سلام
مردی 32 ساله هستم و نه سال از ازدواجم میگذره و یک پسر سه و نیم ساله هم دارم.حدود پنج ماهه رابطم با همسرم بسیار بسیار سرد شده.
البته سردی کاملا یک طرفه بود و از طرف همسرم. رابطه جنسیمون تقریبا قطع شده و چون به هیچ عنوان در زندگیم با کسی که راقب به داشتن رابطه جنسی با من نبوده ، رابطه برقرار نکردم خیلی تلاش کردم شوق داشتن رابطه جنسی را در همسرم ایجاد کنم اما ایشان عدم داشتن آمادگی احساسی را دلیل این سردی بیان کرد و حتی مدعی شد در سال گذشته حس ابزاری بهش دست میداده در رابطه جنسیمون…
تا اینکه یکروز از فرط درگیری ذهنی و نداشتن تمرکز لازم از محل کارم خیلی زودتر برگشتم منزل تا در ارتباط با بحران عاطفیمون باهاش صحبت کنم (من مدیر عامل یک شرکت صنعتی هستم) ایشون در میان صحبت جمله ای به من گفت که شکه شدم…گفت : برای رفع نیاز جنسیت از طرف من کاملا مجازی با هر کس که دوست داشتی رابطه برقرار کنی و اگر مردم چیزی هم بگن من خودم پاسخشونو میدم….
من کاملا شک شدم چون میدونست چقدر نسبت به خیانت زوجین حساسم و خیانتو قبل از بی احترامی به قربانی بی احترامی به روح خوده خائن میدونم…ناگهان شکی در دلم ایجاد شد…سردی این چند ماهش و صدور مجوز برای من که برم و نیاز جنسیمو جای دیگری برآورده کنم…. البته باید اذعان کنم قلبا اعتماد دارم که رابطه خاصی با کسی نداره اما لازم دونستم کمی بطور نامحسوس وارد فضای خصوصیش بشم…. خوب متاسفانه از طریقی متوجه شدم با یکی از دوست پسرهای قدیمش ارتباط تلفنی و تلگرام و لاین و اینستاگرام و … نسبتا مرتبی پیدا کرده….
ازش خواستم در یک دفترچه چیزهایی که در رفتار من در زندگی باعث خوشحالیش میشه و رفتارهایی که من دارم و خوشحالش نمیکنه را برام بنویسه تا بتونم بر اساس خواسته های خودش خوشبختش کنم و خوشبخت باشم نه برداشتهای شخصیم… و طبیعتا دفترچه ای هم خودم تنظیم کردم تا اونم بدونه من چه چیزهایی باعث خوشحالیم میشه در زندگی تا با کمک هم رفتارها مونو بهینه کنیم…
تنها خط قرمزی که در دفترچم نوشتم این بود که به هیچ هنوان نمیخوام با پسرهایی که قبل از من در زندگیش حضور داشتن بدون اطلاع من ارتباط داشته باشه…
بشدت به من اتهام بد دلی زد و گفت من چون بهش شک کردم و بد دل هستم میخوام ایزوله کنمش و کلی برای خودش در جایگاه مادر تاسف خورد من که قصد نداشتم اطلاعاتم از ارتباطشو مستقیم بهش بگم وقتی با این اتهام مواجه شدم خیلی آرام بهش گفتم مطلع شدم تلفن دوست پسر قدیمتو در یک فروشگاه ازش گرفتی و هرچه منتظر شدم بهم اطلاع بدی دیدم که خبری ازت نیست…سرد شدی و در نهایت برای من مجوز خیانت هم صادر کردی…آیا اینکه نمیخوام زنم با دوست پسر قبلیش بعد از نه سال رابطه داشته باشه مصداق بددلیه!؟
(البته مسئولیتم در قبال پسر بچه سه سال ونیمم وادارم کرد با مطالعه و آرامش سعی در مدیریت بحران کنم و خودمو به ادامه ازدواج قانع کردم)
خلاصه تکذیب نکرد و گفت درون لحظه که شمارشو گرفتم به چیزی فکر نکردم و اصلا کار بدی نکردم چون نیتی نداشتم و ندارم و …
کلی صحبت و بحث در فضایی آرام داشتم با ایشون و در نهایت بهش گفتم اگر میخوای رابطه و زندگیمون درست بشه دفترچه منو خوب بخون و دفترچه خودتو برام بنویس و خط قرمز منو رعایت کن…
نمیدونم چه کنم..کارشو بخاطر نیتش ایطور که مطرح کرد بد نمیدونه… اما واقعا با تمام خوش بینی و روشنفکریم این مسئله داره آزارم میده..
لطفا کمکم کنید چه راهی را در مورد خودم و چه راهی را در ارتباط با همسرم در پیش بگیرم…
ممنون که حوصله کردید و قصه منو مطالعه نمودید.
ایام بکام