با سلام. وقت بخیر. دختری ۲۳ ساله هستم. تو دانشگاه دوران کارشناسی آقایی بهم ابراز علاقه کردن و خانواده ها هم در جریان قرار گرفتن. پسر عاقل و فهمیده ای بود. فقط یه مساله این بود که ایشون و خانوادشون در یک روستایی که ۳ کیلومتر با شهر فاصله داره زندگی میکنن. تمام امکانات شهری رو دارن. فقط جمعیت خانواده و فامیلاشون خیلی زیاده. ما کم جمعیتیم. به صورت اتفاقی یک آشنای خانوادگی مشترک داریم. خانواده بدی نیستن. خودشم اهل کاره. به هرچی هم گفته عمل کرده. یعنی از صفر شروع کرده و الان با مدرک لیسانس مهندسی معماری به شدت شب و روز مشغول کاره. میگه الان اگه کار نکنم بعدا نمیتونم راحت زندگی کنم. خیلی هم تو کار پیشرفت کرده. من خودم الان دارم ارشد میخونم. خیلی هم منو تشویق میکنه. من و خانوادم بهترین جای شهر زندگی میکنیم و خانواده من از لحاظ تحصیلات در حد لیسانسن و کارمند اما اونا فقط بچه هاشون درس خوندن. ولی به نظر میاد آدمای بی آزاری باشن. میخواستم بدونم من از اول چه رفتار و برخوردی داشته باشم که احترامم تا آخر حفظ بمونه؟؟؟ و اینکه از جمعیت و شلوغی اونا نگرانم. البته خودش میگه هر کسی سرش تو کار خودشه و کسی به کسی کاری نداره. بیشتر میخوام بدونم من چجوری باشم؟؟؟ سپاس