با عرض سلام و خسته نباشيد حضور محترم شما
من 38سالمه 22ساله كه بودم كارمند بودم با پسري كه توي بازار كارگاه كفاشي داشت اومد به خواستگاريم عقد كرديم بعد از عقد و در دوران نامزدي مشكلاتي پيش اوم كه باعث شد من از اون تقاضاي طلاق كنم و اون قبول نكرد و هنوز عروسي نكرده بوديم فقط عقد دايم بوديم 9 -نه سال طول كشيد تا من از طريق قانوني و دادگاه از اون جدا بشم بعد از نه ماه يكي از پسرهاي فاميل كه از زنش جداشده بود دو تا بچه داشت (يكي پسر 14 ساله يه دختر5 ساله كه هر دوشون با مادرشون زندگي ميكردن )به من اظهار علاقه كرد و به خواستگاريم اومد كه خانوده ام مخالفت كردند الان هشت سال از اون خواستگاري ميگذره توي اين مدت منم ازدواج نكردم و درسم رو ادامه ميدم و دانشگاه ميرم (ترم 3 روانشناسي عمومي هستم) ولي اون با يك نفر ديگه ازدواج كرد و از اونم طلاق گرفت ولي بازم اومد و ازمن دوباره براي چندمين بار متوالي خواستگاري كرد خانواده ام اصلا موافق نيستن ولي اون دست بردار نيست .در ضمن من كاملا احساس ميكنم اون همسر سابقش (مادر بچه هارو خيلي دوست داره و هميشه باهم رابطه دارند ولي همسرش راضي نيست كه باهاش ازدواج كنه فقط طوري باهاش رفتار ميكنه كه همه دارايي شو از اون ميگيره به بهانه بچه ها -اينطوري بگم كه خيلي دخالت غير مستقيم از طريق بچه هاش داره طوري كه همه درآمدش صرف هزينه هاي دختر و پسرش ميشه حالا هم بازم به من اظهار علاقه ميكنه و درضمن ميگه كه هيچ پشتوانه مالي هم نداره ولي عاشق منه منم نميتونم اين حرف اونو قبول كنم و باور كنم و من خودم هم كار ميكنم هم درس ميخونم و تا حد معقولي پس انداز و درآمد دارم ولي اون دست بردار نيست لطفا منو راهنمايي كنين.از زحمات بي دريغ شما نهايت تشكر رو دارم