سلام.خسته نباشید
شماروقسمتون میدم به امام حسین سوالمو جواب بدید
من پسری بیست ویک ساله هستم.دانشجوی مهندسی معدن یکی از دانشگاه های ملی.من بادختری که یک سال از خودم کوچکتراست و هم رشته من است یک سال رابطه داشتم.رابطه ما درحد حرف زدن.قدم زدن و تماس بدن بود.میدانم کار خطایی انجام داده ام وازخدا روسیاهم.رابطه جنسی به هیچ وجه نداشتیم.از ته دل همدیگر را دوست داشتیم عاشق هم بودیم همه کارهایمان را باهم انجام می دادیم واجبات دینی را هردو انجام میدادیم.ما قرارازدواج داشتیم.من اهل شهرستانم و او شهری است.وهیچ گونه نسبت فامیلی نداریم.هر دو از خانواده متدین هستیم.تقریبا خانواده آنها میدانست ومن هم کم کم می خواستم به خانواده ام بگویم که ناگهان مادر او مخالفت کرد و نظر اورانیز عوض کرد.تا اینکه باعث شدرابطه مان قطع شود.الان که سه ماهی میشود از هم خبر نداریم.من به شدت عذاب وجدان گرفته ام و نمیخواهم به همین راحتی از او بگذرم آن همه رابطه و محبت بین ما نباید به همین راحتی ازبین برودمن به شدت عذاب وجدان دارم جون احساس میکنم اگر به او نرسم درواقع از او سو استفاده کرده ام و هدفم فقط هوس بوده است ولی من واقعا عاشقشم و اورا همسر مناسب خود میدانم باوجود اینکه از لحاظ خانوادگی تفاوت هایی بایکدیگر داریم.بعداز اینکه مادرش گفت که این رابطه را تمام کنید او بامن درمیان گذاشت و حرف مادرش را با این بهانه که این کار به صلاح من نیز هست تصدیق کرد و گفت که جداشدنمان بهتر است من هم به این جدایی راضی شدم فقط به خاطر خودش و صلاح خودش برای اینکه پیش پدرو مادرش نافرمان به نظر نیاید .من سخن اورا در زبان پذیرفتم نه واقعا و به این جدایی تن دادم.ولی او جدی بود.الان سه ماه است که میگذرد و هرروز عذاب وجدان من شدید تر میشود به همان نسبت تلاش من برای رسیدن به او بیشتر میشو.تمام سعی خودمو میکنم تا هرچه زودتر شرایط رو به وجود بیارم و به خواستگاریش برم ولی نمیدونم آیا وقتی میرسم او منتظر من مانده است یا مال یکی دیگه شده . ولی من درهرحال تلاش خودمو میکنم.حتی اگه اون خبر نداشته باشه.حالا سوال من اینه :بااین همه به نظرتون این تلاش درسته یانه؟به نظرتون درصورت ازدواج زندگی شاد و مطلوبی خواهم داشت یانه؟خواهش میکنم راهنمایی ام کنید