دوستی پسر و دختر قبل از ازدواج به منزله آشنایی
سلام.من حدودا اردیبهشت ماه بود برای نوشتن پایان نامه با یک اقایی تماس گرفتم این اقا از همون شب اول شروع کرد به حرف زدن و اینکه رابطه برقرار کنه.من بهش گفتم که یک دختر احساساتی و خیلی با یک مرد فرق داره و داخل رابطه خیلی زود دل میبنده ولی این اقا با تلفن زدن و پیام های مداومش باعث شد من باهاش حرف بزنم این رو هم بگم که من همدان زندگی میکنم و این اقا از یکی دهات های نهاونده و داخل تهران درس میخونه و کار میکنه.بعد از یک ماه و نیم که گذشت خودش گفت من میخوام بیام همدان ببینمت وقتی اومد خیلی خوب و محترمانه برخورد کرد و از وقتی که رفت کلا رفتارش خیلی بهتر و عالی تر شد ولی یک شب بهم پی ام داد حدودا بعد از دو هفته که اومد همدان و بهم گفت تو دختر خیلی خوبی هستی ولی 40 درصد از اون خصوصیات رو که من میخوام تو نداری و هر چی دنبال یک دلیلی بودم که پیدا کنم و به مادرم بگم که از تو خواستگاری کنم هنوز پیدا نشده ولی چون قلبا دوست دارم دلم میخواد که پیدا کنم ولی با این وجود احساساتت رو به من کنترل کن که اگه یک موقع نشد متضرر نشی. بعدش تا اینکه یک هفته بعد یک روز بعداظهر مثل همیشه که با من تماس میگرفت با هم حرف زدیم من ازش چند تا سوال پرسیدم که کجا بودی و چکار کردی که تلفن قطع شد و بعد از چند بار که من زنگ زدم با عصبانیت جواب داد و بهم گفت اگه سوالات تموم شده تا من برم و اگه کاری نداری منم ناراحت شدم ولی با این وجود باهاش خوب حرف زدم و از دلش دراوردم گفتم شاید من اشتباه کردم تا اینکه شب بهم پی ام داد و گفت ببخشید من اخلاق ام بعداظهر بد شده بود و بد حرف زدم منم به خدا اون شب حالم بد شده بود و همون مشکل دخترانه رو داشتم و اصلا متوجه نبودم چی میگم چون همیشه من خیلی محترمانه حرف میزدم و یک دفعه از دهنم دراومد و بهش گفتم تو هم انگار مثل من پریود شدی که بعداظهر اینقدر عصبانی بودی که دیگه شروع کرد که تو انگار بلد نیستی حرف بزنی و اصلا پی ام نده و به شخصیت من بی احترامی کردی منم خیلی ناراحت شدم بعد از یک هفته که جواب رو نمیداد اخرش بهش زنگ زدم و گفتم به خدا من منظوری نداشتم دست خودم نبوده و بار اخر بود که ناراحتت کردم ولی اون توی جواب این حرفا بهم گفت چند بار باهات جدی برخورد کردم که اهمیت بعضی چیزها رو بفهمی و من مشکلی ندارم و برام محبت کردن دیگران هم اینقدر تلاش نکن و بزار به مرور زمان درست میشه.این رو هم بگم که این پسر با خیلی از دخترها به گفته خودش بوده و حرف زده
الان بعد از اون روز که من بهش اینا رو گفتم پی ام که نمیده فقط وقتی من پی ام میدم جواب میده و با اصرار من تلفنی حرف میزنه
به نظر شما این رابطه چه مشکلی داره و من با اون حرف ام مقصر بودم که این فرد بره ؟ الان چکار کنم که بتونم خودم رو قانع کنم که فراموشش کنم
با سلام خدمت شما
واقعیت این است که شما او را به درستی نمی شناسید هر چه می دانید خود او گفته است ، شما وارد یک رابطه شده اید که اطلاعات درستی نداشته اید . بهتر است روابط خود را با ایشان بیشتر بر واقعیت و جلسات حضوری بگذارید تا اینکه بتوانید او را بشناسید در این زمینه روانشناسان کانون مشاوران ایران می توانند کمکتان کنند ۸۸۴۲۲۴۹۵
شما این آقا رو به درستی نمیشناسی.
وقتی به شما پرخاش کرده و بی دلیل عصباتس شده و یا جواب شما رو نمیده اصرار به این رابطه اشتباهه.
سلام خسته نباشید
من میدونم شاید این رابطه اشتباه باشه ولی همش خودم رو سرزنش میکنم که حرف زدن من بوده که این فرد اینقدر ناراحت بشه و کلا رفتارش عوض بشه و اینطوری رفتار کنه.
حالا به نظر شما اگه واقعا من رو دوست داشته باشه و من بهش اعتنایی نکنم ممکنه برگرده و خوب بشه یا این که چون خیلی دختر اطرافش هست با کسی دیگه صحبت کنه و من رو فراموش کنه
بهترین راه حل رو میشه بهم بگید یک جوری راهنمایی ام کنید که مشکل من حل بشه
ممنون
اگر شانس ازدواج با دیگری را داری این مرد خودخواه و بی علاقه را رها کن. اگرنه تلاش شما در بدست آوردن او به اعتبار این که زن هستی و محدودیت هائی داری بسیار جانکاه خواهد بود. احترام، ابراز عشق، کسب اعتبار و جایگاه هرچه بالاتر، خوش زبانی، شیک پوشی، رفتار به میل او و داشتن درآمد از جمله ابزار جذب ایشانست.
[…] […]