سلام . خسته نباشید
مادرم نمیتونه و یا نمیخواد خاطرات گذشته رو فراموش کنه قبلا که پدرم نارحت ش کرده و یا باهم دعوا کردن و یا پدرم به حرف هاش گوش نداده … الان که وضعیت خیلی بهتر شده ینی بابام شرمندس و قدر مامانمو میدونه ، حالا مادرم بداخلاقی میکنه با بابام و همش به گذشته فکر میکنه که چرا اینطوری کرد و … و همش یاد گذشته میفته و اکثرا تکرار میکنه که خسته شده از زندگی و هیچی دلش نمیخواد ،از هیچ چیز خوشش نمیاد ،و دیگه محبت های پدرمو دوس نداره و …
من نمیدونم تو اینجور شرایط به مادرم چی بگم هرچی میگم هم ، میگه تو بچه ای نمیفهمی …. ممنون میشم من و راهنمایی کنید تا به مادر و پدر کمک کنم همیشه تو زندگیشون شاد باشن . من واقعا نمیخوام این وضع ادامه پیدا کنه
سپاس فراوان