سلام من ٣٣ سالمه و ٢ سأله كه ازدواج كردم. شرايط مالي و تحصيلي خوبي دارم و ساكن خارج كشور هستم.٣ سال پيش به ايران اومدم و به فكر ازدواج بودم. در زمان خواستگاري از همسرم با اينكه شرايط خانوادگي و فرهنگي ايشون رو پسنديدم ولي ظاهر همسرم صد در صد ايده ال من نبود. در هر صورت با إصرار خانواده و اشتباه خودم بعد از ٦ ماه ازدواج كرديم و با همسرم به خارج اومديم. ولي مشكلات دقيقا از همينجا و در واقع از روز عروسي شروع شد. اولين بار كه من بدن همسرم رو ديدم ( بعد از ازدواج) يه شوك بزرگ گرفتم. از جناق سينه تا نزديك ناف يه زخم تازه و عميق بود . همسرم اونجا براي اولين بار به من گفتن كه رد عمل قلبي بوده كه در بچگي داشته و چند ماه قبل ( دوران نامزدم كه من ايران نبودم) ليزر كرده بوده تا محو بشه ولي ليزر بد انجام شده و زخم شديد تر شده. شرايط سختي برام پيش اومده بود، من خودم درگير تلاطم ذهني اينكه ظاهر همسرم رو كامل دوست ندارم و حالا اين مشكل زخم روي بدن ( بين دو سينه ) هم أضافه شده بود كه تصوير خوشايندي اصلا نداشت. در هر حال طول اين ٢ سال سعي كردم روي خودم كار كنم و اين موضوع رو براي خودم كم اهميت جلوه بدم و بيشتر به نكات مثبت همسرم توجه كنم . همچنين براي اينكه ميديدم كه خودش هم از موضوع رد زخم سينه ناراحت هست سعي كردم به اون هم روحيه بدم و براش موضوع رو جوري جلوه بدم كه اهميت نداره و دلش نشكنه. ولي ته دل خودم راضي نيست و حس خوبي ندارم. روابط جنسي كه داريم خيلي خوشايند نيست چون تصوير ظاهري بدن ايشون خيلي برام جذاب نيست بخصوص با زخم بين دو سينه. از يك طرف هم نميخوام دل همسرم بشكنه و ناراحت بشه و متوجه بشه كه من از اين موضوع ناراحتم. حالا نمي دونم بايد ادامه بدم و صبر و تلاش كنم شايد شرايط بهتر بشه يا به جدايي فكر كنم. و البته تا حدي هم از لحاظ رفتاري با هم مشكل داريم و رفتار ايشون با چيزي كه قبل از ازدواج ديدم متفاوته . در هر حال اين دو راهي خيلي فكرم رو مشغول كرده و ممنون ميشم كمك فكري بهم بدين.