سلام من پسری چهارده ساله هستم. احساس گیجی میکنم نمیدونم چی درست و چی غلطه بین عقاید غرق شدم گیج گیجم درون ذات درونم احساس میکنم از دین و ایمان بدم میاد فکر میکنم بچه ها و هم سن و سالان من که خیلی بچه های خوبی نیستند صدها کار میکنند که اصلا شایسته ی گفتن نیست وقتی اطرافیانم بد هستند من چرا باید خوب باشم فکر میکنم اگه آدم خوبی باشم اینطوری دیگه طرد میشم دیگه کسی من رو قبول نداره و میگن این مثبته ولش کنین. گیجم خودم رو گم کرده ام یادم رفته چه کسی هستم میخوام همون آدم قبلی باشم همون که اصلا براش بقیه مهم نبودن کار خودش رو میکرد مهم نبود براش بقیه چی میگن اما حالا اینطوری شدم بعضی وقت ها هم احساس ناراحتی و افسردگی میکنم با اینکه دوستان خوبی هم دارم من قبلا از صحبت کردن با هم سن و سالانم ترسی نداشتم هیچ خیلی راحت نظرم رو میگفتم اما حالا هم بعضی اوقات میترسم هم حرف باب دل اونارو میزنم مبادا اگه مخالفشون حرف بزنم بد بشه. احساس میکنم آدم کم حرفی شدم بعد برای فرار از این شرایط آدمی میشم که نیستم دلم میخواد خودم باشم اما انگار یادم رفته کی بودم الانم میبینیم اصلا کسی نیستم من آدم شادی بودم با همه رفیق بودم اصلا این موضوعات و بقیه برام اهمیتی نداشت دوست دارم همون آدم بشم در یک کلام اگه کلی بگم گیجم در مورد نظرات مختلف و میترسم از خوب بودن و در نتیجه ی اون طرد شدن توی جمع همش به فکر اینم خودی نشون بدم اما دوست دارم صحبت کنم و فعال باشم اما اصلا به این موضوع که باید خودی نشون بدم فکر نکنم بعضی وقت ها هم احساس تنهایی و افسردگی میکنم با اینکه آدمای خوبی در کنارمم امیدوارم بتونین کمکم کنید تا این طرز نگاه منفی که نسبت به خودم دارم را تغییر بدl