دیدن فرزند
سلام
من 30سال دارم و زنم 6 سال از من کوچيکتر هست زنم بهم خيانت کرده و اين چندومين بار هست اين کار رو انجام ميده هر بار به خانواده ها گفتم باهاش صحبت کردن ولي باز اون کار خودش رو ادامه ميده جون بچه منو قسم خورد ولي بازم خيانت کرد من و دخترم تو زندگيش معني نداريم منم دوستش داشتم چيزي هم براش کم نذاشتم و با هم بهترين رابطه جنسي داشتيم ولي ديگه تحمل ندارم و ميخوام طلاقش بدم يه دختر 1سال و نيمه ازش دارم که خيلي دوستش دارم ميخواستم حضانت دخترم رو بگيرم . الان 4 روزه بچه منو برده خونه باباش و خانوادش نميگذارن بچه ام رو ببينم نميدونم چکار کنم ممنون ميشم راهنمايي کنين چطور ميتونم بچه ام رو ببينم يا 1 روز بتونم ببرم بگردونمش دلم واسش تنگ شده
راهي هست ممنون ميشم راهنمايي کنين
آيا ميشه از جايي حکم گرفت که مجبور بشن بزارن با بچه خودم باشم
دوستان لطفا زودتر راهنمایی کنین حتی حاضرم طلاق نگیرم ولی بچه ام پیش خودم باشه
وفتی واسه طلاق اقدام کنین وبخاین همسرتونو طلاق بدین حضانت باشماست وبچه رو میذن به شما وطبق توافق مادرش میتونه هفته یبار بیاد ببینه ..یکی لز اقپاممون حداشد وچون شهوهرش شغل و درامد داشت وسالم بود حضانت بچه با پدر شد وحتی احازه نداد مادرش بچه رو ببینه ..این مملکتو قوانین اسلام بنفع مرداست نگران نباشین البته اگه از حرفی که درمورد زنتون میزنین مطمئنین جداشدید ولی اجازه بدین بچه هفته یه روز مادرشو ببینه وحتما اینو شرط کنین که فقط هفته یک روز باشه یا عر چقدر خودتون میخاین فقط همه چیز باید نوشته بشه ..برید دادگاه واونجا اقدام به طلاق کنین اگه هنسرتونمبه طلاق توافقی راضی باشه حدود یه ساعت طلاق انجام مبشه وتکلیف بچه هم روشن میشه
من دوسال هست جدا شده ام یک دختر نه ساله دارم ومجددا ازدواج کردم که این ازدواجم هم نسنجیده بوده ومشکلات زیادی دارم اما در شهری دور لز دخترم زندگی میکنم که فقط سالی دو یا سه بار دخترم رو میبینم اونهم با همسر الانم ودفه اخر همسرم جلوی دخترم دعوای شدید بامن کرد که واقعا از دخترم شرمنده شدم ولی همسرم از نظر مالی با اینکه مشکلات مالی داریم هر چیزی برلی دخترم تهیه میکنه واونو به تفریح میبره توی همون مدت کوتاه که به شهر خودم میرم ..و ماهی سه چهار بار باهاش تماس تلفنی دارم دخترم با پدرش و خانواده پدرش زندگی میکنه واونها اینجور که من میدونم رابطه خوبی با دخترم دارند ولی دخترم راضی نیست واگه دیر تر برم مریض میشه وگریه و بهانه گیری میکنه و میگه پدرش هیچوقت خونه نیس قبلا همهمینطور بودوسبها تا صب خونه نمیومد وبه بچه کم توجه میکرد وجلوی بچه مواد مصرف میکرد وبی تفاوت به منو بچه بود ..دهترم این دفه اخر میگفت وقتی دلم وایت تنگ میشه چاقو برمیدارم ومیخام خودمو بکشم وهر وقت زنگ میزنم همش میگه کی میای دیدنم ومن واقعا عذاب وجدتن میگیرم واذیت میشم که با خودم میگم شاید تماس نگیرم بهتر باشه ..بخاطر مشکلات فعلیم باهمسرم هم نمیتونم حضانت دخترم رو بگیرم چون خودم هم زندگی ثابتی ندارم غیر این من خیلی نگران دخترمم نمیدونم کلا فراموشش کنم بهتره یا همین سالی چنبار ببینمش و تماس تلفنی باهاش داشته باشم ..واقعا نمیدونم چه راهی براب دخترم بهتره کمکم کنید زودتر ممنون