خیانت
سلام ما حدود هفت سال هست که ازدواج کردیم از دوسال پیش که پسرم به دنیا اومد متوجه ارتباط فیس بوکی همسرم با یه دختر شدم تمام دوران بارداری من با ایشون ارتباط داشتن .به روش آوردم بعد از کلی معذرت و ببخشید گذشت تا چند ماه پیش متوجه ارتباطات ایشون از طریق تلگرام شدم.با دخترای مختلف پیامای عاشقونه و……یه بار این وسط به روش اوردم بازم گفت ببخشید و ….ولی باز به این کار رو آورد.خیلی سعی کردم با توجه بیشتر رسیدگی بیشتر دست برداره ولی نشد.هر وقت که دیر میاد کلی فکر و خیال نکنه با یکی دیگس یا وقتی رابطه جنسی می خواد حس می کنم کهاز علاقه به اونا خودشو با من تخلیه می کنه.من ایشونو خیلی دوست دارم .اون زمان فقط و فقط برای ایمان ایشون باهاشون ازدواج کردم ولی الان هیچ خبری نیست.ایشون کلا آدمی احساساتین به خود من خیلی محبت می کنن ولی کلا بدبین شدم نسبت بهش.نمیتونم باور کنم تو دنیای واقعیم ارتباطا نباشه.واقعا مستاصل شدم .خیلی به جدایی فکر می کنم.ایشون شاعرن و توی دنیای واقعی هزاران دخترو جذب شعراشون کردن.برای همین خیلیا علاقه بهش دارن و حتی حاضرن وارد زندگی ما بشن به عنوان همسر دوم.البته خیلی شده تو مجامع عمومی از من تشکر کردن و تعریف و تمجید.ولی بازم میترسم.نمی دونم چکار کنم
با سلام خدمت شما عزیز
به نظر می رسد که شما نیاز به جلسات مشاوه خانواده دارید تا این مشکل را به طور جدی حل کنید نیاز است که تست شخصیت داده شود و بررسی دقیقی از روابط و تیپ شخصیتی همسرتان انجام شود تا بتوانید این مشکل را را به طور جدی حل کنید. زیرا شما یک عمر نمی توانید با این ذهن و دغدغه ها زندگی کنید .روانشناسان کانون مشاوران ایران می توانند کمکتان کنند ۲۲۳۵۴۲۸۲
با عرض واحترام
من پسری ۳۰ ساله با سطح تحصیلات دکتری در خانواده ای زندگی میکنم که متاسفانه پدرم با ۵۰سال عمر و سطح سواد ابتدایی و شغل کارگری و رفتار بدون صبر و تحمل و خشن از زمانی که یادم هست به دنبال زن های مردم و چشم چرانی و هر گونه ارتباط با جنس مخالف بوده من یک برادر ۲۸و یک خواهر۱۳ ساله دارم و مادری ۵۰ساله و معلم بازنشسته که
همیشه در خانه سر این موضوعات بحث بوده است ولی جدیدا متوجه شدیم که پدرم با یک زن ۲۷ ساله ارتباط برقرار کرده و از این موضوع من و برادرم و تا حدی مادرم با خبر شده ایم به طوری حتی چندین بار دوستان پدرم و عمویم با من تماس گرفته اند و می گویند که پدرت دیگر غیر قابل کنترل شده و خیلی کثافت کارهای زیادی را شروع کرده است و چندین بار که عمویم روحانی است با ایشون صحبت کرده هیچ فایده ای نداشته است و راه خود را میرود پس اینکه وارد خانه می شود یک گوشه ای نشسته و با گوشی ش برای ان خانم جدیدش اس ام اس می دهد و گاهی از خانه برای ۲ساعت بیرون می رود و اخر شب بزمیگردد کلا ادم کم حرفی بوده و به هیچ عنوان علاقه به حرف زدن نداردو اگر هم حرفی بر خلاف میلش زده شود سریع جبهه گیری کرده و انکارمیکند به طوری که اصلا ایشون به هیچ عنوان خبری ندارد و حتی برادرم چند باز تلگرامش را هک کرده و به رویش اورده که اینها در گوشیت چه کسانی هستند کلا انکار کرده و یا بهانه ها و جوابهای بیراهه داده است.ما تقریبا ۶ماه است که دیگر غیر از سلام و کمی صحبت های واجب در هیچ موضوعی با پدرم صحبت نمیکنم من و برادرم از خیلی از کارهای پدرم با خبریم ولی مادرم اصلا خبری نداشته یا کم می داند مادرم هم تا حدی با خبر است ولی چند بار که با اوصحبت کرده کلا تفره رفته یا انکار میکند
من و برادرم دیگر مستاسل شده ایم دیگر چطوری این قضیه را در خانواده مطرح کنیم یا اصلا مطرح نکنیم و رهایش کنیم از طرفی طرح این قضیه سبب مشکلات روحی وروانی برای مادرم خواهد شد چون ایشون ۱۵سال است که قرصهای افسردگی مصرف میکند و از طرفی تا ۳ماه اینده که قرار است من و برادرم به سر خانه خودمان برویم میترسیم مشکلات دیگری بوجود اید
خواهشمندم نحوه برخورد با این گونه شرایط را در خانواده برایمان بنویسید
من و برادرم مسرانه منتظر جواب های کامل و کاربردیتان برای حل این قضیه هستم