خیانت همسر/زن/
مردی 47 ساله هستم مدت 22سال ازدواج کرده ام
در ین مدت همسرم دایم به من شک داشت حتی در سلام واحوالپرسی با زنان فامیل نزدیک در این مدت من
نه تنها به او کوچکترین شکی به او نداشتم اگر کسی هم میگفت که او را با کسی دیده است باور نمیکردم در این مدت 22سال تمام زندگی من دست او بود حتی کارت حقوقم و اتومبیلم را در اختیار او گذاشتم که او فقط مرا به محل کار میبرد ومیاورد یک سالی میشد که تغیراتی را در او میدیدم از جمله ارایش بیش از اندازه من گاهی به او میگفتم که چنین ارایشی را دوست ندارم بیرون انجام دهی ولی توجهی نمیکرد گاهی اوقات پرخاشگری نیز میکرد یا اینکه بعداز امدنم از محل کار که من درحال استراحت بودم از خانه یواشکی خارج میشد بعد از یکی دو ساعت
می امد چند روز قبل وقتی به خانه امدم درحال استراحت دیدم از خانه خارج شد البته خانه ما دو طبقه دارد قرار بعداز چند دقیقه کاری در طبقه پایین داشتم درب را باز کردم دیدم همسرم در حال مکالمه تلفنی است متوجه من نشد کمی گوش دادم دیدم دارد حرفهای عاشقنه و مرا ببوس وحرفهایی که شهوت برانگیز بود با یک حالت عجیب دارد مشخص بود بسیار شهوتی شده بود نتوانستم خودم راکنترل کنم رفتم کنارش گوشی را از او بگیرم با یک صدای لرزان گفت دوستم است بلافاصله گوشی راقطع کرد هرکار کردم نتوانستم گوشی را از او بگیرم تا به طبقه بالا رسید شماره را حذف کرد گفت دوستم بود گوشی راگرفتم ولی ان شماره اخر راحذف کرده بود از انروز تا الان اسایش و خواب از زندگی ما رفته گاهی اوقات میگوید طلاقم بده .رفتم پرینت مکالمه را از مخابرات بگیرم متاسفانه مراحل زیادی دارد بعد از ابروی تنها فرزندم که دانشجو است میترسم از طرفی ادامه زندگی برایم غیر ممکن شده است لطفا راهنماییم کنید به همه شک دارم .گاهی میخواهم اورابکشم
سلام واقعا متاسفم برای اتفاق ناگواری که برایتان رخ داده بدون اینکه به فرزندتان یا اطرافیان چیزی بگویید از او جدا شوید کشتن او شما را به دردسر بیشتری می اندازد که فرزندتان بیشتر آسیب می بیند شماهم از ابتدا نباید این همه آزادی میدادید واقعا خیلی غمگین شدم
سلام لطفا زود تصمیم نگیر اول پرینت بگیرمطمعن ک شدی حتما جدا شو چون همون فرزندت بیشتراسیب میبینه
وشایدهم باهاش سرد بودی زیادی…!!!
البته بازم دلیل برخیانت نمیشه پس اول طرف مقابل پیدا کن…!!!
باکشتن تازه بدترمیشی وعزاب بیشتر
سعی کن بهترین تصمیمو بگیری…!!!
با سلام
به نظر من اول باهاش خیلی صمیمانه صحبت کنین و بگین چ کمبودی داشته که همچین کاری کرده اگه دیدین که شما مقصرین یه فرصت دیگه بهش بدین و بذارین از نو شروع شه . به نظر من جدایی همیشه بهترین گزینه نیست.
سلام.من بیست و پنج سالمه و هفت ساله که ازدواج کردم
اوایل زندگیمون خوب بود تا پسرم ب دنیا اومد
متاسفانه از دو ماه قبل عید امسال متوجه رفتار مشکوک
همسرم شدم.موبایلش رو سایلنت میکنه.قایمش میکنه
تمام شماره ها و اسمس هارو پاک میکنه
اخیرا به طور اتفاقی گوشیش رو برداشتم و اسمس مشکوک دیدم.هر چقدر ازش توضیح خواستم،جواب نداد
وهمش میگه تو ب من شک داری.شماره تلفن های همسایه هامون رو تو تلفن خونه دیدم.الانم هر کاری میکنم تا باهاش منطقی حرف بزنم.داد و بیداد میکنه و ساک لباساش رو
میبنده و میگه من میرم.من هیچ علاقه ای دیگه نسبت به همسرم ندارم.ولی فقط و فقط دلم به حال پسرم میسوزه.
خواهش میکنم،التماس میکنم،کمکم کنید .زندگی خودم
که نابود شده.نمیخوام زندگی پسرم به چالش بیفته.تورو خدا جوابم رو بدین.با اتفاقاتی که اخیرا پیش ا ومده شک
ندارم که همسرم به من خیانت میکنه
در این مورد تا مطمئن نشدید نباید تهمت بزنید … اشتباه شما این بود که مستقیم وارد عمل شدید در صورتی که اگر در کارش تجسس نکرده بودید میتونستید ریشه این رفتارو پیدا کنید … که الزاما” همه این رفتارها به خیانت ختم نمیشود …پس برای جدایی عجله نکنید و با وساطت فردی معتمد و قابل اطمینان بیشتر تحقیق کنید … صحبت های واسطه میتونه سوء تفاهم و سوء ظن هایی رو از بین و یا به یقین تبدیل کنه … پس آرام و صبور باشید …. تا بتونید به نتیجه برسید
سلام داداش.
به نظر من دندون خراب رو باید حتماً کشید…
احتمالاً حضور این زن توی زندگیت بعدها به پسرت آسیب بیشتری وارد کنه.
وقتی که لباساش رو جمع کرد بذار بره که نادر رفت.
ان شالله گزینه های بهتری واسه ازدواج پیدا می کنی که واسه پسرت هم بهتر مادری می کنن.
میشه درمورد منم نظر بدی
واقعا ناراحت شدم زمونه بدی شده به نظر من بهتره طلاق بگیرید چون ادامه با همچین ادمی مثل جهنمه و با کار غیر اصولی خودتونو دردسر نندازید چون ارزش نداره
سمیرا خانم از طرز جواب دادن شما خیلی خوشم میاید. من مردی هستم ۵۲ ساله متاسفانه بعد از ۲۲ سال زندگی و داشتن ۲ فرزند دانشجو ومحصل مطمئن شدم که همسرم دارد خیانت میکند . بدون حتی یک لحظه درنگ تقاضای طلاق دادم. زندگی ام از نظر مادی نابود شد. ( مهریه – اجرت المثل – حق تنصیف و….) ولی آسایشی بدست آورده ام که اگر میایاردها هم داشتم با آن وضع نمیتوانسم به زندگی ادامه دهم. من تعجب میکنم بعضی از دوستان راهنمایی میکنند که صحبت کن و ببین علتش چی بوده ؟ و از این جور حرفها. خیانت به هر دلیلی باشد جایز نیست. چرا با این جور حرفها حق را به خیانتکار میدهید ؟ چه مرد و چه زن وقتی خیانت بمیان آمد دیگه فاتحه آن زندگی را باید خواند. بهرحال چاره خیانت مدارا و نصیحت و…. نیست. جایی خواندم آقایی نوشته بود زنم با پسرخاله و باجناقم رابطه داشته و تنها کاری که کرده محل زندگی اش را عوض کرده . میبینید؟ من نمیدانم این مرد چطوری میخواهد مثلا” با باجناقش روبرو شود؟ کدام مردی است که این خفت و خواری را تحمل کند؟ مطمئن باشید این ادامه زندگی نه زن را اصلاح میکند و نه مرد را به آرامش میرساند. خواهشی که از مشاوران محترم دارم قضیه خیانت را از منظر خودشان نگاه نکنند. مثلا” مشاوری که دخترخانم مجردی است چه میداند خیانت یعنی چی ؟ یا احساس و غرور مرد شکستن یعنی چی ؟ خیانت بد است و محکوم باید با آن مقابله کرد . عزیزان طوری راهکار میدهند انگار بچه ای شکلات دزدیده.
سلام من هم مشکلی مشابه دارم. تقریبا مطمئنم که بهم خیانت میشه.سایلنت کردن موبایل. از دسترس حارج کردن موبایل.تغییرات رفتار که خیلیاشو نمیشه گفت. اصلا هم نمیتونم در این مورد باهاش صحبت کنم چون با کوچکترین حرفی شروع میکنه به گریه و فیلم بازی کردن که هر کی ندونه فکر میکنه من مقصرم. هیچکسم ندارم باهاش درد دل کنم.بودن بچه هم کارو پیچیده تر کرده. لطفا کمکم کنید.
دوست عزیز در این موارد کار بسیار مشکله چون شما باید کسی رو زیر ذره بین داشته باشید که قراره شریک یک عمر زندگی شما باشه و از اون بچه ای هم به دنیا اومده …
البته شاید برای چنین افرادی این مسایل نوعی راه فرار باشه پس بهتره بطور غیر مستقیم ایشون با حریم و خطوط قرمز شما اشنا بشه که در صورتی که خودش رو تغییر نده با چه اتفاقاتی مواجه خواهد شد … پس کمی قاطع باشید
میلاد جان و دوست عزیزی که بعد از ۲۲ سال متوجه خیانت همسرتان شده اید. باید تصمیم سختی بگیرید. من با عرض معذرت با نظر مشاوران محترم مخالفم. در جایی خطاب به مردی که قصد طلاق زنش را داشت گفته بودند گذشت کن . زنت که گناه کبیره نکرده ( زنا ) حال اینجا مسئله به این مهمی ( خیانت ) را نسخه میدهند که مدارا کن و صحبت کن و ……. نه عزیزان من . در زندگی زناشویی خیانت و بی وفایی زن خط قرمز یک مرد باغیرت و آبرومند است. این خط قرمز نباید شکسته شود . وقتی شکست دیگر یک فرزند و ۲ فرزند و ۱ سال و ۱۰ سال و ۲۰ سال نباید نقشی در تصمیم تان شود. بدون درنگ و لحظه ای شک باید طلاق داد. چرا که اولا” زنی که خیانت کرد دیگر برایش عادی میشود و ممکن است چند مدتی اینکار را نکند ولی دوباره گناه میکند. دوما” یک مرد باغیرت و ناموس پرست چگونه میتواند با چنین همسری ادامه داده و در کنار او زندگی کند؟ سوما” هرکسی باید تاوان کارش را بدهد. بهرحال هیچ کسی از جدایی و طلاق خوشحال نمیشود. ولی بهرحال خداوند طلاق را گذاشته تا به عنوان آخرین راهکار از آن استفاده شود. و به نظر من اگر در صورت مشاهده خیانت زن مرد زن را طلاق دهد. درس عبرتی میشود برای سایرین که به این سادگی تن به خیانت نداده و ترس و واهمه داشته باشند.
آفرین به علیرضا
کاملا” درست میگوید. خیانت بد است . و به این سادگی از ذهن پاک نمیشود. فقط باید تمومش کرد. و به چیز دیگه ای فکر نکرد.
نامزدبرادرمن به او خیانت کرده،پرینت های اس ام اسش را گرفتیم، در مدت هشت ماهی که عقد کرده اند موهای مادرم سفید شده، به برادر و پدرو مادرم توهین های بسیاربدی میکرد، اما علت آن کارها کاملأ برای ما آشکارنبود تا این که خدا کمک کرد و فهمیدیم، الان هم میخواهیم طلاقش بدهیم، با اینکه پشیمان است اما او باید تاوان رنجهایی کهودرتین مدت به مادرم تحمیل کرده را بدهد ما اورا طلاق خواهیم داد تا درس عبرتی برای بقیه باشد باورکنید تنها چاره ی خیانت طلاق است و بس
سلام
منم بعد از ۲۵ سال زندگی درگیر همین مشکل شدم واقعا برای خودم و افرادی که با این مسله روبرو هستند متاسفم کاش همه جرات آقا علیرضا رو داشتن و ادم کثیف رو راحت از زندگیشون پاک میکردن ولی حیف من و خیلی از افراد دیگه بخاطر بچه ها و بی عرضگی نمیتونیم خودمونو آزاد کنیم و عمری رو با شک و بدبینی پشت سر میگذاریم میدونین من از چه چیزی بیشتر از همه ترس دارم از این ترس دارم که وقتی رفتم اون دنیا اونجا هم به خاطر این گذشت و اینجور زندگی کردن خدا از من خشمگین باشه و عبادت چند ساله خودمم رو ضایع کرده باشم ولی دوستان بخاطر ۲ فرزند بزرگ مجبورم تحمل کنم و فقط از خدا و امام رضا خواستم تا زنم رو به راه راست هدایت کنه یا اینکه خودش این زن کثیف رو از زندگی من بیرون کنه واقعا داغونم نمیدونم کدوم کارم درسته و کدوم غلط کاش به ارامش برسم
سلام. خانمی ۲۷ ساله هستم. سه سال قبل با همسرم اشنا شدم. ازدواج بسیار عاشقانه داشتم. چند وقت بعد عقد اختلافا شروع شد.ابتدا من پرخاشگری میکردم به خیال خودم برااینکه بترسونمش اسم طلاق رو می اوردم
اخرای عقدمون مشکل بزرگی برا خونواده من اتفاق افتاد که تمام زندگیمو درگیر کرد. یه دوره گوشه گیر بودم. همسرم اصلا نمیتونست تلاشی کنه برا بهبود حالم… من عصبی تر شده بودم و زود بحث میکردم. اون هم اصلا اهل بحث نبود فقط سکوت و بی محلی
از نظر جنسی وحشتناک سرد شد و میگفت بعد عروسی درست میشم. بعد عروسی هم چند بار دعوا داشتیم و اون تو بحثا وحشتناک بی تفاوت بود که خیلی ازارم می داد.مدام دعواهای قبل عروسی رو توسرم می زد و منم وقتی میدیدم نمیتونم کاری کنم میگفتم خب اگه منونمیخوای چرا نگهم داشتی و انقد سردی. یه بار تو یه بحث گفت بخاطر مادرمه که طلاق نمیدم.
رابطه من با خونوادش فراتر از خوبه
یک سال و نیم از عروسیمون میگذره. همیشه سرد بود. شاید انگشت شمار کمتر تورابطه اون پیش قدم میشد ولی انقددد که دوسش داشتم همین که کنارم بود کافی بود و اون همیشه می دونست چقدر میخوامش.
انقدر این اواخر سرد و بی محلی میکرد که شبا که ۱۱و نیم میومد ۱۲ میخوابید من از تنهاییی گریه میکردم که یبار سرم داد زد که خسته ام . چیکار کنم.گاهی من میرفتم سمتش برا رابطه با سردی تمام پسم میزد. اگه ناراحت بود اصلا اهمیت نمی داد. مریض میشدم اصلا توجه کردن بلد نبود. صبح تا ظهر و عصر تا شب سر کار بود و ما یه خرید دونفره هم نداشتیم.
لباساشو من براش میخریدم ولی خیلی اهمیت نمیداد و گاهی میگفت تو بخاطر خودت که ست کنیم برام لباس میخری. خرجی دادن هم بلد نبود . من خودم پرستارم و پس انداز میکردم میگفتم خودم کنارتم بیا وام بگیریم برا خونه قبول نمیکرد. اگه یه وسیله خراب میشد تو خونه باباش میومد درست میکرد…
چند وقتی متوجه شدم که زیاد توگوشیشه ولی زیر بار نرفت تا اینکه خواهرم با یه زن دیدش صداشونو تو خونه ضبط کردم من که سر کار بودم توخونه حسابی خوش و بش و بعدشم….
فقط گریه کردم و بخشیدمش. بعد ۲۰ روز باز فهمیدم با همون انومه و رفتن تو یه باغی و…
دیگه کم کم اعتراف کرد که بش وابسته است. خوش اخلاقه. خوبه تو رابطه هم خوبه و… کم کم میذارش کنار.درخواست طلاق هم دادیم و نذاشتش کنار باز بخشیدمش ولی دلش اصلا نمیخواست با من رابطه داشته باشه شبکار بودم که تو ماشین رفته بود باهاش…
یک ماه قبل تصمیم به طلاق گرفتیم و اصلا کاری نکرد که برم گردونه. من تو اتاق اون تو پذیراایی. چند بار اخر شب رفتم تو پذیرایی و در حال اسمس دادن دیمش تا ۲ شب..
حالا که وقت مشاوره برا طلاقه بعد ۱ ماه میگه تو هم مقصر بودی و چرا کمکم نکردی و من میخوام که زندگی کنی. هنوز هم با اون خانوم ارتباط داره ولی میگه کم کم زندگیمونو بسازیم…
خیانت شوهر
دوست عزیز شما بهتر از هر کسی شرایط رو از نزدیک لمس کردید .
پس بهتر از کسی میتونید در این خصوص تصمیم گیری کنید .
ایشون رابطه دوم رو از دست نداده و همچنان بهش پایبنده .
یعنی شما باید حضور این خانم رو هم در کنار خودتون بپذیرید .
به همین خاطر در مورد بازگشت کمی فکر کنید .
و با خودتون و شرایط صادق باشید چون این اتفاقات دوباره تکرار خواهد شد .
مشاوره روانشناسي تلگرامي:
http://t.me/kanonmoshaveran_bot
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
سلام داداش.
به نظر من دندون خراب رو باید حتماً کشید…
احتمالاً حضور این زن توی زندگیت بعدها به پسرت آسیب بیشتری وارد کنه.
وقتی که لباساش رو جمع کرد بذار بره که نادر رفت.
ان شالله گزینه های بهتری واسه ازدواج پیدا می کنی که واسه پسرت هم بهتر مادری می کنن.
سلام بنظرم صبر کن