سلام
من پسر 25 ساله ای هستم که در محیط کارم به همکارم علاقمند شدم و پس از مدت طولانی شرایطی پیش آمد که بتوانم با او صحبت کنم و علاقه خود را به او بگویم. ایشان گفتند که هیچ مشکلی با دوستی ندارند ولی تا دو سال نمیتوانند ازدواج کنند و من این شرایط را پذیرفتم. در پایان گفتگویمان شماره تماسی از ایشان گرفتم و به سر کارمان رفتیم. در همان روز بنده به ایشان پیشنهاد دادم که در روز بعد قرار ملاقاتی داشته باشیم تا با هم صحبت کنیم و ایشان گفتند که شب بهشون پیام بدم تا وقت خالیشون رو بهم بگن. من بهشون پیام دادم و بهد از سلام و احوالپرسی و … پیامی را که باید می دادند را ندادند و من بعد از یک ساعت پیام دادم که اگه دوست ندارید یا وقت نمیکنید خیلی اصرار نمیکنم. باز هم هییچ پیامی ندادند و صبح روز بعد باهاشون تماس گرفتم که جواب ندادن و بعد از یکی دو ساعت پیام دادن که از خواب بیدارشون کردم و خیلی ناراحت بودن و از اینکه من خیلی اصرار نمیکنم بهتره که از این قضیه بگذریم. من براشون نوشتم که منظوری نداشتم و معذرت خواهی کردم چندتا پیام رمانتیکم فرستادم که ناراحت تر شدن. و بهد از چند روز پیام دادن که نظر قطعی شون رو گفتن و چیزی از پیامهای من نمیفهمن. من سرکار ایشونو صدا کردم که باهاشون صحبت کنم ولی گفتن که حتی یک دقیقه هم نمیخوان باهام صحبت کنن. خیلی سرد برخورد کردن. ولی من دو ساعت صبر کردم که همه برن و کار ایشون تموم بشه تا با هم صحبت کنیم و من ازشون معذرت خواهی کنم ایشون فقط میگفتن که حق انتخاب دارن و من به انتخابشون احترلم بگذارم و … . و گفتن که از ادبیات من خوششون نمیاد و از پیامهای من چیزهایی رو که بهشون علاقمند نیستند رو دریافت کردند. منم بهشون توضیح دادم که قصد ناراحت کردنشونو نداشتم و یک پیام فقط یک معنی نمیتونه داشته باشه و چون اون روز تعطیل بود من فک کردم شاید شما میخواید استراحت کنید یا به کاراتون برسید و اصلا منظورم چیزی که شما فکر میکردید نبوده. در آخر گفتن که میبخشن منو و ما فقط میتونیم همکارای خوبی باشیم و رفتن.
ولی من واقعا بهشون علاقه دارم و الان چند ماهه که هم قبل از اینکه بهشون علاقمندیم رو بگم و هم بعدش اصلا زندگیم مختله و من نمیتونم بهشون فکر نکنم. حتی نموتنم خوب بخوابم یا .. .
من چه کار باید بکنم؟ کلا فراموش کنم یا راهی هست؟