من 26 سال سن دارم همسرم هم بامن همسن هست.3 ساله عقدیم و از دوشهر مختلف که حدود یک ساعت فاصله داریم همسرم ومن دردانشگاه اشنا شده ایم و بعداز فارغ التحصیلی عقد کردیم سپس ایشان سربازی رفتن و بعداز سربازی ازمون وکالت قبول شده و الان کاراموزه ولی درامد انچنانی نداره.پدرمن ازبیماری روانی رنج میبره و چندبارم بستری شده الان خوبه و کاری باکسی نداره.همسرم هم چون مردی تو خانواده نیست که برای برگزاری مراسم عروسی بهش فشار بیاره و مادرمم ادم بی زبونی هست امروز و فردا میکنه و عروسی رو عقب میندازه.من هروقت ازش پول میخوام میگه ندارم امسال گفتم عاشورا تاسوعا بیا شهرما تا باهم باشیم ولی گفت من از شهر شما و ادماش خوشم نمیاد .همه فامیل ازم میپرسیدن چرا نامزدت نیومده قهرید باهم؟چرا عروسی نمیکنید؟منم خیلی احساس بدی از این سوال جوابا داشتم خیلی افسرده شدم.اون بهم ابراز احساسات نمیکنه منم تو کانالهای مشاوره خونده بودم که مردا ابراز نمیکنن و زنها باید کاری کنن که ابراز کنن منم چندین بار ازش خواستم که مثلا بگه دوستت دارم و این حرفاش بهم روحیه میده ولی هربار گفته باشه و عمل نکرده من واقعا این چندروز احساس میکنم شبیه یک گدا بودم که ازش التماس محبت داشتم و اون هربار میگفت باشه و دفعه بعد بازم عمل نمیکرد و من ازدرون احساس خفگی داشتم.من 3 سال بافقر ونداری اش ساختم دوروز پیش تهدیدم میکرد که چرا از ازمونهای استخدامی قبول نمیشی و اگه قبول نشی من در عروسی با تو باید تجدید نظرکنم.منم از اون روز جوابشو ندادم با اینکه معذرتخواهی کرد ولی من واقعا دلم شکسته بود شب عاشورا بدجوری دلمو شکست و فکرکنم معذرتش هم بخاطر عذاب وجدانش بود نه بخاطر خودمن. و من خیلی گریه کرده بودم چون به من بی احترامی کرد و گفت فقط میخوری و میخوابی با اینکه خداشاهده من خیلی برای ازمونها تلاش کردم ولی قبول نشدم به علت ظرفیت محدود.منم بهش گفتم نفقه وظیفه مرد هست نه زن و اگه به طمع کارکردن من باهام ازدواج کرده بره دنبال شخص دیگر.اون توی تلگرام برام عکس های عاشقانه فرستاد و زنگ زد ولی جواب ندادم احساس میکنم زیادی تو دسترسش بودم برا همین بهم توهین و تهدید میکنه برا همین میخوام جوابشو ندم فعلا.چون هربار که ازش ناراحت میشم همون لحظه هست وبعدش که زنگ میزنه میبخشمش و فکرکنم بدعادت شده.حال شما بگید من بااین مرد چه کنم؟ با افسردگی خودم چه کنم؟با اعتماد بنفسم که بخاطر شکستهای پی در پی در ازمونها به وجود امده چه کنم؟چطور عروسی رو جلو بندازم؟