا خونه ما نیومدن ولی توقع داشتن برای روز مادر و پدر من برم خونشون ، من نرفتم ولی همسرم رفت. اونا طبقه بالای خونه ما زندگی میکنن. هیچوقت خونمون نمیان شاید سالی دو یا سه بار . اصلا احترام نمیفهمن یعنی چی ؟؟
برای روز اول عید مارو دعوت کردن اونم ساعت ۱۱ صبح اول فروردین برای ناهار!!! ولی بقیه مهموناشونو از چند روز قبل دعوت کرده بودن!!!!
خسته میشم از این بی احترامیاشون ، شوهرمم انگار متوجه نمیشه اینکارشون توهین هست به خانواده سه نفره ما یعنی اینکه شماها رو اصلا ما حساب نمیکنیم!!!!
هروقت هم کاری داشته باشن به موبایل شوهرم زنگ می زنن ، هروقت هم کاری داشته باشم زنگ بزنم خونشون اونقد دیر جواب میدن یا اصلا جواب نمیدن ، همش هم تو گوش شوهرم می خونن فلانی که مرمر داره باهاش میگرده فلانه و ….
خلاصه اونقد بد می گن از طرف تا شوهر منم نسبت به اون فرد بد دل میشه ، حرف خانوادش خیلی روش تاثیر داره ، حرف اونا میشه اصل براش ، مشورت اول از اونا میگیره ، اصلا انگار اعتماد بع نفسشو گرفتن تو دستشون !
ممنون میشم راهنماییم کنید. سوالی بود هستم
شاید روشی که میگم سخت به نظر بیاد ولی در کل در بیشتر خانواده های سنتی چنین رفتارهایی مشاهده میشه ولی شما میتونید با سلاح محبت بهشون نزدیک بشید و توجهشون رو به خودت جلب کنید … محبت و توجه میتونه یک ببر وحشی رو رام کنه … شاید در اول مقاومت نشون بده ولی به مرور میتونید نسبت به محبت خودتون عادتشون بدید و از این طریق میتونید روی شوهرتون هم موثر باشید … چون جلوی بدبینی همسرتون رو گرفتید و هم اگر بتونید به خانواده اش نزدیک بشید و اعتمادشون رو جلب کنید از این طریق میتونید روی شوهرتون بطور غیر مستقیم موثر باشید
با این مشکلات از لحاظ جنسی خیلی سرد شدم نسبت به همسرم ، قبلا خیلی خوب بودم شاید هر روز رابطه داشتیم ولی الان به زور دو هفته یی یبار ، خودم خسته ام از این حس بد ، شوهرمو دوست دارم ولی رفتارای خانوادش خیلی اذیتم میکنه ، و اینکه شوهرم متوجه این رفتارا نمیشه بیشتر اذیتم میکنه ، الان بیشتر اوقات بخاطر نداشتن رابطه جنسی دل درد شدید میگیرم ولی رغبت ندارم برای نزدیکی با شوهرم !!
چیکار کنم خوب بشم ، البته شوهرمم خیلی داره اذیت میشه از این موضوع
راسی من ۲۸ سالمه و شوهرم ۳۴ سالشه و یک دختر ۳ ساله هم داریم
دوست عزیز همونطور که گفتم بهتره به جای نشون دادن حساسیت هایی که هیچ تاثیری ندارن برای جلب نظر خانواده همسرتون اماده بشید … فکرتون رو از تمام این اتفاقات رها کنید چون فکر کردن شما هیچ تاثیری در بهبود روابط نداشته و شما باید تا به حال به این مورد رسیده باشید … پس به جای این همه استرس و نگرانی وارد کردن باید سیاست زنانه خودتون رو برای رسیدن به هدفتون بکار ببرید
سلام به نظر من اولین قدم اینه که اگر میتونید با توافق شوهرتون محل زندگیتونو از اونها فاصله بدین این خیلی کمک میکنه حتی دورتر از یک محله واینو مطمئن باشید که شوهرتون هم متوجه اشتباهات خانوادش هست فقط بروز نمیدهد.برای حل مشکلات از خانوادتون کمک بگیرید اگرخانواده خودتون یک الگوی رفتاری درست با شما و همسرتون داشته باشند همسرتون هم به مرور بیشتر متوجه اشتباهات و ضعف خانوادش خواهد شد.
سلام. من دوسال ازدواج كردم. خانواده همسرم وضع مالي خوبي دارن، از اين نظر بهم ميخوريم. ولي به شدت حسابگر هستند. در تمام كارهايي كه انجام ميدن همينطور هستند. اگه براي نفعي نداشته باشه امكان نداره كمكت كنن! مناسفانه به شدت حسود هستند، باورتون نميشه، ولي مادر شوهرم تعداد بادوم هايي كه ميخواد به بچه هاش بده رو ميشمره! فكر كنيد هر كدوم ٥٠٠ تا!!!!
متاسفانه توي محبت كردن هم انگار معامله ميكنن! تا اين حد كه اگه من براي همسر هديه اي براي تولدش بخرم، اونم برام هديه ميخره اگر نه، به يه شاخه گل بسنده ميكنه! متاسفانه خانواده همسرم خيلي بد صحبت ميكنن، خيلي راحت تو ذوقت ميزنن و بهت بي احترامي ميكنن، ولي به شدت از عروسشون توقع احترام دارن. منم بارها به همسرم و خواهرشون گفتم كه منم توقع دارم بهم احترام بزاريد، حداقل يه زنگ بزنيد و حال منو بپرسيد، ولي اصلا انگار من عروسشون نيستم!
جالب اينجاست كه اصلا از پسراشون نميخوان براشون كاري انجام بدن، فقط عروس بايد كاراشون رو بكنه، بعد عزت و احترام و قربون صدقه رفتنشون براي پسرشونه! خدا نكنه كوتاهي كني چنان به شوهرم كم محلي ميكنن كه تا به خونه نرسيده دعوامون ميشه! و بازم متاسفانه شوهرم به شدت به خانواده اش وابسته است. بارها بهش گفتم من كه زنتم جاي خودم، خانواده ات هم جاي خودت، اما تنها حرفش اينه كه تو هيچ كاري واسه من نكن فقط به خانواده من احترام بزار، از نظر اين خانواده هم احترام گذاشتن يعني كلفتي كردن براشون!! همه اينا رفتارهارو تحمل كردم تا جايي كه ديدم كم محلي هاي خانوادهش داره شوهرم رو از من دور ميكنه طوري كه هفته به هفته باهم قهر بوديم، هر چي ازش ميپرسيدم چته هيچي نميگفت. بالاخره يه شب منم قاطي كردم بعد از كلي بحث و دعوا رفتم خونه پدرم، و چون خانواده ام كم و بيش از مشكلات من خبر داشتن دخالت كردن و حسابي از خجالت شوهرم و خانواده اش در اومدن! من يك ماه خونه بابام بودم تا اينكه پدر بزرگ من و مادر بزرگ اون تو يه روز فوت كردن و اين شد راهي براي برگشت من به خونه! بعدش به پيشنهاد خانواده من رفتيم پيش يه مشاور، ايشون هم توصيه كرد كه فعلا با خانواده ها قطع رابطه كنيد! يعني من تنها برم خونه پدرم ، همسرم هم تنها بره ديدن خانواده اش.
بماند كه تو همين يك ماه پدر شوهرم زنگ زد همه خانواده منو خبر دار كرد. من برعكس خانواده شوهرم كه همشون شهرستان هستن، با اقوامم رفت و آمد زيادي داشتيم و الان نزديك ٨ ماهه كه نه خونه كسي رفتيم و نه مهموني داشتيم.
من از اين وضع خسته شدم، ولي از طرفي هم نميخوام شروع كننده رابطه باشم. خيلي بهم بي احترامي شده، نمي تونم حرفا و كاراشون رو فراموش كنم! واقعا نميدونم بايد چيكار كنم! لطفا راهنماييم كنيد.ممنون.
دوست عزیز برای شما راهکاری ارائه شده که در حال حاضر بهترین راه حل هست … ریشه درگیری های شما رفتار خانواده ایشونه که اگر رابطه دوباره برقرار بشه تمام مشکلات دوباره بروز میکنه … هر چند چنین زندگی قارچ گونه ای باب میل هیچ انسانی نیست و باید بین افراد رفت و آمد برقرار باشه …
پس شما باید خودتون انتخاب کنید یا باید چنین وضعی رو تحمل کنید یا به سیستم و روال سابق برگردید و یا راه سوم رو در پیش بگیرید که خودتون میدونید چه راهی هست
انواع وابستگی ها
وابستگی یکی از همسران به خانواده خود دو حالت میتواند داشته باشد. در حالت اول فردی که به خانوادهاش وابسته است تنها در مواردی خاص، برای حل مشکلها و اختلافها به سراغ خانواده میرود و به تصمیم و گفته آنها عمل میکند اما در حالت دوم خانواده برای فرد حکم سایه را دارد؛ خانوادهاش در زندگی جدید او حضور و نقش پررنگی دارند. در تمامی تصمیماتی که قرار است بگیرد خانوادهاش نیز حضور دارند. این فرد بعد از جدا شدن از خانواده خود و تشکیل یک زندگی جدید نتوانسته است از لحاظ روانی و عاطفی از پدر و مادر خود جدا شود. در این وابستگیهای بیش از حد، خانواده هم به خود اجازه میدهند در کوچکترین مسائل مربوط دختر و یا پسرشان دخالت کنند. اغلب حالت دوم است که مشکلساز میشود.
سنتی هستید یا مدرن؟
در خانوادههای امروزی عملکرد همسران با گذشته متفاوت است. زنان تنها مسوولیت کار در خانه و بزرگکردن بچهها را ندارند و مردان نیز تنها نانآور صرف نیستند. زنان علاوه بر نقششان در خانه شاغل نیز هستند و مردان نیز مسوولیتهایی را در خانه به گردن میگیرند. نمونهای که در ابتدای مطلب به آن اشاره شد یکی از نمونههایی است که تفاوت بین زندگی مدرن و سنتی میتواند مشکلساز باشد. در حالتی دیگر اگر مرد در این حد به خانوادهاش وابسته باشد که از آنها حمایت فکری و کاری بگیرد مشکلی پیش نخواهد آمد اما اگر این وابستگی منجر به این شود که الگوهای سنتی خانواده خودش را وارد زندگی مدرن امروزی کند، مثلا حاضر نباشد در کارهای خانه به همسرش کمکی کند، بدون شک عوارضی برای خانواده جدید به وجود خواهد آمد. در شرایط تغییر یافته امروز اگر این وابستگی سبب شود که خانواده بخواهند تجارب گذشته را در شرایط کنونی به فرزندشان تحمیل کنند در نهایت مشکلات زیادی برای خانواده تازه تاسیس ایجاد میشود.
گاهی وجود بزرگترها به جای پیوستگی، باعث اختلاف و گسستگی بین زوجهای جوان میشود. تجربه گذشتگان اغلب حامل پیامهای ارزشمند است اما باید توجه کنیم در زندگی در حال تغییر امروزی باید با شتاب بیشتری اطلاعات را برای پیشرفت زندگی کسب کنیم.
وقتی خانواده پسر مخالف ازدواج است
راهنمای آداب معاشرت با خانواده همسر
وابستگی به خانواده، پیش درآمد طلاق
اگر همسرتان وابسته است…
در صورتی که همسر شما به خانواده خود وابستگی زیادی دارد میتوانید از راهکارهای زیر برای کاهش این وابستگی کمک بگیرید:
۱- همسرتان را متوجه این موضوع کنید که دخالتهای خانوادهاش سبب بروز اختلاف و فاصله بین شما شده است. به آرامی و با احترام با او صحبت کنید، شما یک زوج هستید پس او را متقاعد کنید؛ به او بگویید پدر و مادرش مشاورهای خوبی هستند و شما میتوانید از آنها راهنمایی بگیرید اما در نهایت باید با همفکری یکدیگر تصمیم نهایی را بگیرید.
۲- در زمان گفتوگو با همسرتان پیشداوری نکنید؛ به مواردی که اتفاق افتاده و به صورت تجربی پیش آمده اشاره کنید و روی موارد موجود اظهار نظر کنید. برای او مثال بزنید که با توصیههای خانوادهاش چه نتایج تلخ و غمانگیزی برایتان حاصل شده است و اگر دخالت خانواده او نبود این مشکلات پیش نمیآمد.
۳- او را متهم نکنید تنها آثار کارش را به او گوشزد کنید.
۴- با همسرتان ارتباط صمیمیتری داشته باشید تا او شما را محرم بداند و احساس نزدیکی بیشتری با شما بکند. با او صحبت کنید تا او نیز تشویق شود حرفهایش را به شما بزند.
دل کندن از خانه پدری
در صورتی که همسرتان به این نتیجه رسید که وابستگی بیش از حد او برای زندگیتان مشکلساز شده است و خواست در رفتار خود تجدید نظر کند باید در درجه اول با هم به یک تفاهم اولیه برسید. تفاهم را به صورت گفتاری و بعد در عمل ایجاد کنید. با موارد کوچک شروع کنید و استقلال خود را به خانواده نشان دهید. با استقلال حاصل شده رابطه شما نیز محکمتر خواهد شد. در واقع حالا نوبت به عمل رسیده است؛ حرفهایی را که با هم زدهاید در عمل پیاده کنید. با هوشیاری برنامهریزی کنید. برای مثال زمانی که یکی از اعضای خانواده همسرتان در کاری مداخله کرد بگویید: «حتما به این موضوع نیز فکر می کنیم.» به این ترتیب خانواده او نیز از شما دلگیر نخواهند شد. خانوادهها با دیدن خوشبختی و سعادتمندی شما شکایتی نخواهند داشت. در این حالت عزت نفس، رشد و استقلال در شما و همسرتان تثبیت میشود.
مرمر خانم… بنظرم تا طبقه بالا خانوادشون هستی، اوضاع همینه.
– نه اینکه سختت شه یا تو فکرت باشه که هرچی زودتر بخایی بری جا دیگه، ولی حتما تو برنامه زندگیتون سعی کن باشه و بعنوان یه اصل به شوهرت بگو.
– بیشتر با شوهرت بیرون و پارکو اینا برو و بذار لحضات عالی ای باهات داشته باشه.
– با خانواده شوهرت مهربون باش و کاری به رفتار اونها نداشته باش، مثل یک پرنسس باوقارو مهربون باش برا همه، بدون چشمداشت. و حتما سرت گرم یک حرفه،ورزش یا کاری باشه، وقتی سرت گرمه و در حال پیشرفتی، کمتر فکرتو درگیر آدما و چیزای بی ارزش میکنی.
موفق باشی
سلام
خواهشن به منم کمک کنید
من یک سال بیشتره ازدواج کردم.شوهرم بیشتر از اینکه به خونه وزندگی خودش توجه کنه به مشکلات خانوادش رسیدگی میکنه.خیلی حواسش به خانوادشه مادرشم از این موضوع سواستفاده میکنه.ما ۸ماه نامزد بودیم تو دوران نامزدیمون مادرشوهرم اینقدر خرج گذاشت پشت دست شوهرم (برای خودش نه من)که ما هنوز داریم بدهی پرداخت میکنیم.اعتراض هم که میکنم شوهرم میگه من پسربابام بودم اون موقع به تو ربطی نداره و سختیشو من الان دارم یک ساله تحمل میکنم.زندگی خودمونم خیلی مشکل داره همش با قسط و قرض و کرایه خونه میگذره ولی بازم شوهرم همه حواسش به خانوادشه.اگه خبری به گوششون برسه که قراره پولی دست ما بیاد از یک هفته قبلش یکسره مادرشوهرم زنگ میزنه به شوهرمو ناله میکنه از مشکلات الکیشون میگه تا شوهرم بهش پول بده.با اینکه شوهرم دیده وقتی خودشون خوش هستن وراحتن حتی محلم بهش نمیزارن ولی بازم همش حواسش به اوناس تمام قسط و اجاره خونه ویخچال خالی رو من باید حواسم باشه بهش.من تویه خانواده نسبتا مرفه بزرگ شدم ولی مادرم بهم یاد داده که چجور پس انداز کنم و زندگیمو جمع کنم ولی اینکه تنهایی بخوام زندگیمو دنبال خودم بکشم و شوهرمم همش تحت تاثیر خانوادش باشه دیگه تحمل ندارم.
راه حل محبتتونم امتحان کردم وقتی محبت میکنم به مادرشوهرمو بهش نزدیک میشم بدتر میشه ناله ها و مشکلاتشو راحت تر وبیشتر بیان میکنه و بیشتر وارد زندگیم میشه.
توروخدا کمکم کنید من میخوام زندگی کنم شوهرم خودش آدم خوبیه ولی نمیزارن حواسش به زندگیش باشه اونم خودشو موظف میدونه که باید به مشکلات اونا رسیدگی کنه همش میگه اگه من الان خانوادمو ول کنم پس فردا بچم چیکار میخواد با من بکنه!
خواهش میکنم راهنماییم کنید دیگه دارم نسبت به شوهرم بی محبت میشم چیکارکنم؟
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر قیطریه:
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
دفتر سعادت آباد:
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
دفتر شریعتی:
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه